cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

Veganutopia

به گیاه سوگند🍃 هرگز دست بر خوراک خونین نزنم!!🐾 سوگند بر زیباترین سوگند!🌱 که اولین قانون من نکشتن است!🕊 ♻️محیط زیست♻️ 🌏گرمایش زمین🌏 🐾حمایت از حیوانات🐾 🌱گیاهخواری🌱

نمایش بیشتر
Advertising posts
204مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

به مناسبت روز جهانی مادر! قسم بر اولین واژه ی هستی که آموختم به آن تک واژه ی زیبا و مضمون پر بسامد واژه ای که قافیه به وزنش لنگ میشود وترانه در نبودنش بهانه میگیرد زمانه از خالیِ بودنش، تهی و هیچ ها به پوچ میرسند که بی صورت و بی تفاوت و بی تبعیض ماحصل هر مادرانگی، عاطفه ی لطیفِ به تغزُّل رسیده ایست به نام فرزند! و هر آنکه می زاید و می پرورد مادری است بر پیکر مهر هستی وجود در آن می بالد و پیوسته میشود و امتداد می یابد حال چه آن قلب تپنده و خورشید اشراق کننده او باشد، چه هر گونه و جانور و زیستمند و حیاتمندی تقدیم به تمام مادرانگی ها و حقیقی ترین مادرم،  زمین ✍زهره رفیعی
نمایش همه...
شهر شلوغ و مضطربِ از تمدن است تکنولوژی و خیزاب سراب‌ها و لبالب آدمیّت روی نقطه‌چین گرگ‌ومیش و در مسلخ تجربه! توجیه ختم عشق و دلدادگی و مسّ لاشه‌ی متعفّن علم‌زدگی، در تیرگی‌های بشّاش و مرگ امّید نیلوفرانه، از بستر مرداب‌های خاک‌خورده و انسانیّت، در دورترین یک فاصله! در جهانی که به اندازه‌ی یک نانوتکنولوژی کوچک شده زمینش گرم رودخانه‌اش کم‌آب لایه‌ی اوزونش سوراخ محیط زیستش آلوده پلنگ‌هایش منقرض‌شده و جوجه‌هایی که مرده سر از تخم بیرون می‌آورند این‌جا برزخی است که مرا، به انتهای بودن یک شعر می‌برد                  می نگرم!              کسی اینجا نیست...                   هیچ کس در گریزگاه عشق، این‌جا آخر روایت است در انکار امکانی مصرّانه و کسانی  که اعلان جنگ بین طبیعت و بشر کرده‌اند تا در خماری اکستازی صبح در نفس‌های مشکوک غده‌های سرطانی و شیمی‌درمانی که دیر شروع می‌شود تنی نحیف، خود را به سینه‌ی مرگی که زود رسیده بساید و سکوتی متحیرانه رخت‌آویز شود و در التهاب تب‌کرده ی ژن و سلول بنیادین  شب‌زدگی‌های مدرنِ روزهای متوهمِ در امتداد توهم بیش‌تر شود و تمام‌قد زندگی آینه‌ی تکرار در تکرارمان گردد و در گلدان شکسته‌ی رویای انسان عصر جدید هیچ گل آرزویی نروید و با تنفس در هوای صنعت و پیشرفت جانش را تقدیم به قهقهه‌ی دنیای در قهقرا کند و در باتلاق پست‌مدرن، این وضعیّت  آپدیت‌نشده با روح بشر از خونش نفت بگیرند به اسپایدرمن و بتمن تزریق کنند           تا پیاپی تخیّل بسازند                و تسعیر کنند ✍زهره رفیعی
نمایش همه...
مهر موهبت افکن او، در اتحاد درونی با هماهنگی و شورانگیزی نقطه ی پرگار وجود شد تا دایره در دایره وسعت گیرد، فراخواند و حشر کند بیافریند، برابر و بدون رجحان! بی هیچ برتری و تبعیضی بسرشتد و چهره ببخشاید تا همگان، حیران، به این آبستره و انتزاع بی بدیل چشم بدوزند که دیدن امر اشتراکی بین همه ی موجودات است حال ای مادر طبیعت، ایزدبانوی باروری، تجسم آفرینش، تجسد سخاوت با پوست خاکت پای برهنه ی مرا لمس کن پنجه در موی من، با قلموی باد، از لای تارهای  ایمانم بگذر، و باورم را به پود انتهای یک ابتدا ببر آنجا که متروک ترین مهجورِ دنج گمان من است، دهلیزی خاموش نزدیک به  پیله ی نجیب یک < پروانه> امتداد بودنم را تا بلور آواز یک سهره تلنگر نگاه یک غزال آبگینه ی عمر یک ماهی شکوه مجلل پرهای یک طاووس پوست ورم کرده ی یک اسب آبی زیر دوش آفتاب به فرصت فصل ها، به انعکاس ابرها به غوغای آبشار به قطر یک درخت و حجم یک حشره روی آن که دیده نمیشود به خلوت ارکیده ی وحشی، و خودزایی و نامیرایی گل آبزاد، لوتوس و سوسن شرقی به پشت افراها و ژولیدگی بیدهای مجنون وفصل رحلت و کوچ پرستوها ارتفاع کوه و انزوای باغ و خشت خشت زمین و اعماق ریشه ها به پشت پرچینِ دندانه دار افق، که خواب دریا و تنفس موجش،  لولوان شهسوار را به، رستنی ترین ها می رساند به هماهنگی به نظم به هارمونی به مشی حقیقی آفرینش که متمایل به اراده ی توست که من رقص در جالیز خلقت را با سرودِ سبزینگی ِکشت زاران و چمنزاران و تره زارها و درختان و گیاهان که انعکاس تواند آغاز کرده ام #زهره_رفیعی
