غَـــزالچـــوخَمــــ🔞ــارِم
🔞🚫همه چی از اون جایی شروع شد که بهت اعتماد بیش از اندازه پیدا کردم و اجازه دادم من رو از دنیای دخترونیگم جدا کنی..🥲 غافل از این که تو نامرد بودی و گند زدی به سرنوشت من... #پارت_اول https://t.me/c/1993791572/5
نمایش بیشتر5 915
مشترکین
+6924 ساعت
+17 روز
+2 99630 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Photo unavailable
میخوای بدون خرید اشتراک پرمیوم استوری بزاری تو تلگرام ؟ 🟢
کاری نداره این کانال بهت یاد داده
ظرفیت محدود 100 نفر ⭕
https://t.me/+Dd5RMCCXYdo2OTdk
72410
نمایش همه...
1 10420
سوگل دختری ۲۲ ساله که عاشق داداش ۱۸ ساله خودش شده مهردادی که داداش واقعیش نیس نه از یه پدر نه از مادر و خود مهرداد از این موضوع خبرنداره و فقط سوگل و مامان باباش خبردارن،سوگل انواع و اقسام روش ها رو برای نزدیکی به مهرداد انتخاب میکنه حتی شبانه وقتی خوابه لباساشو درمیاره و ل*ختش میکنه و براش..🔞👅👇
https://t.me/+_l0vToiTRSk5NTFk
77120
#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_35
_خب حالا انگشت فاکت رو دورانی روی بهشتت بچرخون.
خیره تو چشمای شیخ که داشت با جدیت نگاهم میکرد، انگشتم رو چرخوندم که خیس بودن لای پام حتی از شرت هم مشخص بود.
_شرتت رو کنار بزن!
مطیع لبه شرتم رو کنار زدم.نبض زدن لای پام داشت دیوونم میکرد. انگشت فاکمو روی خیسی بهشتم کشیدم که با صدای دو رگه ای گفت:
_انقدر خیسه که صداش تا اینجا میاد، زود انگشت خیست رو بکن تو دهنت!
چندشم میشد ولی این شیخ هیکلی و عوضی مگه میشد بهش نه گفت؟انگشتم رو دور خیسی چرخوندم که حالم بیشتر دگرگون شد و دهنم رو باز کردم و همینجور که خیره شیخ بودم، انگشت خیسم که از آثار خودم بود رو تو دهنم کردم و با شیطنت ریزی عقب و جلوش کردم...🔞
https://t.me/+QqFcOMPtQQQxMGVk
51700
#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_1
از اینکه شیخ داشت تو دستشویی خونه اش دستمالیم میکرد یه حالی داشتم که هیچوقت تجربه نکردم و لای پام خیس آب شد
از ل*بم دل کند و سرشو خم کرد و به گردنم رسید و یک دفعه ای جوری از گردنم گاز گرفت که ن*اله بلندی کردم و پشت بندش از همون جا مک عمیقی زد و بهشت آبدارمو تو مشتش گرفت
_چه زود کبود شد! خوشم اومد اینجوری همه میفهمن نگاه هرزه شون روی تن و بدنت چرخ نخوره.
با زانوش فشاری بیشتری به واژ.نم اورد که چشم بستم و به شونه اش چنگ زدم که با تفریح نگاهم کرد.
_شیخ کجا موند...
در باز شد و با اومدن یهویی زن شیخ و با دیدن وضعیتمون حرف تو دهنش ماسید و...
https://t.me/+QqFcOMPtQQQxMGVk
49810
_امروز خودم پردت رو میزنم
کمربندشو شل کرد و همزمان شلوار و شورتش رو کشید، با وحشت عقب رفتم و داد زدم:
_کمکککک، کمکککک، یکی به دادم برسه..
آزاد سمتم هجوم آورد و محکم توی دهنم زد و گفت: _دهنتو ببند ج*ندهی خیابونی، تورو امشب خودم م**یگام...
