cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

•|بند انگشتی/دراشام|•

🚩 Channel was restricted by Telegram

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
1 329
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Prohibited content
‼️هشدار: رمان همجنسگرایی و شامل صحنه های رابطه‌ی جنسی بین دو زن می باشد🔥‼️ _ انقد لا پامو #لیس زدی راه میرم ازم آب می‌چکه! فکر کنم واسه سومین بار توی امروز باید برم شورتمو عوض کنم. نیشخندی روی لب هاش نشست و کتابو بست: _ چرا بری عوض کنی؟ حالا که #خیسی انگشتام راحت تر میره توت! #ترسیده نگاهش کردم و پاهام رو جفت کردم. مثلا قرار بود درس بخونیم ولی از صبح فقط سکس کرده بودیم و کیان هنوزم سیر نمیشد! _ کیان توروخدا نه مامانم تو هال نشسته اگه یهو بیاد در و باز کنه چیکار کنیم؟ به سمت در رفته و #قفلش کرد: _ حالا دیگه نمیاد. شورتتو در بیار کلافه دراز کشیدم رو تخت و شورتمو پایین کشیدم که #کمربند شلوارشو باز کرد با دیدن دیلدو کمری دور کمرش بهشتم نبض زد و گفتم: - مگه نگفتی #انگشت؟ پس این چیه؟ دیلدو رو به دهنم نزدیک کرد و گفت: - نظرم عوض شد میخوام با این جرت بدم! https://t.me/+4zjiFIXUmMo0ODQx https://t.me/+4zjiFIXUmMo0ODQx
نمایش همه...
Prohibited content
کشیده محکمی روی صورتم کوبید و زیپ شلوارشو باز کرد :میدونی خالت چیکار کرده؟نه؟ جلوتر اومد و مردونگی #سیخ شدشو از زیر شلوارش بیرون کشید با گریه خودمو #عقب کشیدم که هيچ رحمی موهامو چنگ زد و روی تخت پرتم کرد : میدونی تقاص جن*ده بازی اونو کی باید پس بده نه؟ ناله‌ی بلندی کردم که دامنمو بالا زد و چکی رو باسنم نشوند‌ و لبه‌ی #شورتمو کنار زد و دستشو بین پاهام کوبوند : لنگاتو باز کن تا ک*ص و کونتو با هم یکی نکردم دختر وقتی دید حرکتی نمیکنم پاهامو محکم از هم فاصله داد و #کلاهکشو دم سوراخ بهشتم گذاشت‌ با گریه سعی کردم خودمو کنار بکشم که بدون هیچ ملایمتی مر*دونگی #طویلشو توم فرو کرد و جیغم هوا رفت _خفه خون بگیر دختر.... تنم شروع به لرزیدن کرد اروم خودشو از سوراخ #بهشتم بیرون کشید و به بین پاهام خیره شد :چه عجب تو باکره‌ای! _تاوان هرزه‌گیایه لادنو قراره تو پس بدی نسیم....شنفتی؟ https://t.me/+oPO9myLEGnc3NDU0 https://t.me/+oPO9myLEGnc3NDU0 شوهر خاله ش بخاطر خیانت خاله ش بهش تجا*وز میکنه و.🔞🔥
نمایش همه...
اولین و تنهاترین کانال داستان تصویری سک‌سی😍 🔞 T.me/dastane_0nline 🔞 🔞 T.me/dastane_0nline 🔞 لامصب از سوپر بهترههه ⭐️8 شب پاک⭐️
نمایش همه...
#پسر_دانشجویی_که_عاشق_ساقی_مواد_محل_میشه_اما_خبر_نداره... 😰❌💦 _رو شیشه ای یا گل اهیر قهقه زد و تنش را به تن باران خورده ی اهیر چسباند _هیچکدوم کسخلم حاجی #ترکیب‌_یه‌_لجباز‌_و‌_عصبی😁🔥🍓 https://t.me/+D9fQNfUvl0hiODBk https://t.me/+D9fQNfUvl0hiODBk
نمایش همه...
Prohibited content
#عشق_اجباری🔥💦 با عصبانیت فریاد زد، +اصلا بهت خوبی نیومده، گفتم میمونی عاشقم میشی اما تو آدم نیستی، الان که گا*یی*دمت خود به خود میفهمی کی صاحبته...🔞🏳️‍🌈 فرار کردم سمت اتاق، اما قبل از اینکه در رو ببندم خودش رو بهم رسوند و وارد شد. کمربندش رو باز کرد و شلوارش رو از پاش در آورد. درد بود که تو تمام وجودم پیچید...🏳️‍🌈🔞 https://t.me/+ks-FQcgJZac3NjM0 https://t.me/+ks-FQcgJZac3NjM0
نمایش همه...
گی🏳️‍🌈            امپرگ🫃 ▪︎نمیشه قرص بهم بدی؟💊 لکنتش کمتر شده بود _زود تموم میشه😊 اروم بین پاهاش نشستم و دستمو روی سوراخش کشیدم 🤤 هنوزم نمیتونست پاهاشو تکون بده 😓😬 شیافو واردش کردم که خودشو منقبض کرد...اروم دستمو روی کمرش میکشیدم تا بدنش از این انقباض دربیاد 🥹 _تموم شد...الان دردت اروم میشه.. با شیطنت ادامه دادم: _تازه شیاف خیلی از من خیلی کوچیکتره باید تحملتو ببری بالا عزیزم😁.... پارت 402 رمان کافیه سرچش کنی خوشگلم 🥹 https://t.me/+mH2b2yUYEaowMTRk https://t.me/+mH2b2yUYEaowMTRk
نمایش همه...
داستان های تصویری سکـ سی HD👇🔞 https://t.me/+Jtd7ON6Y4U41YmFh https://t.me/+Jtd7ON6Y4U41YmFh داستان سک‌س مامی و لیتل بوی، لیتل ددی واقعی👆💦 ⭐️8 شب پاک⭐️
نمایش همه...
Prohibited content
سسکی ترین داستان های تصویری شهوانی مخصوص دوستان حشرری😍😈💦 https://t.me/+Jtd7ON6Y4U41YmFh https://t.me/+Jtd7ON6Y4U41YmFh ⭐️8 شب پاک⭐️
نمایش همه...
Prohibited content
#پسری_که_تو_گی_پارتی_بهش_میخواد_تجاوز_بشه_و_عشقش_نجاتش_میده🫨❤️‍🔥💢 _حرومی تن لش بیناموس عوضی بی پدر جاکش هر فحش یه مشت محکم بود و لرزش تن اهیر بیشتر و بیشتر میشد؛ اوستا بود؛ جانش را مدیونش بود از روی مرد بلند شد و لگدی محکمی به #پایین_تنه_اش کوبید و ناله ی فریاد مانند مرد بلند شد _این و زدم تایادت باشه این #کرم_وسط_پات🪱راحت از بین میره هوات باشه به سمت اهیر لرزان رفت پسر بدبخت دور دهانش سفید شده بود سری تکان داد و نیشخند ریزی زد _موش خنگ نفس راحتی کشید ناجی اش رسیده بود و خبری از ترس نبود... #گی‌لاو_خشن💯🔥 #هات_عاشقانه👄💦 #پارت_واقعی_رمان🍑‼️ https://t.me/+D9fQNfUvl0hiODBk https://t.me/+D9fQNfUvl0hiODBk
نمایش همه...