4 199
مشترکین
-1224 ساعت
-1217 روز
-19530 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:09
Video unavailable
#میسترس 🔞 #فمدام😈 #Bdsm🤤
میسترس خشن و ک.ون گنده ای که عاشق پسر کارگر ریزه میزه کارگاهش میشه و هر شب میشینه رو دهنش تا نازشو براش بلیسه🫦🔞
-آهه خانوم خواهش میکنم بذارید ک ...صتونو بلیسم
چوچو.لمو به دهنش نزدیک کردم و مثل سگ.تشنه ای زبونشو بیرون اورد تا نازمو بلیسه
با حشر زیاد خندیدم و لای ک.صمو باز کردم.
-میخوام با ک..ص..مم خفت کنم طاها.. قبلش میخوام التتو لهش کنم!
قبل از این که اعتراض کنه کلفتش تو توی چنگم گرفتم ک محکم فشار دادم
از درد دادی زد که تموم بهشتمو توی دهنش گذاشتم و شروع به تکون دادن خودم روی دهنش کردم.
انگار که میخواست شیرهی ک.ص.مو دربیاره سوراخ نازمو میمکید و...
https://t.me/+9JINdEgK8QxmNTZk
https://t.me/+9JINdEgK8QxmNTZk
رمان میسترس و اسلیو بوی کیوت نمیخونی؟!🤤🔞💦
3100
Repost from N/a
00:03
Video unavailable
پسرعموش اونو به زور مال خودش کرده عذابش میده و مجبورش میکنه باهاش بخوابه و هرشب بهش تجاوز میکنه .... 💜💦
#گـــــــــــــــــــــــــــی
اون شلاق ریشه ای سیاه رنگ بدن بیبی ش رو لرزونده بود ...❌💦
لب هاشو وسط کمر پسرش گذاشت و در حین اینکه میبوسید دیکشو یهویی تو سوراخ اماده نشده بیبیش هل داد ..💢
پسرک داد بلنده شدت دردشو به گوش تاپش رسوند..🚫
″خواهش میکنم ددی... لطفا بس کن...″🔞
اما البرز تلمبه هاشو از سر گرفت ...
با صداس سیلی مانند شلاق سوزش غیر قابل تحملی روی با..سنش پخش شد ...🤍
نیپلاش ارغوانی رنگ شده بودن اما البرز اهمیت نداد ...💜
"بیبی اروم باش برگرد میخوام تمومش کنم..."🔞❌
شش آروم بزن رو لینک🔞
#پیشنهادی
https://t.me/+5msZOpq5D_UwOTA0
https://t.me/+5msZOpq5D_UwOTA0
۱۲ ظهر پاک شه 🌞
7100
Repost from N/a
00:04
Video unavailable
گردنمو فشار داد و غرید: دهن باز کن بگو چه گهی خوردی سوین؟ تو این کثافت خونه لای این همه دختر و پسر مست چه غلطی میکنی حرومزاده؟
سوین مست خندید و انگشتاشو از لای دکمههای پیرهن امیر رد کرد🔥🔞
نفس داغشو رها کرد و گفت : هیچ کدوم به چشمم نمیان امیر... من میخوام زیر این تن تو درد بکشم. نمیدونی چند ساله....💦
امیرحسام پشت دستشو روی لبای سوین کوبید
-ببند دهنتو حرومزاده... حتما باید خودتو بگا بدی؟ چندبار دیگه باید از تو پارتی جمعت کنم تا آدم بشی؟ 🔞
سینههای نیمه برهنهاش رو به تن امیر کشید و وسوسه انگیز زمزمه کرد : وقتی منو به عنوان زنت قبول کنی. هرچند صیغه....
با کوبیده شدن کمرش به تخت حرفش نصفه موند و امیر خیمه زد روش
-بلایی سرت بیارم که دیگه هوس نکنی سوین! گور بابای ماموریتم💦❤️🔥
https://t.me/+ACiwRW2WB4gyNWY8
https://t.me/+ACiwRW2WB4gyNWY8
❤ 1
9400
─────────「🍷⛓🩸」─────────
#blood_slave
#part_189
اردلان به خوبی متوجه ناراحتی رهام شده بود اما ترجیح داد فعلاً سکوت کنه و دلیلش رو ازش نپرسه. چون شاید تا حدودی میدونست
اول باید تمام کاری که از دستش بر میومد رو انجام میداد و اگه تاثیری تو حالش نداشت اون وقت مجبورش میکرد حرف بزنه
سعی کرد کمی به حرفش بیاره تا حال و هواش عوض بشه
اردلان : حالا که بهتری پس بریم ،گرسنه ای؟
سرش رو به معنی نه به چپ و راست تکون داد و دوباره به کف حموم خیره شد.
اردلان نفس عمیقی گرفت و آروم باشه بلند شد و رهام رو هم بلند کرد دوش رو روی بدن رهام تنظیم کرد و آب کشید و بعد هم خودش رو تمیز کرد.
