در جستوجوی آلاسکا
Stuck in labyrinth of suffering; [ ENTX, They/them ] http://t.me/HidenChat_Bot?start=5158660795
نمایش بیشتر4 634مشترکین
-224 ساعت
-167 روز
+90330 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from ある
احساس میکنم خیلی چیزها هست که به خودم بدهکارم. چند روز زندگی بدون استرس، کشیدن تموم اون نقاشیهایی که میخواستم، دیدن تئاترهایی که گوشه و کنار شهر برگزار میشن، پر کردن اتاق با کلی گل و گیاه که هم خونه بشیم با هم، پوشیدن اون لباسی که به خاطر حرف بقیه نرفتم سراغش، نوشتن داستانهایی که دلم میخواد، آشپزی و سریال دیدن؛ من همهی اینا رو به خودم بدهکارم.
Repost from از ستارهها
امروز قاب این فیلم رو در دنیای واقعی مقابل چشمم دیدم دوستان. بلِسد!
Repost from Diam0ꫜd
دیدی وقتی یک کتاب یا داستان مورد علاقت رو تموم میکنی چه حسی داره؟ اما وقتی دوباره برمیگردی به صفحات اولش، دلت برای خودت تنگ میشه، برای چشم هایی که اولین بار این نوشته هارو میخوندن، برای اشک هایی که با رسیدن به قسمت هایِ غم انگیزش ریخته بودی، برای هیجانی که همراهِ شخصیت ها تجربه میکردی.. دلتنگِ تک تک اونها میشی. اینبار تو از پایان داستان خبر داری و اینبار تو تنها صفحاتِ از قبل خوانده شده رو مرور نمیکنی، بلکه اون قسمت از روح و خاطراتی که لا به لای اون ورقه ها جا گذاشتی رو به یاد میاری.
ای روزهای آینده لطفی کنید، به آرامش بگذرید.
دلهای ما خسته است ...
- لاادری
«آدمهای مبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند بزرگی رنجشان معلوم میشود، طوری به شادی میچسبند که انگار از سر حسد میخواهند بغلش کنند و خفهاش کنند ...»
نمایش همه...
Diam0ꫜd
و ما دو خط موازی بودیم که هیچگاه در آغوش هم شکسته نشدیم.