cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧 𝐀𝐮𝐫𝐨𝐫𝐚🤍⛓

برموداے تاریڪے🩶📰 • نویـسنده: 𝐀𝐮𝐫𝐨𝐫𝐚 ☜ژرفا: "به پایان رسیده" ☜برمودای تاریکی: "پارت گذاری روزانه" •پیج اینستاگرام: 🌿 https://instagram.com/roman_aurora9?igshid=YmMyMTA2M2Y •چنل ناشناس: 📬 https://t.me/+f7WCHFp-VO8yNmU0

نمایش بیشتر
Advertising posts
363مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
-2430 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

#برمودای_تاریکی #part43 سه روز بود که اروند به شدت آشفته جوابم رو میداد و هروقت سراغشو میگرفتم حالش به شدت گرفته بود! بعد دانشگاه تصمیم گرفتم دوباره برم محل کارش تا حضوری باهم حرف بزنیم. با دیدنم ، لبخند غمگینی گوشه لباس جا گرفت و پیش بدنش رو درآورد. تند تند قدم برداشتم تا بهش برسم. _ سلام یکی یدونم خوبی؟ + سلام خسته نباشی... وقت داری یکم حرف بزنیم؟ _ برو پشتِ اینجا میام الان. به سرعت رفت تا لباسشو عوض کنه و بیاد. رو به رویم نشست و گفت" _ چیزی شده؟ + تو باید اینو بگی! _ من که خوبم مثل همیشه. + نیستی .... اروند همیشه نیستی ....! یه چیزی شده که نمیگی. _ چیز مهمی نیست که فکرتو درگیرش کنی قربون چشمات‌. + خب من میخوام همون چیز غیر مهمو بدونم. فکرتو بهم ریخته ... اذیتی! بدم اذیتی ولی هیچی نمیگی... آب دهنشو به زور قورت داد و گفت" _ راستش ... هانا .... با شنیدن اسم هانا خون توی رگام یخ بست. + هانا چی؟ _ دست از سرم برنمیداره... مدام زنگ تماس پیام . + که چی؟ _ جدی جدی تو ذهنش یه سناریو از من چیده. باید بگم دوستی که فکرمیکردی رفیقته ، داره از پشت بهت خنجر میزنه شوکاجان! + خنجرشو زد فقط الان داره بیشتر زخمیم میکنه همین‌. چی جوابشو دادی تو؟! _ بهم اطمینان داری شوکا؟ + نداشتم منتظر نبودم ادامه حرفتو بگی ... _ دوست عزیزت واسم عکس از خودش فرستاده ، پیشنهاد داده ؛ بلاکش کردم ، زنگ زده ... میخوام به یزدان بگم! با شنیدن حرفایی که میزد ، خون توی رگام یخ بست. هانا داشت چیکار میکرد؟ چه بلایی سر هممون میاورد؟ چی بود این دنیای گوهی که توش دست و پا میزنیم؟ همه اش درد وغمی که تا مغز استخونت رو سوراخ میکنه ؟ چرا همه چیز سیاه و کثیفه؟ چرا هرچی میخوای بهترش کنی ، دو دستی میخوره پشت سرت که با مغز بری تو آسفالت؟ چی باید بشه تیر خلاصِ نفسام که ببرم از همه چی؟ چقدر داد بزنم و گریه کنم که صاف بشه غمایی که ته دلم خونه نشین شدن؟ دلم میخواست تو صورت اروند داد بزنم و بگم" توهم بری دیگه باختنم حتمیه ....! انگار دارم زنده زنده میسوزم و حس نمیکنم. چیه این تناقض لعنتی که داره جونمو میگیره؟ الان کولاکه این قلب سردم ... بی حرف به اروند لبخند زدم و پاشدم" _ کجای میخوای بری؟ چرا چیزی نمیگی؟ + میخوام تنها باشم اروند. _ دورت بگردم بهم شک داری؟! + نه اروند ... بزار تنها باشم حالم خوب نیست. _ اگه قرار تو حال بدت تنها باشی پس من دسته بیلم؟! + بزار یکم تنها باشم ، دارم خفه میشم اروند ... _ شوکا من دوستت دارم! + مگه گفتم نداری؟! _ داری میری ... اونم تنهایی ...؟! + بمونم خفه میشم اروند. بهت زنگ میزنم. منتظر نموندم جواب بده و دوییدم از رستوران خارج شدم. هنزفریو گذاشتم تو گوشم و دوییدم و دوییدم و دوییدم .... دلم میخواست مثل قبلا وقتی اینقدر داغونم تهش با هانا دو دقیقه حرف بزنم. چرا هیچکس واقعی نیست؟ چرا هوا همه جا خفه است؟ چی داره میشه؟ با خودمم دعوام میشه دیگه. خط خطیه کل این مغز لعنتیم. الان مقصر کیه؟ دنیا ؟ آدما ؟ کی ؟ قولام به خودم الکی شده؟ کو اون دختر سرحال قدیم؟ کو اون همه هدف و دوییدن؟ کو اعتماد سابق؟ این آدم جدید کیه؟ نمیشناسمش... اعتماد به اروند هم برام سخت بود. چی سر این آدم اومد؟ چی داره میشه؟ این هوای بیرون زندونه و خونه سلول انفرادیِ سیاه سفیدِ خاکستریم ...! دلم یه بغل امن میخواد. یه بغلی که فقط واسه خود خودم باشم. با هیچکس شریکش نشم. سکوتمو گوش کنه. حرفای مسخرمو بشنوه. بزاره خالی بشم ولی غرنزنه ... هی نگه چته و منو کم ببینه! لحظه لحظه دارم پیر میشم و نمی بینم که تو چه کثافتی فرو میرم ... کاش از اولشو یادم میامد. از روزی که حالم بد شد و دیگه هیچی مثل سابق نشد. 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧 𝐀𝐮𝐫𝐨𝐫𝐚 چنل ناشناس جهت ارسال نظر 🖤⛓ 📝 ادامه دارد .......
نمایش همه...
20🌚 9 1
داشتم تو چنل میگشتم چشمم ب این ویدیو خورد:)) چقد دلتنگ ژرفا و شخصیتاش شدم یهو چه خاطرات قشنگی برامون ساخت این رمان:)
نمایش همه...
😭 15🌚 4🔥 1
Repost from N/a
دختر مظلومی که زن پلیس جوانی میشه و مافیایی در قالب رفیق به زندگیشون میاد که هدفش انتقامه💔🥲 https://t.me/+GG9wZmA27dY5NzA0
نمایش همه...
Repost from N/a
یا برای من بچه میاری یا شوهرت رو می کشم و میدم سگ هام! محافظ شلاق رو بالا برد قبل اینکه روی تنم بزنه فریاد کشید - انتخاب بچه یا مرگ عشقت؟ تقاص شما اینه زوج عاشق... صدای فریاد عشقم روحمو در می آورد دست دراز کردم واسه کشیدن روی ته ریشش - خواهش می کنم شوهر دارم.. نزدیکم شد پوزخندی زد - طلاق می گیرم و زن صیغه‌ای من می شی تا بچم رو دنیا بیاری و بعدش میکشمت.. https://t.me/+GG9wZmA27dY5NzA0
نمایش همه...
Repost from N/a
یا برای من بچه میاری یا شوهرت رو می کشم و میدم سگ هام! محافظ شلاق رو بالا برد قبل اینکه روی تنم بزنه فریاد کشید - انتخاب بچه یا مرگ عشقت؟ تقاص شما اینه زوج عاشق... صدای فریاد عشقم روحمو در می آورد دست دراز کردم واسه کشیدن روی ته ریشش - خواهش می کنم شوهر دارم.. نزدیکم شد پوزخندی زد - طلاق می گیرم و زن صیغه‌ای من می شی تا بچم رو دنیا بیاری و بعدش میکشمت.. https://t.me/+GG9wZmA27dY5NzA0
نمایش همه...
