𝐍𝐨𝐯𝐞𝐥 𓆩💎𓆪️ 𝐏𝐚𝐫𝐚𝐝𝐢𝐬𝐞

𖤍 داستـانـک...🏜 𖤍 𝙎𝙝𝙤𝙧𝙩 𝙨𝙩𝙤𝙧𝙮...📖 📄خـلاصـه┃Sᴜᴍᴍᴀʀʏ - من یه سرباز آمریکایی، یه بازمانده گیر افتاده توی صحراهای خاورمیانه بودم، هیچوقت فکر نمیکردم از اون جهنم نجات پیدا کنم تا زمانی که اون پسرک عجیب ظاهر شد! ژانــر | Gᴇɴʀᴇ بی ال، جنگی، ماورایی، معمایی    𓅩  Wʀɪᴛᴇʀ┃「Pᴇɴɴʏ」  𓅩    Lɪɴᴋ Uɴᴋɴɪᴡɴ┃「Bᴏᴛ」  𓅩    Lɪɴᴋ Cʜᴀɴɴᴇʟ┃「Nᴏᴠᴇʟ Pᴀʀᴀᴅɪsᴇ」               🧞‍♀پــــارت اولـــ ⚔روز های آپ: جمعه، چهارشنبه ◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩ ♟ #short_story ❖࿐        🧞‍♀ #Penny ❖࿐            ♟ #survivor ❖࿐

کولتر لحظه ای سکوت کرد و بعد با شدت شروع به خندیدن کرد. انگار که اوالیان حرف مسخره ای زده باشه. درحالی که موهاش رو از جلوی صورتش کنار میزد به سختی خنده اش رو کنترل کرد و گفت: جوک خوبی بود مرد منم خود پادشاهم! اوالیان با اخمای درهم زمزمه کرد: باورم نمیکنی؟‌ کولتر درحالی که شونه اش رو بالا مینداخت گفت: البته که نه تو خیلی بهتر از اونی که بتونی شاهزاده ابن کشور لعنت شده باشی. اوالیان قدمی به جلو برداشت و زیرلب گفت: و اگه واقعا شاهزاده این کشور لعنت شده باشم چی؟ واکنشت چیه؟ کولتر با نگاهی جدی به اوالیان نگاه کرد و لب زد: اگه واقعا پسر پادشاه باشی بخاطر سالها ظلم و تبعیضی که تحمل کردم و به جای تمام کولی ها و افرادی که میشناختم میزدم زیر گوشت. اوالیان ناباور خندید. کولتر شجاع تر و جسورتر از اونی بود که فکرش رو میکرد. درحالی که دستش رو توی جیبش فرو میکرد مهر طلایی با نشان سلطنتی بیرون آورد و لب زد: مهر سلطنتی ثابت میکنه من پسر پادشاهم یا نه؟ کولتر دیگه نمیخندید. با‌ نگاهی ناباور و پر از نفرت به مهر نگاه میکرد. اوالیان منتظر به کولتر نگاه کرده بود. انگار میخواست واکنشش رو بدونه. کولتر قدمی به عقب برداشت و درحالی که سیلی تو گوش اوالیان میزد گفت: پس به قولم عمل میکنم! کاش‌میتونستم بهت نشون بدم که اون مهر واسه کولی ها چه نماد شومی! بعد امشب دیگه به اینجا نیا اوالیان! افراد سلطنتی نباید کنار کولی ها قرار بگیرن!

╯ 💐ادامه لیست گل‌گلی‌مون رو یادت نره چک کنی⁦ ╰🌸 𖹬 Bʟᴀᴄᴋ Tᴀʙ Lɪsᴛ 1ᴋ 3ᴋ 𖹭 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️

💚یه لیـست #گــل_گـلــی بـرات آوردم دارلینـگ؛ تا پاک نشده توی گـلبـرگـــهـای موردعلاقـه‌ات جوین بده🩷 𖹬 Bʟᴀᴄᴋ Tᴀʙ Lɪsᴛ 1ᴋ 3ᴋ 𖹭 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️

𖤍 داستـانـک...⚜ 𖤍 𝙎𝙝𝙤𝙧𝙩 𝙨𝙩𝙤𝙧𝙮...📖 📜خـلاصـه┃Sᴜᴍᴍᴀʀʏ - جهنم شورش کرده و فرشتگان برای جنگ آماده شدن بعضی فرشتگان خیانت کردن بعضی مردد شدن اما اینجا یک نفر که جزو فرشتگان برگزیده است! ترس جهنم و بهشت! کسی که کریستال مرگ رو در دست داره! ژانــر | Gᴇɴʀᴇ بی ال، تخیلی، اساطیری    𓅩  Wʀɪᴛᴇʀ┃「Pᴇɴɴʏ」  𓅩    Lɪɴᴋ Uɴᴋɴɪᴡɴ┃「Bᴏᴛ」  𓅩    Lɪɴᴋ Cʜᴀɴɴᴇʟ┃「Nᴏᴠᴇʟ Pᴀʀᴀᴅɪsᴇ」              ⚜روز های آپ: جمعه، دوشنبه، چهارشنبه ◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩◩ ⚜#short_story ❖࿐        🌞#Penny ❖࿐           ⚜ #Death_crystal ❖࿐