نمایش همه...
فرزندان راستینِ حیات آمده اند زیست بانانِ مهرپرور یگانه با روحِ نابِ هستی به قاعده ی راستی که ندایِ روح بخشِ هستومندی، در این صُنعِ بی مثال را شنیده اند تا در این پرهیز نجیبانه شیفتگی و شیدایی مهرورزانه مذهب تولا و رقیق القلبی رجعت به اصل تَعیُّش و خوش زیستی کنند و رستاخیز عطوفت و نیک خواهی بر پا که < وگان > متولی روشن بینِ راه عدالت و آزادیست در قاموس مقدسش از تعدی و امحاء و اضمحلال و انهدامِ هیچ گونه ای،  خبری نیست آن بخشنده ی شاد خواهِ مُحب که خواهان اجرای فرمان آسمان ها در زمین است و تسلی دهنده ی مظلومانِ بی صدایِ رنج دیده از  قساوت و بلوغ زشتی تا در این تَدهین نهایی به آیین توبه، غسل تعمید دهد روح بشر را از آزارپیشگی وجفا با نرمدلی و مُصادقت پیمان مودَّت بندد، با ستم زدگانِ عداوت های انسان محورانه! وقف نفس کند در راه آیین زیبای عشق به وجود، در این تعلق قلب و تعشق روح به جوهرِ حقیقتِ جاری ✍زهره رفیعی
نمایش همه...
فرزندان راستینِ حیات آمده اند زیست بانانِ مهرپرور یگانه با روحِ نابِ هستی به قاعده ی راستی که ندایِ روح بخشِ هستومندی، در این صُنعِ بی مثال را شنیده اند تا در این پرهیز نجیبانه شیفتگی و شیدایی مهرورزانه مذهب تولا و رقیق القلبی رجعت به اصل تَعیُّش و خوش زیستی کنند و رستاخیز عطوفت و نیک خواهی بر پا که < وگان > متولی روشن بینِ راه عدالت و آزادیست در قاموس مقدسش از تعدی و امحاء و اضمحلال و انهدامِ هیچ گونه ای،  خبری نیست آن بخشنده ی شاد خواهِ مُحب که خواهان اجرای فرمان آسمان ها در زمین است و تسلی دهنده ی مظلومانِ بی صدایِ رنج دیده از  قساوت و بلوغ زشتی تا در این تَدهین نهایی به آیین توبه، غسل تعمید دهد روح بشر را از آزارپیشگی وجفا با نرمدلی و مُصادقت پیمان مودَّت بندد، با ستم زدگانِ عداوت های انسان محورانه! وقف نفس کند در راه آیین زیبای عشق به وجود، در این تعلق قلب و تعشق روح به جوهرِ حقیقتِ جاری ✍زهره رفیعی
نمایش همه...
من در کوه های استوار فراخواندگی و آفرینش گیاه خلقت آسمان و تداوم موجودات و سیرزندگی آیتی از حیات دیدم از اقلیم خزر که گذر کردم، از رطوبت و بوی جنگل شمال، لیلکی، انار وحشی ، سیاه ال به پشت پرچین شمال البرز رسیدم به پونه به آویشن، توتیا و نعنا، گلپرو سنبل صحرایی اطراق در اقلیم زاگرس، باغ راه های سنگ فرش، بلوط، مازودار، دیول، سپیدار، ارغوان، بید، سیاه تلو و گونه های شور پسند اقلیم بیابانی و گیاه به وسعت جهان از اقلیم چین و ژاپن  زیستگاه گیاه فسیل زنده با هزاران سال عمر تا سندروس و بلوط همیشه سبز هیمالیا، افرا و بارانک قفقاز، دارتالاب و کاج تدای آمریکا و اقلیم سبز سرد سیبری و تناوب گل دهی زیست در چهار فصل جهان که گیاه اَمرداد است نشانه ی بی مرگی و جاودانگی و بریدن درختان و چیدن میوه ی نارس و خوردن جوانه و صدمه به زمین ما را از اصل آفرینش دور میکند که ما تنها برای بشر حقوق نمیخواهیم بنابر اندیشه ی ژرفمان و خودآگاهیمان برای هر یک از پدیده های عالم حقوق میخواهیم برای گیاه، حیوان، آب، خاک، هوا و آنچه بی حد و حصر استفاده میکنیم بی تجدید و احیا! ✍زهره رفیعی
نمایش همه...
وارد شوید و به اطلاعات مفصل دسترسی پیدا کنید

ما این گنجینه ها را پس از تأیید هویت به شما نشان خواهیم داد. ما وعده می‌دهیم که سریع است!