آلـــمــــــ🍎ـــایــ ســـرخـــ
3 314
مشترکین
-1524 ساعت
-847 روز
-57930 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
من ترسام!
دختر بی پناه و سر به زیری که بعد از مرگ پدر و مادرم مجبور شدم با دوست خانوادگیمون که از برادر به پدرم نزدیک تر بود زندگی کنم!
بهش گفتم عمو و پسر جوونش پرهام رو داداش خطاب کردم!
پرهام باهام خوب بود، شوخی می کرد و من هم علی رقم خجالتی بودنم باهاش صمیمی بودم و از سر و کولش بالا می رفتم.
اما یه شب وقتی عمو و زنش خونه نبودن پرهام به اتاقم میاد و به خشن ترین حالت ممکن بهم تجاوز می کنه و پردمو می زنه!
حالا من موندم با یه ملافه ی خونی و پرهامی که از تنم سیر نمیشه و هر شب به اتاقم میاد تا.....
https://t.me/+vpsQOgYlqkpjYjI0
https://t.me/+vpsQOgYlqkpjYjI0
11800
میراث یکتا، یه مولتی میلیاردر باشی و عیاش که به وسیله جذابیت و پولش، هرشب تختش پره در و دافه!🔥
حرصش از زندگی و سر دخترایی که زیرش میان خالی میکنه و یه شب متوجه میشه که دختر کوچولویی که به اجبار زیرش خوابیده، باکره بوده🥲
پسرمون داغون میشه و فرداش کلی دنبال دختر کوچولومون میره، اما نیست که نیست!💔
اما وقتی شکمش بالا میاد و میفهمه میراث یکتا تو شکمش داره، برمیگرده و...💦🔞❌
https://t.me/+AaNiUFtNgDs1ZjJk
https://t.me/+AaNiUFtNgDs1ZjJk
کـــژال | "سودا ولینسب"
°| ﷽ |° نویسنده: سودا ولی نسب | ✨️𝐒𝐄𝐕𝐃𝐀 کـــــــژال ●آنلاین ● ~کژالومیراث~ ژیــــــان ●به زودی... ● طــــوق ●حق عضویتی ●
13600
#آلمای_سرخ
#پارت_63
🍎🍀🍎🍀🍎🍀
جلوی در توی ماشین منتظر به جمعیت نگاه می کرد و متفکرانه،به چشمای آلما خیره شد..
+بریم ببینیم چه پروپاچه هایی ریختن امشبه رو صفا کنیم بابا..
:آره دیگه منتظر چی پس بیا بریم منم الان که دقت کردم چندتا پسر خوشگل دیدم هوش و حواس از سرم بردن بلاخره مخ یکیشونو می زنم...
+هوی!حواستو جمع کن پاتو از گلیمت دراز تر نکنی من اعصاب درست درمون ندارم می زنم همین جا یه بلایی سر جفتمون میارم..
:وااا!
به توچه من چیکار می کنم باید تو همه چی نظر بدی؟!
چیه نکنه حسودی کردی؟
+حسودی چیه برو پی کارت بچه،تو دست من امانتی بعد این مراسم صحیح و سالم می رسونمت خونت،
بعدش هر چقدر دوس داشتی می می تونی پارتی و مهمونی رو تو گوشیت سرچ کنی ببینی دلت آب بیوفته چون ازاین به بعد یه نفر هست که مثل جن بالا سرته و آمارتو دارهههههه...
ریز خندید و تقه ای به بازوش زد
+پیاده شو بچه پررو
:بیا درو باز کن بابا راننده انقد زبون دراز ندیده بودیم..
+می دونی چیه؟!
همون روز اول باید زبونتو می بریدم هم واسه خودت بهتر بود،هم اعصاب منو انقدر پاره پوره نمی کردی..
پیاده شد و این طرف و اون طرفشو نگاه کرد تا کسی نبینه داره چی کار می کنه..
انقدر مغرور بود دلش نمی خواست ببینن داره در رو برای یه خانوم باز می کنه و همراهش وارد جشن می شه..
وارد شدن و به مسیر خلوت پشت در اشاره کرد
+ازاین سمت باید بریم کجا میری?
:ولی همه دارن ازاین مسیر میرن
+اونا اشتباه میرن دوباره بر می گردن،راه بیوفت دیگه..
پشت سرش راه افتاد و حسابی کلافه بود بخاطر کفشای مسخره ای که گرفته بود و همه جای پاش،پر زخم و کبودی بود..
