cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

کوچولـوی حشـری🔞💦

-وقتی وارد قلمرو من میشی اومدنت به ارادهء خودته ولی رفتنت فقط به اراده و خواستهء منه ... •ژانر:بزگسال،لزبین 🏳️‍🌈 •کوچولوی حشری تکمیل شده• •مربی‌هات‌من درحال تایپ... •ناشناسم: https://telegram.me/BChatBot?start=sc-1118399-ud8z9P8

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
8 396
مشترکین
-3624 ساعت
-2127 روز
+42630 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
مـــــربی هات مـن💦🔞 #P_44 با صدای مامان به خودم اومدم اما هنوز گیج بودمُ حرفی نمیزدم ... -دخترم چرا رو زمین نشستی؟ خوبی؟ دستشُ طرفم دراز کردُ در حالی که کمکم کرد از جام بلند شم گفتم : +چیز مهمی نیست،یکم سرگیجه دارم .... -حتما بخاطر تمرین فشارت افتاده،بریم آشپزخونه برات شربت بریزم بخوری . شاید بتونم مامانُ گول بزنم اما خودمُ که نمیتونم گول بزنم .. میدونستم این حالم بخاطر چیه ... دلم میخواست تنها باشم و اصلا میل به خوردن چیزی نداشتم... +میل ندارم مامان جان، دوش بگیرمُ یکم استراحت کنم خوب میشم ... -اما.... +لطفا دریا بانو ... به اجبار قبول کرد،بوسه‌ای به لپش زدمُ سمت اتاقم رفتم .... **** نویسنده:مسیحا "کپی‌ممنوع"
نمایش همه...
بخواب
نمایش همه...
00:03
Video unavailable
-خاکستری مثل بغضِ بعد از دفنِ قلب به اجبارِ چرندیاتِ مغز در شبی که کاش صبح نمیشد!
نمایش همه...
-امان از خواب های قرص آور!
نمایش همه...
-مثل یه ماه که تنها آیینه‌ش لجنه ...
نمایش همه...
New Music .. Masoud Sadeqlu .. | @Hot_N0vels |
نمایش همه...
00:38
Video unavailable
🖤🖇
نمایش همه...
معدن داستانای حــشـ.ـری 💦😈
نمایش همه...