cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

به وقت عروسی :

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
139 231
مشترکین
-43524 ساعت
-3 7547 روز
-9 77630 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

به وقت #خاطرات عروسی سلام من ۲۵ سالمه میخوام خاطره شب عروسیمو بگم من کفش راحت پوشیدن خیلی برام مهم بود شب عروسی با خودم بردم آرایشگاه که کفش اسپرت بپوشم اینقدر استرس داشتم که یادم رفت اینم بگم که صندلی که پام بود بندی و همه رنگه بود و قدیمی خب تو ماشین نمیشد با این پف لباس عروس پوشید موقع عکاسی هم تنبلی کردم نپوشیدم گفتم میرم توی تالار عوض میکنم بازم هیچ موقع رقص شد و من با کفش بندی رنگی که پام توش عرق می‌کرد ولی اینقدر هیجان و استرس که فرصت عوض کردن نداشتم بعدشم که تو فیلم موقعی که داماد بلندم میکنه کفشای رنگی من زیر لباس عروس دیگ تصور کنین حتی یه بندش باز شده بود زیر پام 😂🙁 یه بندش قرمز بود یکی زرد یکی سبز یکی آبی یکی نارنجی/: : @TimeToWedding 🤍"
نمایش همه...
🤣 90😐 8 3👍 1
00:59
Video unavailable
این داستان عروسی سم : 😂 : @TimeToWedding 🤍"
نمایش همه...
🤣 48😐 18 1
نمایش همه...
نمایش همه...
نمایش همه...
نمایش همه...
موقع رابطه بیکینی سکسی واسه رلم میپوشم و دیوونش میکنم دوستام میپرسن از کجا میخری من اینجارو معرفی میکنم : 💦🤤👙 BIKINI
نمایش همه...
به وقت #خاطرات عروسی عروسی خالم و عموم بود و منم دقیقا شش سالم بود و خیلیییی ذوق داشتم و کلی موگیر و لباس عروس و.. خریده بودم خلاصه بعد ارایشگاه رفتیم تالار و نرسیده من خوابم برد و کل عروسی رو خواب بودم😂 فردا ظهرش که همه خونه مادر بزرگم مهمون بودن منم چون خیلی لجم گرفته بود که دیشب خواب موندم کل بچه های فامیل رو جمع کردم و باهم رفتیم لامپ رنگی ها رو که گذاشته بودن توی کارتون که تحویل بدن به صاحبش باز کردیم و همه رو زدیم به دیوار توی کوچه هر کی ام رد میشد دعوامون میکرد وقتی که همه متوجه شدن چیکار کردیم کلی خفت خوردیم خلاصه کلی خرج روی دست عموم انداختیم ولی کیف داد😂😂 : @TimeToWedding 🤍"
نمایش همه...
🤣 123😐 26👀 5👍 4👏 1
#سوال نظر شما چیه؟ 🤔 عروسی خالم و عموم بود و منم دقیقا شش سالم بود و خیلیییی ذوق داشتم و کلی موگیر و لباس عروس و.. خریده بودم خلاصه بعد ارایشگاه رفتیم تالار و نرسیده من خوابم برد و کل عروسی رو خواب بودم😂 فردا ظهرش که همه خونه مادر بزرگم مهمون بودن منم چون خیلی لجم گرفته بود که دیشب خواب موندم کل بچه های فامیل رو جمع کردم و باهم رفتیم لامپ رنگی ها رو که گذاشته بودن توی کارتون که تحویل بدن به صاحبش باز کردیم و همه رو زدیم به دیوار توی کوچه هر کی ام رد میشد دعوامون میکرد وقتی که همه متوجه شدن چیکار کردیم کلی خفت خوردیم خلاصه کلی خرج روی دست عموم انداختیم ولی کیف داد😂😂 : @TimeToWedding 🤍"
نمایش همه...