#برمودای_تاریکی #part42 تو همین وضعیت ، خانمی که به نظر میرسید مادرِ البرزه ؛ چند قدم نزدیک شد و با دیدن وضعیت ما ابرویی بالا انداخت! هر سه ایستاده به او خیره شدیم که البرز گفت" * ایشون مادرم هستن. رو به مادرش گفت" * اروند و شوکا از دوستام هستن گفتم که آمدن دیدن غزل. ^ خیلی خوش آمدید بچه ها بشینید از خودتون پذیرایی کنید. رو به البرز گفت " ^ شام دوستاتو نگه دار باشه پسرم؟ _ نه مازحمت نمیدیم باید زودتر برگردیم. + بله منم مادرم منتظرمه انشاالله یه فرصت دیگه مزاحم میشیم. بعد از کلی تعارف ، بالاخره از خونه بیرون زدیم. توی تاکسی ، هردو تو فکر بودیم. من تو فکر غزل ولی اروند .....!! + اروند .... + اروند ..... _ چیه؟ + خوبی؟ چرا گرفته ای؟ نفس کلافه ای کشید و گفت" _ هیچی داشتم فکر میکردم چقدر خوبه آدم یکیو داشته باشه بهش بگه پسرم. حقیقتا جوابی برای این حرفش نداشتم اما یک دفعه حرفی روی زبونم جاری شد که از ته قلبم میامد " + من خودم مادرت میشم. هروقت از دستم خسته شدی یا اذیتت کردم بیا پیشم گله کن. غر بزن .... ناراحتی هاتو بگو .... منم قولم سرتو بزارم روی شونم و دردتو به جون بخرم. اخمی که روی پیشونیش جا گرفته بود با لبخندِ گوشه لبش تضاد زیبایی رو شکل میداد " _ قربونت برم که اینطوری زبون میریزی بندانگشتی؟ با دست چپ تارِ مویی که از کنار روسری بیرون آمده بود رو نوازش کرد  " _ تو نیاز نیست دردمو به جون بخری ؛ تو ، نگاهت ، لبخندت ، حرفات ، نوتیف پیامت ، آنلاین شدنت و با ذوق حرف زدنت ، خستگی هات ، قهر کردنت ، همه چیزت واسه من جونِ دوباره است ماه کوچولو. اینقدر ذوق کرده بودم که نمیدونستم باید چه واکنشی نشون بدم! گوشه روسریمو تو دستم فشردم و آروم گفتم" + حیف که نمیتونم بپرم بغلت بوست کنم! چشماش چهار تاشد" _ چشمم روشن... چشمم روشن... شوکا خانوم فکر بغل و بوس و دو روز دیگه هم کارای خاک برسریو..... اتفاقا منم بدم نمیاد عشقم میتونم خونه خال.... نزاشتم ادامه حرفشو بزنم و نیشگون محکمی از گوشه پهلوش گرفتم" _ آاااخ خیلی خب باشه وحشی نشو... حالا یه چیزی گفتم بخندی وگرنه خونه خالیم کجا بود آخه؟ + یعنی نمیزاری آدم دو دقیقه به روت بخنده حتما باید پرو بازی دربیاری؟ _ قربون چشمات برم ؛ مطمئن باش تا وقتی تو نخوای من اون دستای کوچیکتو نمیگیرم حتی! پس فکرنکن اگه حرفی زدم از روی هوسه ؛ من و تو قبل حس عشق ، باهم رفیقیم! پس میتونیم باهم شوخی کنیم و بگیم و بخندیم .... _ آره دروغ نمیگم ، حاضرم کل زندگیمو بدم ولی الان یه جوری بغلت کنم که بدنمون تو هم حل بشه ولی تا وقتی که تصمیمش از سمت جفتمون نباشه! _ اسمش روشه رابطه دو نفره .... من تنهایی نمیتونم راجع به موضوعی که بخش اصلیش تو هستی تصمیم بگیرم. _ مطمئن باش هیچ وقت حاضر نیستم به هیچ قیمتی ، حس امنیتی که ازم میگیری