کوچولـوی حشـری🔞💦
-وقتی وارد قلمرو من میشی اومدنت به ارادهء خودته ولی رفتنت فقط به اراده و خواستهء منه ... •ژانر:بزگسال،لزبین 🏳️🌈 •کوچولوی حشری تکمیل شده• •مربیهاتمن درحال تایپ... •ناشناسم: https://telegram.me/BChatBot?start=sc-1118399-ud8z9P8
نمایش بیشتر8 396
مشترکین
-3624 ساعت
-2127 روز
+42630 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
مـــــربی هات مـن💦🔞
#P_44
با صدای مامان به خودم اومدم اما هنوز گیج بودمُ حرفی نمیزدم ...
-دخترم چرا رو زمین نشستی؟ خوبی؟
دستشُ طرفم دراز کردُ در حالی که کمکم کرد از جام بلند شم گفتم :
+چیز مهمی نیست،یکم سرگیجه دارم ....
-حتما بخاطر تمرین فشارت افتاده،بریم آشپزخونه برات شربت بریزم بخوری .
شاید بتونم مامانُ گول بزنم اما خودمُ که نمیتونم گول بزنم ..
میدونستم این حالم بخاطر چیه ...
دلم میخواست تنها باشم و اصلا میل به خوردن چیزی نداشتم...
+میل ندارم مامان جان، دوش بگیرمُ یکم استراحت کنم خوب میشم ...
-اما....
+لطفا دریا بانو ...
به اجبار قبول کرد،بوسهای به لپش زدمُ سمت اتاقم رفتم ....
****
نویسنده:مسیحا
"کپیممنوع"
21210
-خاکستری مثل بغضِ بعد از دفنِ قلب به اجبارِ چرندیاتِ مغز در شبی که کاش صبح نمیشد!
85170