cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🔞شهوت صورتی 🔞

دختر ریزه و میزه و #کیوتی که خودش از #گرایشش خبر نداره استخدام یه شرکت میشه که به خاطر #پول مجبور میشه #لیتل مامی و ددی بشه و هرشب......🤤🧸🍼 رمان دارای محدودیت سنی و صحنه های باز است 🔞

نمایش بیشتر
Advertising posts
15 492مشترکین
-12424 ساعت
+8317 روز
+51130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

یادت نره هرکسی و هرچیزی ارزش بودن تو زندگیمونو نداره :
نمایش همه...
#پارت۱🔞 - حتما باید ک🍓ص لختمو میدیدی تا یادبگیری باید در بزنی استاد؟! https://t.me/+J0-wqfCpI505ODU0 https://t.me/+J0-wqfCpI505ODU0 - شیش ماهه که باهم #هم‌خونه شدیم به امید دیدن ک🍓ص لختت بی هوا میام داخل اتاقت‌... تازه از حموم اومده بودم و لخت مادر زاد، قمبل شده بودم و توی کمدم دنبال شورت و سوتین میگشتم که طبق معمول بی‌هوا درو باز کرده بود و اومده بود داخل، با چشمای خمارش به #به.شت سفید و تپلم خیره شد و خمار گفت: - ما که باهم س*ک*س نداریم، پس واسه کی شیو کردی توله؟! روی تخت نشستم و پاهامو باز کردم، انگشت فا🖕🏾کمو لای شیار خیس💦 و لز👅ج بهشتم کشیدم و گفتم: - شیش ماهه به امید س*ک*س با استاد هاتم که باهام هم‌خونه شده، سرتاپامو شیو میکنم... #ح.شری به سمتم هجوم آورد، بین پاهام نشست، پاهامو روی شونش انداخت و گفت: - امشب قراره با زبونم کاری کنم که ک🍓ص داغت از لذت بترکه و آبش بپاچه💦 تو صورتم... با اولین لیسی که به چو*چولم زد، جیغی از لذت کشیدم و.... https://t.me/+J0-wqfCpI505ODU0 https://t.me/+J0-wqfCpI505ODU0 استاد حش.ریش با زبونش #پرده دختره رو میزنه و... 👅🔥😱 رمان مخصوص #ج💦ق زدن 🫦🔞
نمایش همه...
- شورتتو دربیار بده بهم. چشمم از تعجب گرد شد و لب زدم: - این جا؟ جلوی مادرت؟ نیشخندی زد و گفت: - مگه دنبال هیجان توی سک.س نبودی؟ درار ش.ورتتو، پاهاتم باز کن از هم. لب گزیدم و نگاهم چرخید سمت آشپز خونه ی اوپن که مادرش مشغول آماده سازی شام بود. دامن پام بود، کم پاهام رو باز کردم و به سختی لباس زیرم رو پایین کشیدم و گذاشت جیبش. - حالا بیا بشین روی پام. چرخیدم سمت آشپزخونه و با عجز نالیدم: - مامانت میبینه. دستم رو کشید و مجبورم کرد تا روی پاش بشینم. - دامنتو بنداز رو پات، فکر میکنه عادی نشستی و نمی فهمه چه خبره؟! نفس عمیقی کشیدم و زمزمه کردم: - آخرش بااینهمه رابطه اگه حامله ام نکنی قطعا مامانت مچمونو میگیره. دستش نشست دو طرف کمرم و پچ زد: - یکم جا به جا شو، درست بشین روش. لبم رو گاز گرفتم، کاری که می خواست انجام دادم و از لذت آه بلندی کشیدم. - دارید چی کار می کنید بچه ها؟! https://t.me/+rAcrV6VrBx84MjU0 https://t.me/+rAcrV6VrBx84MjU0 #مختص_به_بزرگسالان🔞🔥 آموزش صفر تا صد پوزیشن های جنسی در قالب رمان🚫
نمایش همه...
❌ خیــابـان هشــتادوهفـــتـم ❌