بااین حرفش به جون س*ینم افتاد و لباسم رو درآورد، خواستم پسش بزنم که دستامو قفل کرد و سالارش رو لای پام گذاشت ، با فشارش ...
https://t.me/+Q-waoYk_oDE3NGZk
https://t.me/+Q-waoYk_oDE3NGZk
#دختری_که_به_دست_یه_خلافکار_اسیر_میشه_هرشب_باید_زیرش_باشه🔞💦🔞🔞
سریعتر جویین بشید ظرفیتش محدوده❌❌❌
فقط 45نفر برن‼️🔞
🔞ﭼﺷﻣاﻧ ﺩﻟﺑﺭ🔥
دُختر بایٔد بَلَد باشٰه جٍوری آه آه کُنه پْسر هٰیٓچ کٖار نکّرده آ..بٰش بٖیاد♥🔞🔥
55420
#پارت_جدید ❤️✨
مهربونا کانال vip غزال چو خمارم زده شد 😍🌹
برای خوندن بیش از 30 پارت که هرروز افزایش پارت داره با تخفیف ویژه که برای امروز جا نمونید❎
🎁قیمت اصلی عضویت 45.000 هزار تومان هست اما با تخفیف می تونین با مبلغ 30.000هزار تومان عضویت رو خریداری کنید...
این تخفیف با بیشتر شدن فاصله پارت چنل اصلی و وی ای پی برداشته میشه و علاوه بر اون گرونترم میشه☺️❤️🔥
برای دریافت از ادمین شماره کارت دریافت کنید و بعد پرداخت لینک VIP تحویل بگیرید*
@Meli_miki
👍 3
1 54000
🔞♨️
غَـــزالچـــوخَمــــ🔞ــارِم
#پارت_چهلم
نگاهی به جای خالی ارسلان انداختم و قطره اشک دیگه ای هم از چشمم سرازیر شد.
دیشب مثل حیوون به جونم افتاد حتی نخواست بخاطر منم که شده یک روزی رو صبر کنه.
از روی تخت نیم خیز شدم، کمرم صاف نمیشد و خمیده خمیده راه میرفتم.
نباید الان ارسلان کنارم بود؟ کجا گذاشت رفت صبح روزی رو که باهم رابطه داشتیم؟
تموم کمد هارو گشتم اما یک دونه قرص هم نبود.
دیگه گریم شدید تر شد و حالم داشت از خودم بهم میخورد، بین باهام خیس و لجز شده بود.
حتی پد هم نداشتم بذارم..
ناچار با همون وضع به سمت اتاق رفتم و چند تا دستمال کاغذی توی ش*ورتم گذاشتم تا خون بیرون نزنه و لباس پوشیدم تا برم بیرون بخرم.
با هر قدمی که برمیداشتم درد شدیدتری به شکمم میزد.
توی مدرسه راجب رابطه حرف زدنی هميشه میگفتیم پر لذت اما حالا چرا جز درد و بدبختی چیز دیگهای برای من نداشت؟
کلید خونهرو نداشتم به جهنمی گفتم و در رو بستم.
توان پله رفتن رو نداشتم و دکمه آسانسور زدم و به دیوار تکیه دادم.
تحمل این درد لعنتی نداشتم، شدیدتر درد پ،ریود هم بود..
_ حالت خوبه؟
آیلار دختر زیبا و معتقدی که نامزد پسر عموی خودش سرگرد شریعتی ولی چند روز مونده به عروسیشون آیلار دستگیر میشه به جرم ...
https://t.me/+AETmo0Pyox8zYjI8
https://t.me/+AETmo0Pyox8zYjI8
در عرض چند لحظه تبدیل شده بودم به زن هرزهای که نامزد داشت ولی از رئیسش حامله شده ......خانوادهام طردم کرده بودند و مردی که عاشقم بود دیگه من رو نمیخواست و حالا من موندم و مردی که پر از حس انتقام از منی که ناخواسته بچهاش رو توی شکم دارم
❤ 14👍 3
1 47480