🍎🍀🍎🍀🍎🍀
❤ 50🔥 1😍 1🍾 1😈 1
63600
من یه دختر خیلی هاتم
واسه همین همش دنبال یه رمان بودم که دارای صحنه های کاملا باز باشه و همه چیزو کامل و واضح توضیح داده باشه
من می خواستم در مورد شب زفاف هم کلی اطلاعات داده باشه
و شب زفاف رو کامل و بدون هیچ سانسوری گفته باشه
چون از این شب خیلی میترسم و اطلاعاتم کمه
بعد از کلی گشتن این رمانو پیدا کردم
وای خیلی معرکس هیچ چیزی رو جا ننداخته و کامل و دقیق همه چیزو حتی شب زفاف رو توضیح داده فقط من لینکشو میدم ولی شدیدا خواهش میکنم این لینک رو پخش نکنید چون صحنه هاش برای زیر هجده سال مناسب نیست و برای من مشکل ساز میشه
وای چکار کنم انقدر هیجانیه که نمیتونم منتطر پارتهای بعدیش بمونم
https://t.me/+OMyEi1Hjp3VkZDlk
https://t.me/+OMyEi1Hjp3VkZDlk
61800
بفرمایید عزیزم vip NELA
برای جوین شدن درخواست بدید تا 24 ساعت دیگه قبول میشه
لطفا برای این موضوع دیگه پی ام ندید که جواب داده نمیشه
پی وی رو پاک نکنید که عکس فیش باقی بمونه اگه گم کردید بتونید دوباره بگیرید در غیر این صورت لینک دوباره ارسال نمیشه
حتما آخرین نسخه تلگرام اصلیو داشته باشید که اگه مشکلی پیش اومد بتونید ادامه رمانو بخونید.....
https://t.me/+gSiPQEe3cmNiMmJk
100
برفین یه دختر لوند و تو دل برو هستش که با هوش بالایی که داره ، باعث میشه بره زیر ذره بین رئیس مافیایی که دختر توی گروهش راه نمیده و یه شب اتفاقی بینشون میوفته که ...
ادامه داستان 👇🔞
https://t.me/+-eKZ7toqSddlMTZk
https://t.me/+-eKZ7toqSddlMTZk
23400
من توژال دختری که یک هفته موند بود به عروسیش،
شاهد ازدواج عشقم با دوست صمیمیم شدم.
حالا من مونده بودم و بچه تو شکم!
چارهای نداشتم جز قبول پیشنهاد ازدواج پدر دوستم .
مردی که پدر زن عشقم بود!
https://t.me/+cfkDiso46jEwMzRk
https://t.me/+cfkDiso46jEwMzRk
54200
_ جی جی های خاله نفس بُزُلگه ها الوند
داشتم در حمام جان میدادم .... دخترک چرا لباس زیر مرا جلوی پدرش گرفته بود و اینگونه فیزیولوژی تنم را برایش شرح میداد ؟
صدای مردانه و حرصی و او به گوشم میرسد
+ لا اله الا الله .... خانم حکمت دفعه آخرتون باشه با دخترم میرین حموم .
دیگر نمیتوانم پاهایم را کنترل کنم ... روی زمین می افتم و حتما صدای افتادنم به گوشش رسیده که پشت حمام می آید
+ خانم حکمت ؟
صدایش نگران نبود ... اصلا اروند سلیمی را چه به نگران شدن برای پرستار دخترش ؟
ممکن نبود نگران باشد
+ نفس چرا جوابمو نمیدی ؟
چه گفته بود ؟!
نامم را صدا زده بود ؟!
#پارت_واقعی
https://t.me/+ExRj8Jw2I082OGVk
https://t.me/+ExRj8Jw2I082OGVk
60500
شاهرخ ، یه استاد جوون ۳۰ ساله ی #سکسی و جدی و #جذابه که توی دانشگاه علوم پزشکی تدریس میکنه🤤💦
عاشق دانشجوی نخبه اشه اما از بس این بشر غد و یه دنده اس پا پیش نمیزاره تا اینکه یه روز با پیشنهاد عجیبی که به دختره میده باعث میشه دختره شبونه پا به عمارتش بزاره و حاصلش بشه یه #نی_نی کوشولو موشولو ... 😁 😈🔥💦🔞
https://t.me/+-eKZ7toqSddlMTZk
https://t.me/+-eKZ7toqSddlMTZk
رمان اسـ𝐬𝐚𝐲𝐞ـواط
﷽ لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم رمان اسواط به قلم فاطمه.س (سایه) #پایان_خوش رمان های دیگر نویسنده : #اوپال_سیاه #لاوین @novel_sayeچنل زاپاس
64800
00:03
Video unavailable
💦دختر ساده ای که اشتباه اسمش توی شناسنامه ی مرد الفا و پر شهوت میوفته 👅
https://t.me/+fqwarhdEaPU5NzA8
https://t.me/+fqwarhdEaPU5NzA8
#رمان_آلفای_پرشهوت
#بزرگسال
49700