به من بگو " ارباب " 👁 🔥 / بر اساس زندگی واقعی نویسنده 🔞 #بنرها_پارت_واقعی_رمان_هستن نویسنده : مسعود

#part2 _اهههههههه اهیییی اره حامد بکن منو کو.س و ک.ونم ماله توعه اهههه ک..یرت خیلی کلفته قربون ک.یرت برم اههه از لای در مشغول دید زدن س.کس مامانم با دوست پسر جدیدش بودم اینقد حشری شده بودم دستمو از شورت لامبادام رد کرده بودم و چهار انگشتمو توی ک..صم فرو کرده بودم _اهههه اهیییی ک...صم پاره شدددد وایی خیلییی کلفتههه.. وحشیانه ک..ص و ک..ون مامانم رو میگایید دیگه نتونستم طاقت بیارم و درنیمه بازو باز کردمو با لحن ح.شریی گفتم: _منم میخوام ، حامد منم بکن لای ک.سمو باز کردم و روی تخت رفتم حامد هم از خدا خواسته ک.یرشو  از تو ک.س مامان دراورد و روی ک.س پر آب من گذاشت _جووون ، مثل ک.س مامانت آبدار و صورتیه ک.یرشو با ک.س خیسم خیس کرد ک توی سوراخ ک.سم هول داد _آهییی اوممم خیلی خوبه حامد خیلی کلفته اخخ تند تند بکن منو اومممم مامان نوک سینه هامو تو دهنش فرو کرد و مشغول مالیدن ک.س خودش شد سینه هام از شدت ضربه های حامد توی ک.سم میلرزید که مامان... 👇👅💦 https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk https://t.me/+StbdKVI0V0IwMzNk دوس پسر مامانش دوتاشونو حامله میکنه💦🔞👅
نمایش همه...
#پارت‌‌گروهی‌ممنوعه💦🔞 سک*س دبیرستانی🔞💦👇🏼 https://t.me/+H0Qj0Y7aqL1iNmE0 _یالا جمع بشید خانم معلم میخواد #ک*صشو نشون بده پسرا آهه صدای حش‍*‍ری و دست به جق عدنان #ک*صمو خیس کرد.. پسرا با شهوت #ک*یراشونو دراورده بودن و خیره به #پستون های لخت و گنده ام جق میزدن.. _آههه اومم عدنان بیا جلو و با #ک*یر کلفتت توی #ک*ص خانم معلم حشریت تلمبه بزن اومم آهه همه معترض داد زدن که محکم زدم روی میز و شورت قرمزمو کندم که #ک*ص تپل و صورتیمو دیدن و آب دهنشون ریخت.. عدنان سریع #ک*یرشو از پشت وارد #ک*صم کرد که یهو در باز شد و با دیدن مدیر... https://t.me/+H0Qj0Y7aqL1iNmE0 https://t.me/+H0Qj0Y7aqL1iNmE0 دانش آموزای معلم حشری با دیدن #ک*ص تپل معلمشون شق میکنن و..🤤🔞💦🍆
نمایش همه...
⛔️معدن فیلم های صحنه دار و ارضا کننده بزرگسال🚫📦 | مشاهده فیلم💦
نمایش همه...
صدای خنده رو هیچکس نمیشنوه از این خونه ..
نمایش همه...
- شورتتو بنداز پایین محیا. متعجب چند بار از روی پیامش خوندم و نوشتم: - چی میگی عمو؟ زنگ زد. از ترس اینکه کسی بیدار بشه سریع جواب دادم و لب زدم: - الو؟ کلافه از پشت خط جواب داد: - من زیر پنجره اتاقتم. همین الان شورت پاتو برام پرت کن که دارم میترکم دختر. گیج پرسیدم: - یعنی چی؟ شورت منو میخوای چی کار؟ کلافه عصبی غرید: - میخوام جق بزنم! از اینهمه رک گوییش آب دهنم رو قورت دادم و زمزمه کردم: - حالت خوبه؟ نصفه شبی دوست بابام اومده بود زیر پنجره ی اتاقم و لباس زیرم رو میخواست. - نه خوب نیستم، راست کردم دختر! هین بلندی کشیدم و تشر زدم: - خجالت بکش عمو، این حرفا چیه میزنی؟ مشخص بود حال طبیعی نداره وگرنه چرا بخواد با شورت من خودارضایی کنه؟! - انقدر عمو عمو نبند به ناف من دختر. یا شورتتو میندازی پایین، یا در رو باز می کنی میام بالا وگرنه به بابات میگم دختر سر به زیرش یواشکی برای همسن باباش نود میفرسته! چند ثانیه سکوت کرد و ادامه داد: - میدونم توام منو میخوای‌. بنداز پایین اون یه تیکه پارچه رو تا عقیم نشدم. لبم رو به دندون گرفتم، دستم رفت زیر دامن تنم و آروم شورتم رو درآوردم. آروم رفتم سمت پنجره و شورتم رو پرت کردم سمتش‌. - بگیرش... سریع از پنجره دور شدم، ضربان قلبم حسابی رفته بود بالا که صداش رو شنیدم. - شورتت فایده نداره، در رو باز کن بیام بالا خودتو یکم بمالم! توجه داشته باشید این رمان اروتیک و پر از صحنه های +18 سال هست🔞👇 https://t.me/+0zHaXSy0e5MxYjM0 https://t.me/+0zHaXSy0e5MxYjM0 محیا دختری که با دوست جذاب و مرموز پدرش وارد رابطه میشه. مردی هات در آستانه ی چهل سالگی با گذشته ای تاریک و پر از معما🔞❌
نمایش همه...
دلـبر قـرتــی