حوله رو دور کمرش بست و دوباره رهام رو بغل گرفت و بیرون برد به محض خروجشون با دیدن اردوان سرجاش خشکش زد انتظارش رو نداشت به زودی برگرده
اردوان بدون هیچ حرفی به سمتش اومد و رهام را ازش گرفت و سمت تخت برد حوله رو برداشت و دور بدنش بست تا سرما نخوره
اردلان خودش رو مشغول لباس پوشیدن نشون میداد اما زیر چشی به اون دو خیره بود و تک تک کاراشون رو زیر نظر داشت
به آرومی لباس تنش کرد و بعد از خشک کردن موهاش روبه روش ایستاد
اردوان:روی تخت برعکس بخواب لباس زیرت هم بکش پایین
─────────「🍷⛓🩸」─────────
❤ 43🍓 1
290220
Repost from " تبادل شبانه "🎀
01:01
Video unavailable
#لزدام🔗🌈
#دارایصحنههایبازجنسی🔥⚠️
#اروتیک⛔️
#لالهی گوشم را به #دندان گرفت.
-بگو تا ادامه بدم.🫦
گیج و منگ از چیزی گفته بود، درحالی که قلبم بیامان در #سینهام از اتصال #لبها و دستانش بر روی #پوستم میکوبید، نالیدم:چی...چیو؟
-بگو که جز من کس دیگهای رو نمیخوای بگو که قلبت روحت، جسمت همه چیزت متعلق به منه همه اینا رو بگو!
چقدر مانند چند #شات گیلاس #گرم، تلخ و #گیجکننده بود که بر خلاف دفعات قبل اینبار #حریصانهتر #نوک سینههایم را مکید.
-بگو میخوام همونطوری میکنمت اینا رو ازت بشنوم وگرنه ولت نمیکنم...💦
رابطه ممهنوعه دوتا دختر لزبین تو دهه شصت میلادی😈🍑🔥
https://t.me/+IljGrQCJ77M4MjM8
https://t.me/+IljGrQCJ77M4MjM8
12900
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:04
Video unavailable
یه کپسول کردن داخلش که فلجش میکنه😢تنها راهش اینه که مقعدش تحریک شه تا فشارش بده بیرون😢
#گی🌈 #فول_اسمات🔞
کوای داد زد:
_هانزو چکار میکنی؟ لباسمو چرا.. 😥
+کوای.. باید فشارش بدی بیرون.. کپسوله لیزه نمیشه با عمل درش آورد..
زبونشو رو #سور*اخ کوای کشید. کوای ناخواسته جیغ زد:
_عععاااخخ خوبه.. لعنتی😫🤤
هانزو بیشتر #لیس زد و #زبونشو وارد کرد. #آه و #نالههای کوای اتاقو برداشته بود💦نزدیک ار*ضا بود که هانزو دستشو روی #ک*رش گذاشت:
+باید از این پایین ارضا شی تا ازت بیاد بیرون
https://t.me/+nhlsLp92qZlhYTQ0
https://t.me/+nhlsLp92qZlhYTQ0
دوتا دوست... توی شرایط بدی گیر کردن🤭
12110
Repost from N/a
نمایش همه...34800
Repost from N/a
00:09
Video unavailable
ضربه ای با پایین تنه به حفرش زد که ناله آیان باره دیگه تو اتاق پخش💯🔥
+اهــه....چیکار میکنی
نیشخندی زد سرش رو خم کرد و زبونشو روی گردن سفید و شیرین #امگا کشید
_مشخص نیست دارم میکنـ..ــمت...😈
از این همه بی پروایی الفا خجالت کشید اما ضربه بعدی درست روی #حفرش خورد.
میخواست حـفره #تنگش با اون دیـک #کلفت پر بشه 🤤💦
چشمای پر از نیازش رو به ادوارد دوخت و با لحن لوندی گفت
+از رو شلوار؟...فکر میکردم دلت بخواد بدون هیچ پوشش اضافه ای #بفاکم بدی...میدونی چند روزه سوراخم پر نشده؟🔥🔞
https://t.me/+yTNcKVKVw7I0MGY0
۸ صبح پاک شه 🌞
19200
Repost from N/a
Photo unavailable
#پارت_45
از وقتی #کارتونارو به سبک BDSM# دیده بودم دیگه #کارتونای دیگه رو نگاه نمی #کردم.
#ددی رفته بود بیرون منم سریع وارد #اتاقم شدم و کامپیوترم و روشن کردم و کارتونو پلی کردم.
محو دیدن #صحنه هاش بودم و دستم و از شلوارم رد کردم و روی #ک*ص خیسم گذاشتم.
دلم می خواست یه چیز #کلفت و تو خودم فرو کنم،نگاهی به اطراف انداختم و با دیدن #باتوم پلاستیکی و #کلفتم چشمام برق زد.
آب دهنم و روی باتوم ریختم و وارد سوراخ تنگم کردمش،اه و ناله هام فضای اتاق و پر کرده بود
با باز شدن #یهویی در نگاهم و بهش دوختم ک...
https://t.me/+UVq_m2x5J0RjZDVh
#رانندههای_ددیموقع_خودارضاییمیبیننشو...🔥💦
بیا ادامشو بخون ببین چطوری جرش میدن👇👇
۸ صبح پاک شه 🌞
19310