𝐓𝐚𝐞𝐊𝐨𝐨𝐤 𝐏𝐚𝐥𝐚𝐜𝐞>>

𓇊 #Vid #Taehyung #Fiore 𓇊 چجوری ددی هستی شما؟ ↝(@TaekookPalace45)⁠✧⁠*⁠。

𓇊 #ShortStory #Kookv #Violin 𓇊 وارد تراس شد و با دیدن تهیونگ به سمتش رفت. + درخشان‌تر از هر زمانی شدید سرورم! به سمت صدا چرخید و با دیدن محافظ محبوبش ناخودآگاه لبخندی روی لبش شکل گرفت. _ اوه اینطور فکر می‌کنی؟ گل سفید کوچکی که در دست داشت رو پشت گوش تهیونگ گذاشت و زمزمه کرد: + اون‌قدر زیبا و درخشنده‌اید که ماه از خجالتش پشت ابرها قایم شده. _ کمتر زبون بریز فرمانده، این کارهات باعث می‌شه بخوام تبعیدت کنم... + تبعیدم کنید به کجا؟ داخل قلبتون؟ با کمال میل می‌پذیرم شاهزاده. تهیونگ با صدای آرومی خندید؛ اما با ورود یکی از خدمه‌ها، خودش رو جمع کرد و از جونگ‌کوک فاصله گرفت. × سرورم مهمون‌ها منتظر شما هستن لطفاً تشریف بیارید! _ بسیار خب الان میام. نگاهی به جونگ‌کوک انداخت و قبل از رفتن، زمزمه کرد: _ آخر شب به اتاقم بیا تا بهت بگم قراره کجا تبعیدت کنم. بعد از زدن لبخند مستطیل شکلی به داخل سالن برگشت و فرمانده رو با قلبی که تندتر از حد معمول می‌تپید تنها گذاشت. ↝(@TaekookPalace45)⁠✧⁠*⁠。

𓇊 #Cvid #Vkook #Kookv #Melika 𓇊 اگه نگاه‌های تهکوک به همدیگه‌شون رو نمی‌دیدم، شاید هنوز معنی عشق واقعی رو درک نمی‌کردم... ↝(@TaekookPalace45)⁠✧⁠*⁠。

𓇊 #Pic #Vkook #Kookv #Melika 𓇊 تصورات من و شما با دیدن دست جونگ‌کوک کاملا‍ً دو چیز متفاوته. تصور من رو توی کامنت اول ببین🫴 ↝(@TaekookPalace45)⁠✧⁠*⁠。

𓇊 #Scenario #Kookv #Lune 𓇊 - تا حالا شده وقتی فرد خاصی رو می‌بینین احساس متفاوتی داشته باشین؟ یه حس متناقض مثل تجربه‌ی مرگ و زندگی در کنار هم؟ یا اون حسِ عجیبی که ساعت ۱۲ بامداد به آدم دست میده، نمی‌دونم شماها اسمش رو چی می‌ذارین ولی من بهش می‌گم عشق. کمی روی صحنه راه رفت و به سمتِ جایی که مرد نشسته بود وایستاد و با صدای بلندی اعلام کرد: - جئون جونگ‌کوک، من عاشقتم، عاشقتم، دیوانه وار عاشقتم مرد... { برای خواندن ادامه‌ی سناریو اینجا کلیک کنید. } ↝(@TaekookPalace45)⁠✧⁠*⁠。

𓇊 #FanArt #Vkook #Kookv 𓇊 🐰: دیشب داشتم کل کمدم رو بخاطر پیدا کردنش زیر و رو می‌کردم، نمی‌دونستم اینجا بوده! 🐻: مگه جاش همین‌جا نیست؟ 🐰: ولی این قرار بود کادوی تولدت باشه هیونگ. 🐻: برای همین برداشتمش چون برای من بود. 🐰: ولی من دلم می‌خواست فقط وقتی تنهاییم برام بپوشیش، نه توی کنسرت و جلوی میلیون‌ها چشم! 🐻: نگران نباش خرگوش حسود، من مثل تو سر صحنه لباسم رو در نمیارم. 🐰: ولی من... ↝(@TaekookPalace45)⁠✧⁠*⁠。

𓇊 #Scenario #Vkook #Lune 𓇊 - چقدر زیبا شدین شاهزاده! + تهیونگا، می‌خوای بگی قبلاً زیبا نبودم؟ - این چه حرفیه شاهزاده، این بنده‌ی حقیر چطور می‌تونه منکرِ زیباییِ یک الهه بشه؟ شاهزاده خندید و با غرور دستی که بین دست‌های مرد بود رو فشرد و با کشیدنِ دستش بهش فهموند که نزدیک‌تر شه. + پس دلیل شما برای اینکه یک شاهزاده رو رد می‌کنید، چیه؟ { برای خواندن ادامه‌ی سناریو🔞اینجا کلیک کنید. } ↝(@TaekookPalace45)⁠✧⁠*⁠。

𓇊 #Cvid #Vkook #Kookv #Fiore 𓇊 جات خوبه پسرم؟ می‌گم یعنی حس نمی‌کنی یه چیزی داره فرو می‌ره تو باسنت؟ ↝(@TaekookPalace45)⁠✧⁠*⁠。

𓇊 #ShortStory #Vkook #Kookv #Violin 𓇊 _ ما به هم قول دادیم توی تمام لحظات، شادی و غم، سختی و آسونی کنار هم باشیم. + و حالا نگاه کن ته، شدیم دو تا پیرمردی که هنوزم عاشقانه همدیگه رو می‌پرستن! _ تو معجزه‌ی زندگی من بودی و هستی کوک. + هی گریه نکن پیرمرد، منم گریه‌ام می‌گیره! _ اینا اشک شوقه معشوق زیبای من، خوشحالم که هنوزم کنارمی‌. درحالی‌که تهیونگ رو بغل می‌کرد گفت: + تا آخرین نفسمم کنارت می‌مونم شاهزاده‌ی من... ↝(@TaekookPalace45)⁠✧⁠*⁠。

𓇊 #Vid #Jungkook #Melika 𓇊 من آبسسد کمر باریک لعنتیشم🫠🫴 ↝(@TaekookPalace45)⁠✧⁠*⁠。