لطفا یجوری منو ببوس که طعم لبات همیشه رو لبام بمونه.🥂💋 #بنرها_پارت_واقعی_رمان🔞 به قلم: #لواشک #رهوار ( آنلاین ) #قرتی ( آنلاین ) #ژیوار ( حق عضویتی / آنلاین ) #افیون ( حق عضویتی / آنلاین )

رمان سکسیِ الهه‌ی شهوت🔞 سینه هاش به نظر خیلی سنگین میومدن با دستم کمی فشارشون دادم که از نوکش شیر سرازیر شد و آخش هوا رفت. - چند وقته زایمان کردی؟ - دو ماهه خانم. - خوبه... نترس قرار نیست سینه درد بگیری شیر سینه هات تخلیه میشه. به سمت ک.صش رفتم، خیسِ آب بود. طبیعی بود چون خیلی وقته سکس نداشته. رز دستمال مرطوبی رو بهم داد تا پاکش کنم. - خانم ها این که خیس باشید اصلا بد نیست اما دلم میخواد در طول آموزشات خودداری رو هم یاد بگیرید. تقریبا همشون تحریک شده بودن. بعضی ها با خجالت و شرم، بعضی ها هم با تحقیر نگاه میکردن. - خب همونطور که میبینید واژنش رنگ خوبی داره، اما به دلیل زایمانی که داشته به شدت قیافه بدی گرفته که خب قابل تغییره! کمی با چ.وچ.ولش بازی کردم تا دوباره خیس بشه و بعد انگشتمو وارد سوراخش کردم ولی به شدت گشاد بود طوری که در لحظه ی اول چهار انگشتم کاملا وارد می‌شد. _سوراخ واژنش هم بدجور گشاد شده باید تنگ بشه! دخترا داشتن با دقت یاداشت میکردن. خیسی واژنشو کمی به سمت پایین سوق دادم و انگشتمو دورانی روی سوراخ پشتش کشیدم که دوباره تقلاهاش شروع شد. - تورو خدا خانم التماس میکنم نه... باهام این کارو نکنید... آبروم رفت! دست دیگه‌مو رو چ.وچ.ولش گذاشتم و محکم فشار دادم که ساکت شد. انگشتمو با فشار وارد سوراخ باسنش کردم. اونقدر تنگ بود که سریعا جیغ زن دراومد. کمی ک.صش رو مالش دادم تا دردش رو فراموش کنه و بعد شروع کردم به حرکت دادن انگشتم. معلوم بود که تا حالا از این سوراخ به کسی نداده! - دقت کنید که وظیفه شما آماده نگه داشتن تمام نقاط بدنتونه! من شما رو با تک تک نقاط لذت بدنتون آشنا میکنم و شما به هیچ وجه نباید از این لذت غافل بشید! زن داشت به ارگاسم میرسید که دست از کار