cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

کانال قلم وصدا

تایم شعر خوانی روزهاے زوج ساعت ۱۵ الی ۱۷ مفتخریم ڪه در ڪنار بهترین ها هستیم با حضور اساتید

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
787
مشترکین
-424 ساعت
-187 روز
-8530 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

#متروپل درود آواره در ،  آوارگــی هـا تنت صد پاره از بیچـارگی ها درودم بـر تو و بر مـردمـانت درود ای آشنــا ، با تیرگی ها دوباره خـاک بر فرقت نشسته نی انبونت پَرو بـالش شکسته بُتن جـای گلوله خورده بر سر هنوزم لنج تو ، " توری" نبسته همان دستی که رِکست را بهم زد بنــای متـروپـل را هـم ، قلم  زد تلی از خاک و جوی خون به روی دهــان مـردم و ،  رقـص بلم زد از آبــادانِ  تـو ،  چیـزی نمـانده فلک بر سینـه ات ســرها نشانده چـه مـریم های عــاشق زیـر آوار که از دنیـا شدند آزاد و  ، رانـده فــرو پاشیده از هم سـرستـونت خــراشیده ، لطیـفِ لالـه گـونت شکسته قــامت پیــر و جـوانت تمــاشــایـی شده  ، داغ درونت چه تلخ از سینما شیرین تو رفت هزاران خاطره هر سال ، هر هفت چرا بـردند از رویت  ،  خوشی را گرفتند  ارزشت را ،  سینما نفت ! وولک !!!! شهر وفا ، شهر عزا شد بلم از بنـد کـارونـش جــدا شد لب شط  مام ایـران دست خالی بـه آب دیده با غم ....همنـوا شد دهـانت را بـه ضـربِ تیـر بستند همین هایی که شیطان میپرستند چه مظلومانه در خـود گریه کردی چه بـی رحمـانه قلبت را شکستند اگـر بـا تـو نشد هــرگـز مـدارا اگـر در خـــاک شد دارا و سارا تحمـل کـن ،  عــزیـز داغـدارم تلافــی می کنیم ، دردت تسلا ! رسد روزی بگیریم از رُخت گرد برآریم از خروشت بغض شبگرد به بهمنشیر و  ارونـدت دوبــاره بشـویی جـای پای هر چه نامرد به ماهیهای خوش طعم خلیجت قبـاد و سنگسـر ، حلــوا سفیدت دهی جــانی دوبــاره و بتــازی به قلب دشمنِ ،  دون و پلیــدت میان ثروتی و آه ، افسوس شدی بازیچه ی دستان سالوس تو از نسل شکوه  آریایی نشو لطفا در این پیکار مایوس سفیر شادی و بزمت ، صدا کن بساط عاشقی را ، روبرا کن حریمت جای هر بیگانه ای نیست دلت را بـا حلالت ، هم نوا کن ز جا برخیز و فریادت برآور رها کن نا امیدی را ....دلاور همیشه کوه بودی ، کوه تر باش تو ای آزاده ، ای سرو ای صنوبر دو دستت را به گرمی میفشارم کنارت خـالصـانه داغ دارم تو را تا یک خروشی پر تلاطم به دستـان خدایم می سپـارم #افسانه_احمدی_پونه✍ #  آوای لیلی احمدی❤️🎙
نمایش همه...
امشب از پیش من شیفته دل دور مرو نور چشم منی ای چشم مرا نور مرو دیگری از نظرم گر برود باکی نیست ؛ تو که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو خانه‌ی ما چو بهشت‌ست به رخسار تو حور ؛ زین بهشت ار بتوانی مرو ای حور، مرو امشب از نرگس مَخمور تو من مست شوم ؛ مست مگذار مرا امشب و مخمور مرو عاشق روی توام، خسته‌ی هجرم چه کنی؟ نفسی از بر این عاشق مهجور مرو دل رنجور مرا نیست به غیر از تو دوا ای دوای دل ما، از سر رنجور مرو اوحدی چون ز وفا خاک سر کوی تو شد ؛ سرکشی کم کن و از کوی وفا دور مرو غزل شماره ۶۸۳ شاعر: #اوحدی 🎙: # روشنک سادات_ میر فخرایی 🎛تنظیم# لادن_ میر فخرایی
نمایش همه...
157583359.mp33.83 MB
Photo unavailableShow in Telegram
در شمایلِ هجومِ هجا سوےِ تُو مےآیم نیمہ‌شَبان. از برزنِ شانہ‌ها وُ ڪوےِ بوےِ گیسوت مےگذرم، مگر سلامِ شعرهایم را بہ تُو برسانم! آغشتہ بہ طنینِ حسّ وُ هلاڪیده‌ے پیوندِ نگاه وُ سَرریزِ منظرِ زَرریزت! گیاهِ رُستہ در آینہ‌ے نُوعروسانِ آسمان ڪہ گلوےِ ستاره‌ے شقِّہ‌شقِّہ، پیشِ ماهِ پیشانےاَت گیر ڪَرده‌اَست! حالا ڪہ ڪلمہ‌ڪلمہ‌اَم اِیوانِ دهانت را طواف مےڪُنَد، استجابتِ سلام‌هاے پنہانےاَم باش وَ از لالہ‌هاے آتشینِ لبانت، بوسہ‌اے بَر دهانِ این شعر بِنْشان!!! #آرش_شاهری
نمایش همه...

بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده ام همچو‌ نسیم از این چمن پای برون کشیده ام شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود تا تو ز من بریده ای من ز جهان بریده ام تا به کنار من بدی بود به جا قرار دل رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام چون به بهار سر کند ناله ز خاک من برون ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده ام تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام ... #رهی_ معیری
نمایش همه...
    ♛┅ 𝐆 𝐀 𝐌 𝐄 ⛳️ 𝐓 𝐈 𝐌 𝐄 ┅♛ ✾⃟𝟎👫🕺 ❤           ❤️ ❤️بازی - سرگرمی❤️❤️                ❤️  🥷مایک بسته 🥷❤️                💎✅  گل یا پوچ✅ 💎 ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄┄┅═❁❁✧═┅ هم اڪنون در ویسڪال چنلمـــــــون کافه نوای همدلی 🟥🟧🟨🟩🟦 😚😄😚😄😚😄😚 ✾⃟𝟎𝟑🖤❥😍💃      🔇🔇 ============================                ✅⚜𝐉𝐨𝐢𝐧 𝐕𝐨𝐢𝐜  𝐜𝐚𝐥𝐥 ⚜✅                       💖❤️💗           ┌───── •✧𝐉𝐆✧• ─────┐ 🤍✾لیدر محبوب تلگرام وکافه نوا         🎼 مهربانو سمانه 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺   🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻          🖤✾⃟༆⏰𝐓𝐈𝐌𝐄 💥            🔰 00:00_02:30🔰                            📝💩📝💩📝             └───── •✧𝐉𝐆✧• ────       👀👀👀👀👀👀👀 فضایی مهیج برای بازی و سرگرمی😍❤️ 🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃 😥😥😥😥😥😥😥😥😥 ▼ 𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐔𝐒 ▼ 👇👇👇👇👇👇 𝗝𝗢𝗜𝗡☞  ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎┏ ┉┉━─━⊱⊰♛⊱⊰━─━┉┉ ┓           𝐌𝐞𝐞𝐭𝐢𝐧𝐠  :𝑲𝒂𝒇𝒆  𝑵𝒂𝒗𝒂       @farhadcafenava         @Donya_3333                                                      ┗ ━┉┉─━⊱⊰♛⊱⊰━─┉┉━ ┛ منتظر حضـور ارزشمند شما عزیــزان شرڪت کننده در ویسڪال گروه کافه نوا هستیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌჻ᭂ࿐l‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌l‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎@caffenamayeshnava‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌჻ᭂ࿐l‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌l 1403/03/14
نمایش همه...

گریستن‌هایم  که بهانه‌گیر نیستند نه! نه آنها بهانه نمی‌خواهند نه نام! اما من آن زبان‌‌بسته‌ها را با زبان چشم های تو صدا می‌زنم به اسم تو! اشک! چشم‌هایم همین توکای غریب را که معلوم نیست از کدام باغ رانده شده و در سینه‌ی من آرام آواز می‌خواند را اشک نامیده‌اند یا همین شمعدانی لب ایوان که هر گاه بوی چشم‌های تو را از نفس‌هایم استشمام می‌کند یک غنچه‌‌اش می‌شکفد هم  هم‌نام توست میدانی من اسم آخرین لمس دستانت را آخرین بوسه را هم اشک گذاشته‌ام دیروز بهار نارنج بالغی زیر درخت دستانم را بویید و گفت بوی اشک می‌دهند آری! بهار نارنج‌ها خوب می‌دانند دست‌های من هنوز آغشته به بوی آغوش توست #‌فاطمه_یاراحمدی_روشنا
نمایش همه...