رو از بین ببرم شوکا جان.... بهت قولم میدم بندانگشتیم... + میدونی اولین موضوعی که باعث شد بهت اعتماد کنم ؛ حس امنیتی بود که کنارت داشتم! مثل دختر کوچولو های بابایی... دخترا واسه همین باباشون رو خیلی دوست دارن چون اولین امنیت رو پدرشون بهشون منتقل میکنه. + الان که کنارت آرومم و میتونم خود واقعیم باشم ؛ بهترین حسیه که تجربه کردم. وقتی میدونم قراره کنار هم برنامه ریزی کنیم و به هدفامون برسیم... + میدونم کلی سختی جلوی راهمون قرار میگیره ولی... دلم روشنه از که از پسش برمیایم! شاید کلی آدم جلومون بایستن؛ مشکل مالی زیادی پیدا کنیم و تا به ثبات برسیم زمان بر و خیلی سخت باشه ولی قرار نیست دستاتو ول کنم اروند ... خب؟! _ اینکه اینقدر با اطمینان باهام حرف میزنی؛ هم قند تو دلم آب میکنه و نفسم واست در میره ؛ هم اینکنه میترسم .... از بازی روزگار و بعضی اتفاقاتی که دست ما نیست اصلا !.... اما نمیتونم قدرت امید رو دست کم بگیرم. _ اگه ناامید و میشدم زندگیمو تموم میکردم خدا یه پاداشِ ناب رو واسم کنار نمیزاشت که اینطوری جلوم بشینه و با دقت به حرفام گوش کنه... هیچکسو نداشتم که صبحا به امیدش برم سر گوشی و قبل خواب هزار بار بهش بگم شب بخیر ولی باز دوباره اینقدر حرف بزنیم که آخرش بدون خداحافظی و پای گوشی خوابمون ببره ....! _ همه اینا پاداش صبر و امیدمه! پس فکرنکن دست میکشم با اولین مشکل. قطعا آدما جلومون می ایستن اما میخوام قفل قلبمون بهم محکم باشه نه فقط دستامون! _ ممکنه یه روزی دستات چفت کسی باشه که قلبت نمیخوادش ؛ پس مطمئن باش اگه قلبت و فکرت و کل آینده و برنامه هاتو با یه نفر بچینی ؛ خداهم برنامه رو واست طوری می چینه که هیچکس مثل خودش بلد نیست پازل زندگیتو حل کنه .....! با رسیدن به خیابون نزدیک خونه ما ، حرفمون نصفه موند و من پیاده شدم .... 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧 𝐀𝐮𝐫𝐨𝐫𝐚 چنل ناشناس جهت ارسال نظر⛓ 📝 ادامه دارد .......
نمایش همه...
20🌚 7 1
. سلام بچه ها عصر بخیر ببخشید این چند روز پارت نداشتیم من مریض شده بودم متاسفانه .... 🙂 ساعت 18 پارت جدید داریم 🤍
نمایش همه...
❤‍🔥 12🌚 5
Repost from N/a
یا برای من بچه میاری یا شوهرت رو می کشم و میدم سگ هام! محافظ شلاق رو بالا برد قبل اینکه روی تنم بزنه فریاد کشید - انتخاب بچه یا مرگ عشقت؟ تقاص شما اینه زوج عاشق... صدای فریاد عشقم روحمو در می آورد دست دراز کردم واسه کشیدن روی ته ریشش - خواهش می کنم شوهر دارم.. نزدیکم شد پوزخندی زد - طلاق می گیرم و زن صیغه‌ای من می شی تا بچم رو دنیا بیاری و بعدش میکشمت.. https://t.me/+GG9wZmA27dY5NzA0
نمایش همه...
وارد شوید و به اطلاعات مفصل دسترسی پیدا کنید

ما این گنجینه ها را پس از تأیید هویت به شما نشان خواهیم داد. ما وعده می‌دهیم که سریع است!