یک قرن برادر تن به تن از یکدیگر دور ماندند. اهورامزدا سرزمین نیکوی خودش را ساخته بود که عطر سرمست کننده عدالت و نیکی در اونجا به مشام میرسید و هر روز که میگذشت در جهانی که اهریمن خلق کرده بود پلیدی بیشتری پدیدار میشد. بوی خون و نفرین های سیاه تنها چیزی بود که اونجا به مشام میرسید. پلیدی که هیچ احترام و ارزشی رو نگه نداشته بودن. این صحنه ها زروان رو ناامید و مشمئز میکرد. زروان سخت منتظر روزی بود که فرزند راستین و نیکویش بر تخت ایزدی تکیه زند. اهورا در میان باغی پر گل ایستاده و مشغول ساخت موجودات و گیاهان نیکو و زیبا شد. او در این سال‌ها جز‌ نیکی چیزی خلق نکرده بود. سرزمین او برای او و هر کسی که پا به آنجا می‌گذاشت هر چه میخواست فراهم میکرد. جایی که هیچ‌ موجودی ناامید از اونجا بیرون نمی‌رفت. اهورا مانند همیشه در باغ محبوبش ایستاده بود. به دستور او پرندگانی با بالهای بلند و سبز و آبی خلق شده و با صدایی خوش در آسمان پر ستاره ای که حالا جاش رو به آسمان بیکران سیاهی داده بود پروار میکردن. برای اولین بار اون سرزمین مهمانی غریبه داشت. نه زروان به دیدن او آمده بود و نه اهریمن انتظار اهورا را برای ملاقات به اتمام رسانده بود. مردی لاغر و رنگ پریده با شاخ های بلند سیاه و چهره ای خسته و خون آلود به دروازه های باغ اهورا رسیده بود. اهورا جلوی اون مرد ایستاد و دستش رو با طرفش دراز کرد و با لحن آرومی گفت: گم شدی مرد جوان؟ باید اهل یکی از کشور های تحت نفوذ اهریمن باشی. شبیه مخلوقات اونی! مرد دیو صفت به جلوی پاهای اهورا افتاد. اهورا مرد رو بلند کرد و به داخل آورد. نگاه سرخ آن مرد دیو صفت اهورا را یاد برادر دیگرش می انداخت برایمان با مهربانی موظاعف دستیبر سر مرد دیو صفت کشید. اهریمن چه کرده بود که حتی دیوان خودش نیز داشتند از دست او فرار میکردن؟ مرد که در اون باغ حالش بهتر شده بود با ناباوری به موجودات و گیاهان زیبای اطرافش نگاهی انداخت و زیرلب گفت: اینجا، خیلی زیباست! پس‌ زیبایی و نیکویی چنین معنایی داره! اهورا به ارامی‌خندید و درحالی که باغش نگاهی‌می انداخت گفت: درسته،‌نیکویی‌چنین تصویری داره. حالا بگو ببینم، چرا از چنگال برادرم اهریمن فرار کردی و به اینجا اومدی؟ کار اشتباهی کردی که از تو خشمگین شده؟ مرد دیوصفت سرش رو به نشونه نفی تکون داد و زیرلب گفت: جهان اهریمن جز بی نظمی و پلیدی قانونی نداره. من سالها اونجا زندگی کردم خانواده ام هم همینطور همه ما اهریمن رو به عنوان خالق میپرستیم. اما حالا دیوان بزرگتر و پلید تری به وجود اومدن. اونقدر پلید که حتی‌ ما هم با وجود دیو بودن جرات نگاه کردن به اونها رو نداریم. اونجا دیگه کسی به کسی رحم نمیکنه. برزخ اهریمن خون آلود و آتش خشمش تند تر شده. من به اینجا فرار کردم تا از شما بخوام به من پناه بدین و از اهریمن بخواین تا کاری برای محافظت از ما انجام بده! اگه این هرج و مرج ادامه پیدا کنه هیچ لشکری براش باقی‌نمیمونه. اهورا با شنیدن حرف های مرد دیوصفت سر تکون داد و زیرلب گفت: پناهت میدم. میتونی در سرزمین من بمونی اما اجازه نداری دست به کار ناشایستی بزنی تو آزادی تا اونجور که دوست داری یه زندگی جدید شروع کنی! حالا این مرد به تو راه رو نشون میده تا کمی استراحت کنی. با این حرف اهورا مردی بلند قامت که ظاهری به لطافت گلها داشت ظاهر شد. او محافظ این باغ بود که به دست اهورا خلق شده بود. مرد دیوصفت لحظه ای محو زیبایی و ظرافت محافظ باغ شد و بعد بی هیچ حرفی پشت سر اون به راه افتاد. در میانه راه انگار که چیزی یادش اومده باشه به طرف اهورا برگشت. روی زانوهایش افتاد و درحالی که تعظیم میکرد گفت: سپاسگزارم یزدان پاک اهورامزدای بخشنده و بزرگ سوگند می‌خورم تا عمری باقیه وفادار شما باشم. اهورا دستی به سر مرد دیوصفت کشید اون رو از رو زانوهاش بلند کرد و گفت: نیاز به اینکار نیست مرد جوان پناه دادن به بی پناهان پشیمون کاری که هر ‌سی باید انجام بده. همه لایق یه فرصت دوباره هستن. حالا برو و استراحت کن. مرد دیوصفت ناباور به اهورا نگاه کرد و به راه افتاد.