مشیت الاهی بر این قرار ڪَرفتہ کہ بهار فرحناڪ زندڪَی را خزانی ماتمزده به انتظار بنشیند و این، بارزترین تفسیر فلسفہ‌ے آفرینش در فراخناے بیڪران هستی و یڪَانہ راز جاودانڪَی است دوست عزیزم  جناب آقای  بهزاد ادیب درڪَذشت عزیزتان را به شما و خانواده  محترمتان تسلیت عرض نموده برایشان از درڪَاه خداوند متعال مغفرت ، و براے شما بازماندڪَان صبر جمیل و اجر جزیل  خواهانم 🖤🖤🖤🖤 🎼تیم مدیریت ڪانال وگروه# کافه نوا @zabel1349
نمایش همه...

محال ❤️❤️ سلام! حال همه‌ی ما خوب است ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند با اين همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان! تا يادم نرفته است بنويسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببين انعکاس تبسم رويا شبيه شمايل شقايق نيست! راستی خبرت بدهم خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار ... هی بخند! بی‌پرده بگويمت چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد فردا را به فال نيک خواهم گرفت دارد همين لحظه يک فوج کبوتر سپيد از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد باد بوی نامهای کسان من می‌دهد يادت می‌آيد رفته بودی خبر از آرامش آسمان بياوری!؟ نه ری‌را جان نامه‌ام بايد کوتاه باشد ساده باشد بی حرفی از ابهام و آينه، از نو برايت می‌نويسم حال همه‌ی ما خوب است اما تو باور نکن #سيد علی _صالحی 🎙#اجرای هنرمنـــد عزیز: جناب رضا زنبوری
نمایش همه...
attach 📎

° بالاخره یه روزی نوبت به توام میرسه و یه نفر بدونِ دعوت میادو تو رو از پیله تنهاییت بیرون میکشه یه نفر ڪه با اومدنش طوفان به پا میڪنه و مثل خونه تکونیِ دمِ عید ،مث یه مهمونِ ناخونده همه چی رو زیرو رو میکنه و تو دیگه وقتی برای غصه خوردن پیدا نمیکنی دیگه یه گوشه کِز نمیکنی دیگه تو ، اون منِ سابق نیستی همون یه نفر ڪه یه نفرِ اما برای تو دنیاست همون یه نفر ڪه تمامِ معادلات دنیات رو بهم میزنه همون ڪه منتظرش نبودی اما الان به خاطر بودنش روزی هزار بار سرتو بالا میگیری و میگی خدایا کَرمتُ شڪر، الحق ڪه خدایی ،، آره ، عشق یه همچین چیزیه عشق یه واژه سه حرفِ ڪه خیلی حرفا تو خودش جا داده زیرُبَمت رو طوری بهم میریزه ڪه انگار از لحظه اومدنش تازه متولد شدی و قبل از اون هیچ وقت تو این دنیا زندگی نڪردی همونی ڪه حاضری بخاطرش کوه رو جابه جا ڪنی که فقط صدایِ خنده هاشو بشنوی عشق یه چیزیه ڪه وقتی میخوای توصیفش ڪنی زبونت قاصره از گفتن ابهتش و فقط چشات از ذوقِ بودنش میباره وقتی دستاش تو دستته احساس میکنی به یه کوه بزرگ تکیه ڪردی همینقدر آروم و آسوده تو خیابونا قدم برمیداری وقتی به چشاش خیره میشی کلِ بدنت میلرزه و زانوهات دوام نمیاره ڪه رو پاهات بند شی من هربار خواستم از عشق بنویسم به اندازه یه دفتر هزار برگ نوشتم اما باز احساس ڪردم یه چیزی ڪمه ، انگار که یه جمله رو از قلم انداخته باشم هرچی بیشتر مینویسی بیشتر عاشق میشی و بیشتر کشف میڪنی از نظر من عشق، یه گیاهِ داروئیِ ڪه میتونه هزاران درد رو درمان ڪنه مثِ اون عاشقی ڪه با خنده های دلبرش زنده بود و وقتی ازش پرسیدن ڪه عشق رو در سه جمله توصیف ڪن ، بعداز چند ثانیه خیره شدن به دلدارش گفت #سارینا کیانی
نمایش همه...