cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

عشـ♥️ـق شهــ🔞ـوتی

انقدر تن و بدنتو لیس بزنم که صدای نفس نفس زدنات در بیاد...🔞🥃 بنرا پارت اصلی رمانن💯🔥 به قلم #ترانه ❌کپی حتی با ذکر نام نویسنده ممنوع❌ ورود افراد زیر🔞 سال به هیچ عنوان توصیه نمیشود‼️ رزرو تبلیغ: https://t.me/Par_tarik

نمایش بیشتر
Advertising posts
8 483مشترکین
-1924 ساعت
-567 روز
-38230 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

#بی_غیرتی محسن ام 34 سالمه از تهران و همسرم مهنوش 30 ساله. یه پسر 5 ساله هم داریم. مهنوش روز به روز اندامش جا افتاده و سـ. ک. ــسی تر میشد تا همین اواخر که واقعا چشمهای بقیه رو به اندام خودش خیره میکرد. از اول زندگیمون هم زیاد پوشش و حجابش کاری نداشتم و مهنوش هم زیاد اهل ج.ندگی و امار دادن نبود. اولین بار که حس بیغیرتیم تحریک شد چند ماه پیش بود که تو یکی از مهمونی های فامیلی دامن پوشیده بود و از زیرش هم یه ساپورت نازک سورمه ای. دامن تا زانوهاش بود. شیطونی پسرم باعث شد تا یه قاشق ماست بریزه رو ساپورتش. بدجور شده بود. مهنوش رفت تو اتاق و ساپورتشو در اورد و بدون ساپورت و با پاهای لخت برگشت. ساق پاهای سفید و گوشتی زنم خیلی تو چشم و چون دامن تا زانوش بود کل ساق پاهای سفیدش بیرون بود. باجناقم و پسر خواهر زنم خیره داشتن به پاهای مهنوش نگاه میکردن. خیلی تحریک شده بودم از اینکه دارن به زنم با شــهــوت نگاه میکنن. استارت بیغیرتیم زده شد و مهنوش رو هم تشویق میکردم که موقع بیرون رفتن لباس های کوتاه بپوشه جوری که کل تابستون رو با دامن میرفت بیرون بیرون و پاهای لختش همه رو تحریک میکرد بعضی جاها هم ازش فاصله میگرفتم تا عکس العمل بقیه رو ببینم. خیلی واسم لذت داشت این لختی پوشیدن زنم. این بیغیرتی من رو زنم هم تاثیر گذاشته بود و باعث شده بود به بعضی نگاه ها و لبخندها جواب بده. تو همین سایت خیلیا پیام میدادن ماساژورن. اولین بار یه پسر اومد خونمون 22 ساله که مفعول هم بود و خیلی عالی ماساژ میداد و از لوسیون های با کیفیت هم استفاده میکرد. چند بار در طی دو هفته اومد خونمون. مهنوش هم جلوش کاملا راحت با لباس تو خونه ای بود. از ماساژ دادنش واسه مهنوش تعریف کردم و زنمو هم قرار شد ماساژ بده و قبل از اومدنش با علی ماساژور هماهنگ کردم که تا میتونه زنمو بماله و تحریکش کنه. پسرمو بردم مهد کودک. علی اومد و زنم هم با دامن تا بالای زانوش رفت تو اتاق. من به بهونه فوتبال دیدن تو هال نشسته بودم. ولی بعد از چند دقیقه رفتم تو اتاق خواب. زنم پشتش به من بود و منو نمیدید. علی از ساق پاهاش شروع کرده بود و بعد از ماساز دادن تا زانوش شروع کرد به لیس زدن ساق پاهای سفید و ســ.ک.ــسی زنم. از مچ پا لیس میزد تا لای ک.ص تنگش زنم هم چیزی نمیگفت. همزمان که ک. ص زنمو لیس میزد با دستاش رون و کــ. ون زنمو هم میمالید و باعث شده بود یه صدای اه و ناله ریزی از زنم بیاد... https://t.me/+K3XGMLpUykg3MzZk https://t.me/+K3XGMLpUykg3MzZk ادامه این داستان کوتاه سکسی رو اینجا بخون👆 منبع کلی داستان کوتاه شهوانی🔞💦💦
نمایش همه...
- اووووم، ک‌..صت چه داغه خاله!👅 زبونمو تو بهشتش فرستادم که آه غلیظی کشید و سرمو به خودش فشار داد - هووووم! آفرین بخور... بخور تا مامانت نیومده. زبونمو عقب کشیدم و ک‌..یرمو ناگهانی تو ک‌...ص تنگ و کلوچه‌ایش فرستادم که جیغی کشید...🍆 دستمو رو دهنش گذاشتم اما دیر شده بود و در باز شد و مامانم...🔞💦 https://t.me/+KBeF_7wIMf40ZGJk