اینم از لیست دوم خوشمزه امشب :) ╰─ · ೫ · ‧ ─────────────── ﹅🍫دوراهی آیدل‌ات⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫بی‌ال کره‌ای⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫اسکیز اسمات⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫درنده کوکوی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫اسمات بی‌تی‌اس⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ 𓄹🍩کاپلای اونلی‌فرندز⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩بی‌ال جدید⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩سناریو کوکمین⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩توییت کیدراما⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩فیلم گی⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ ﹅🍫فیکشن خاکبرسری⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫فیکشن اکسو⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫سریال کیدراما⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫مانهوا سکسی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫فول‌فیک ویکوک⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ 𓄹🍩مانهوا +18⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩ییجان فیکشن⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩سناریو کوکوی⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩گی‌کده‌ی ییجان⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩دیلی بی‌تی‌اس⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ ﹅🍫سناریو بی‌تی‌اس⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫پیشگویی کیپاپ⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫امگاورس کوکوی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫کاپل گی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫اسمات بی‌تی‌اس⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ 𓄹🍩میکاپ آرایش⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩ترجمه کیپاپ⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩کیدراما سریال⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩فیکشن‌ معمایی⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩گی‌لند انیمه‌ای⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ ﹅🍫اکسو فیک⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫بی‌ال پورن⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫پورن بی‌تی‌اس⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫بی‌‌ال بزرگسالانه⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫پورنوگرافی سکس⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ╰─ · ೫ · ‧ ─────────────── حتما #لیست امشبو دوبار چک کن فوق العاده اس （\_/） （ •.•） />𝙻𝚒𝚜𝚝 𝙱𝚕𝚊𝚌𝚔 +1𝙺 +3𝙺

این پنجشنبه با یه لیست #شـــــکلاتـــــی خیلی خوشـــــمزه اومدیم😋🍩 تک تک چنل های لیست رو #چک_کن چون قراره مثل یه شکلات شیرین حالت رو خوب کنن🍫💛 ㅤㅤㅤㅤㅤㅤ─ · ೫ · ‧ ─────────────── 𓄹🍩کیپاپ فان⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩استری‌کیدز پورن⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩پورنهاب بی‌تی‌اس⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩مدرسه زبان‌کُره‌ای⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩هیونلیکس اسمات⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ ﹅🍫آموزشگاه ژاپنی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫استری‌کیدز لجند⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫بی‌ال کره‌ای⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫گی +25⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫سریالای کیدراما⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ 𓄹🍩آهنگ کره‌ای⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩آنالیز تهکوك ⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩فیکشن هاب⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩ازدواج نامجون⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩تهکوک‌دیگه‌نیست⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ ﹅🍫بنگتن فان⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫کاپلای‌ریل گی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫فروشگاه کره‌ای⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫ویدیو کیدراما⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫نعناعِ تهیونگی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ 𓄹🍩ناپلئون و دزیره⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩سکسی بی‌ال⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩کنسرت و اجرا⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩ردولوت اکسو⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩ایتیز استن‌ها⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ ﹅🍫جوک‌های بابابزرگی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫آهنگ‌های روسی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫سریال ژاپنی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫روابط مخفی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ﹅🍫بی ال سکسی⤶𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ⏜︵⏜︵୨୧︵⏜︵⏜ 𓄹🍩زیرنویس بی‌تی‌اس⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩اسمات بی‌ال⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩سریال‌های کره‌ای⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩دنیای کیدراما⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 𓄹🍩دنس تیک‌تاک⤷𝐉𝐨𝕚𝕟𝐮𝐬 ╰─ · ೫ · ‧ ─────────────── چنل های لیست دوممون از دست نده>>>