3 402
مشترکین
-624 ساعت
-427 روز
-16530 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
00:16
Video unavailable
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐
🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم
❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️🔥
💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان
🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍
🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜
👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇
🆔@seyed_ahmadhashemi
📞09057936026
@telesme1
همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها
https://t.me/telesme1
لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا şĥ9v
89110
00:13
Video unavailable
❌ از این مدل پرده ها نخر ...
چون عاشقشون میشی 🤩
خرید پرده آماده با ۲۹۹ تومان !!!
🔻 تخفیف ویژه فقط تا جمعه 🔻
راهنمایی و مشاوره تخصصی ست کردن رنگ ها با تم خونتون 👌
https://t.me/pardee_azin
https://t.me/pardee_azin
📍 خرید حضوری و آنلاین h
73910
00:51
Video unavailable
🔥 کنسرت خاطره انگیز حمید عسکری 🔥
👈 5 تیر ماه ، تهران ، سالن نمایشگاه میلاد
خرید بلیت از سایت هنر تیکت : 👇
B2n.ir/hamidaskari05
.
83310
00:02
Video unavailable
✨پروردگارااا
❄️در این شب
✨دفتر دل دوستانم را
❄️به تو میسپارم
✨با دستان مهربانت
❄️قلمی بردار
✨خط بزن غمهایشان
❄️و دلی رسم کن
✨برایشان به بزرگی دریا
❄️شاد و پر خروش
شبتون خوش و سراسر ارامش 🌸
9800
76310
Repost from Namava | نماوا
00:18
Video unavailable
⌛️آغاز شمارش معکوس تا اجرای «آرمان گرشاسبی» در «کنسرتینو» 🎙️
تنها یک روز دیگه تا پخش اولین قسمت «کنسرتینو» به میزبانی «علیرضا عصار» باقی مونده.
چهارشنبه ۹ خرداد
بهصورت اختصاصی در نماوا 💙
🔷 در صورت وارد کردن کد مشارکت concertino1 در قسمت کد تخفیف، بخشی از هزینه اشتراک نماوا، صرف کمک به خیریه «بچههای آسمان» خواهد شد.
@namava_ir
#کنسرتینو
4100
مامانی اگه بابایی پولداره ما چرا انقد فقیریم؟
حواسش به حرف های پسرکش نبود.
پاهایش او را کشیده بود مقابل نمایشگاه ماشین مردی که پسرک ۴ ساله تنها یادگارش بود. از آن طرف تلفن گلرخ غر غر میکرد.
-رفتی جلوی در نمایشگاه اون مردیکهی پفیوز واسه چی یغما؟ رفتی خودت و سبک کنی؟ بعد ۴ سال...؟
لگدی به سنگ مقابل پایش زد.
-بچه م گرسنه ست گلرخ . میفهمی؟ دکتر گفته باید گوشت و مرغ بخوره. باید برنج بخوره.
-اونجا نمایشگاه ماشین کوروش اسفندیاریه یغما. کله گنده ی نمایشگاه دارای تهرون. اونجا مرغ و گوشت به کسی صدقه نمیدن.
-پسر من هرکسی نیست. پسر خودشه!
جیغ کشید و نگاهش از پشت ویترین تمام شیشه ای به روی پرسنلی که مشغول غذا خوردن بودن ثابت شد. دست کوچکی چادرش را کشید.
-مامانی من گشنمه.
گوشی به دست به سمت پسر بچه خم شد.
-یه کم سیب زمینی آب پز تو کیفم هست مامان جون ...می...
حرفش به اتمام نرسیده پسرکش جیغ کشید
-نمیخوام. چقد سیب زمینی بخورم .من غذا میخوام. از اونا که اون آقاهه داره میخوره .
اشارهی انگشت کوچکش به سمت مردی بود که آن طرف ویترین ران مرغ را به دندان میکشید.
خواست چیزی بگوید به با صدای تندی سرش را بالا گرفت.
-خانم چه خبره اینجا؟ جیغ جیغ میکنید واسه چی؟ اینجا محل کسبه . بفرمایید
گلرخ از آن طرف خط نگران پرسید.
-کیه یغما؟ چی شده؟ توروخدا اونجا نمونید. کوروش دیوونه ست...بعد ۴ سال ...بعد این همه مدتی که دنبالتون گشت...
جوابش به معشوقهی سابق کوروش اسفندیاری بزرگ و همسر کنونی برادرش تنها یک لبخند بود.
-سگای کوروشن گلی. میدونی که ! همیشه سگاش بیشتر از خودش هار بودن.
-خفه شو زنیکه. با کی بودی سگ؟ اسم آقا رو از کجا میدونی ؟
تماس را بی خداحافظی قطع کرد و گوشی را در جیبش چپاند. بعد چادر کهنه اش را جلو کشید و دست پسر بچه را کشید.
-بریم پسرم. یه وقت سگای کوروش پاچه مونو میگیرن.
گفت و هنوز دو قدم برنداشته چادرش از پشت سر کشیده شد.
-مادر زاده نشده کسی باشه به آقا حرف مفت بزنه بعدش هم بذاره بره...
پسرکش جیغ کشید
-مامان. مامانم و ول کن . عمو توروخدا . اصلا من گوشت نمیخوام دیگه مامانم و ول کن
چنگش را بی هوا توی صورت مرد کشید . انگار میخواست دق و دلی ۴ سال در به دری را سر این آدم در بیاورد.
-برو به اربابت بگو بیاد اون میدونه من کیم. اونوقت اگه یه جو شرف داشته باشه که نداره همینجا خشتکت و میکشه سرت که اینجوری پاچه ی من و میگیری.
-چه خبره اینجا؟ رامین؟ چه غلطی داری میکنی؟
صدا صدای کوروش بود. صدایی که چند سال پیش یک شب در گوشش زمزمه شده و باقی روزهای عمرش را به تاراج برده بود.
-آقا این زنیکه گه گنده تر از دهنش میخوره. باید ادبش کنم.
کوروش مات و مبهوت به صحنه ی مقابلش نگاه میکرد. به زنی که بعد از خبر بارداری اش دود شده و به آسمان رفته بود. خواست چیزی بگوید که دست کوچکی از پاچه ی شلوار مارک دارش آویزان شد
-عمو. عمو. مامانم میگه تو بابای منی. توروخدا نذار مامانم و بزنه. عمو من فقط مامانم و دارم. من گشنه م بود اومدیم اینجا غذا نگاه کنیم عمو...
به ثانیه نرسیده صدای عربده ی مردانه ای خیابان را پر کرده بود.
-یغمااااااا...
https://t.me/+PQaW8H5KNO03ZDA0
https://t.me/+PQaW8H5KNO03ZDA0
14500
00:06
Video unavailable
✨
"دلت که به خدا قرص باشه
اونقدر قشنگ جوانه میزنی
فقط دل بسپار به خودش..."❤️🩹🌱
#حسبی_الله 🍃
╭────➺𓆩᳦᳣ 🌱🥰آرامشباخدا ╰──────────
@idea_khanomane
29510