کشیدم... https://t.me/+DKngycPa7443OWFh https://t.me/+DKngycPa7443OWFh https://t.me/+DKngycPa7443OWFh مادام زنی که با ورود به دنیای سیاست مسئولیتی رو به عهده میگیره مسئولیت آموزش لذت جنسی به زن های شیخ های عرب اما... ارحام مردی دو رگه ایرانی عرب که بدجوری دنبال پیدا کردن سرنخ و زمین زدن کله گنده های عربه اتفاقی با مادام، زنی که به عنوان الهه‌ی شهوت ازش یاد میکنن، آشنا می‌شه... رمان به شدت اروتیک و سکسی مناسب بزرگسالان‼️❌🔞🔞
نمایش همه...
الهه‌ی شَهـوَتـــ🔞

من الهه‌ی شهوتم! میتونم کاری کنم وسط ناله هات التماسم کنی که ارضات کنم🔞 رمان به شدت اروتیک و صحنه دار مناسب بزرگسالان🔞❌

#س‌کس‌با‌زنای‌خوشگلم🍑💧 #تریسام_آبدار🫦👅 روی ک...ص زن اولم خوابیدم و شروع کردم به تند تند تل.مبه زدن توی ک..ص تنگ و تپلش سینه های بزرگش بالا پایین میشدن ناگهان زن دومم درو با پا باز کرد عصبی بالای سرمون اومد شورتش رو تو صورت زن اولم پرت کرد ک‌..صش رو به ریش هام مالید و غرید: _یعنی چی چرا این ج.نده رو میکنی منو نمیکنی؟ ک..ص کوچلوش رو چنگ زدم و لیسی بهش زدم _تورو هم میکنم خانوم خوشگلم اوفففف عصبی زن اولم رو کنار زد و خودش جاش خوابید و پاهاشو روی شونه هام انداخت _یالا بکن منو میدونم این ج.نده رو بیشتر از من دوس داری چون ک..صش تپل تره سینه های زن اولم رو چنگ زدم و ک.یر کلفتم رو توی ک.ص زن دومم فرو کردم که صدای اخش بلندشد _جفتتونو دوس دارم زنای خوشگلم جووون زن اولم شروع به خوردن پستون های زن دومم کرد و منم تو ک..ص زن دومم تلمبه میزدمو...😱👅👇 https://t.me/+CpKVdXdqzYY4ZWI0 https://t.me/+CpKVdXdqzYY4ZWI0 https://t.me/+CpKVdXdqzYY4ZWI0 https://t.me/+CpKVdXdqzYY4ZWI0 https://t.me/+CpKVdXdqzYY4ZWI0 https://t.me/+CpKVdXdqzYY4ZWI0 دوتا زنای حـشریشو با پوزیشنای مختلف ارضا میکنه🙈🙈🔞💦
نمایش همه...

وارد شوید و به اطلاعات مفصل دسترسی پیدا کنید

ما این گنجینه ها را پس از تأیید هویت به شما نشان خواهیم داد. ما وعده می‌دهیم که سریع است!