نمایش همه...
#سوپرایززز❤️‍🔥 رمان بهشت باکره که به تازگی فیل شده بود دوباره کامبک زدیم عشقا جوین شین حمایت کنین طوفانی💃🔞💦 https://t.me/+R-7UlMJa0YoxMjQ0 رابطه عروس باکره با پدر شوهر جذاب و سکسیش👅
نمایش همه...
بچه ها این یه بات ارز دیجیتال رایگانه که امروز پیداش کردم و بهتون دلار میده با هر استارت و تایم فعالیتش فقط تا سه روز ایندس و در ضمن برا خودم انی واریز زد حتما امتحانش کنین تبلیغ نیست❌👇🏻 https://t.me/L0REMDOUBLER_BOT?start=6338653298
نمایش همه...
گوشیتو پر از فیلترشکن نکن☔️ ! وی پی ان اختصاصی بگیر که توی قطعیم وصل میشه خودم با این وصلم😊 ⭐👇👇 https://t.me/+a4YeHQxCDcczYmM8
نمایش همه...
دختره داره خودشو تو حموم مسجد میمالونه که خادم حشری سر میرسه و...😱🔞👇🏻 #part_2 با دیدن دختری که به مسجد اومده بود و تو حموم داشت چو.چولوشو میمالوند تف غلیظی رو کلاهک ک.یرم انداختم و با فکر اینکه داخل ک.ص تنگ اون دختر تازه تو رفته ،با دستم ک.یرمو بالا پایین کردم.💦 دختر بی خبر از وجود من روی کاشی های های حموم داگی شد و قمبل کرد. از فرصت استفاده کردم و تخمامو مالوندم تا اینکه آب کی..رم رو دستم ریخت و بلند آه کشیدم که صدای دختر بلند شد _حاج معید شما اینجا بودین؟؟ https://t.me/+018yrs1HbM8zN2E0 https://t.me/+018yrs1HbM8zN2E0
نمایش همه...
-- اییییی بکن تو ک🔞صم ، اووف بمالششششش ساتین تند تند چ👅وچولم مالید و سینه‌هاش رو با فشار بیشتری داخل دهن رایا برد --اخخخ ک🫦صمممم،اممممم اوفففف، بیشتر بخورششش👅 https://t.me/+yLcDv4QyVdM3MGVk https://t.me/+yLcDv4QyVdM3MGVk سک**س #ممنوعه و سه نفره‌ توی #دبیرستان💦😈🥰
نمایش همه...
-اههه...ددی #پرده مو🔞 نزنی ...مواظب باش ددی #دیلدو🍆 رو روی #کو_نم فشار داد و با ناله گفت: -خانوم کوچولو...امشب زیر خودم #خانوم میشی...ولی اول دوست داری با دیلدو جر بخوری یا #ک_ی_ر ددی؟ با ترس خودم و عقب کشیدم و گفتم : -ددی نکن...#بابام بفهمه دختر نیستم منو میکشه -دیگه واسه این حرفا دیره کوچولو...باید امشب #ددی💦رو آروم کنی #پاهام رو گرفت و به طرف خودش کشید و #ک_ی_رش رو....... https://t.me/+BFqZBHsI1sJjMDlk #پرده_زنی_بیبی‌گرل😚💦 #اوووف‌_بیبیش‌_جر_خورد
نمایش همه...
🔞گیفای ارضا کننده🍑💦مشاهده گیف
نمایش همه...
#𝙝𝙤𝙩_𝙥𝙖𝙥𝙖🔞🔥 #پارت۱ همزمان که داشتم جلو #پدربزرگ_ناتنیم خم و راست میشدم و حرکتای یوگا رو انجام میدادم یه چشمم به #خشتکش بود که کی...رش با هر #لرزش_باسنم سیخ و سیخ تر میشد و همزمان که داشتم رو زمین پاهامو باز میکردم و زانوهای خودمو کش میدادم با صدای #جر خوردن شلوارم چشمام گرد شد و شک نداشتم #تپل صورتی رنگم از زیر بند لامبادام بیرون پرید! فک میکردم حواسش بهم نیست اما با قفل شدن نگاهش رو #ک...ص تپلم لبمو گزیدم و دستمو رو ک...صم گذاشتم امشب بدجور هورنی شده بودم و دلم میخواست ابم جای #ج..ق زدن با یه ک...یر کلفت بپاشه بیرون اون نه محرمم بود و نه پدر بزرگ واقعیم و #ک...ی..ر سیخ شده و گندش نشون میداد خودشم حش..ری شده و کم کم دستمو از روی #تپلم برداشتم و جلوش خودمو مالیدم! چشماش سرخ شده بود و هیکل ورزیدش انگار #داغ کرده بود بلاخره مجرد بود و چندین سال از مرگ زنش میگذشت و میدونستم خیلی وقته خودشو تو یه #سوراخ تنگ فرو نکرده و با لوندی لب زدم: _ک...صمو میخوای #لیس بزنی #بابابزرگ؟ https://t.me/+0Y1Lam_6iHk0MzZk https://t.me/+0Y1Lam_6iHk0MzZk
نمایش همه...