cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

رقــ♡ـــص‌ در‌ آتــ♤ـــش

نمایش بیشتر
کشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
1 297
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

#کلیپ_آموزش_میکاپ_چشم👁🌟👁🌟👁🌟
نمایش همه...
5.16 MB
#کلیپ_آموزش_میکاپ_صورت💄👁👄👱🏻‍♀🌟
نمایش همه...
5.73 MB
بافت پفی
نمایش همه...
91241545_159424145520830_644899616089748291_n.mp45.73 MB
مدل مو😍
نمایش همه...
87912296_205934454108946_7110911413054599143_n.mp41.91 MB
#آموزش_موج_دار_کردن_موبااتومو👸🌟👱🏻‍♀🌟
نمایش همه...
5.45 MB
آموزش میکاپ خیلی ساده وشیک
نمایش همه...
5.77 MB
اگه نمیدونی چی را با چی بپوشی 😉 اصول ست کردن و شیک پوشی👆 را یادبگیر 👍 ایده های #شیکپوشی
نمایش همه...
رژ قرمز بخاطر تضاد که تو صورت ایجاد میکنه باعث میشه جذاب تر به نظر برسید ولی باید دقت کنید وقتی رژ قرمز زده میشه باید چشم ها خیلی ملایم کار بشه و حتی رژ گونه ❤️
نمایش همه...
#پارت_۲۰۷ انگشتش رو کشید روی گونم و کنار گوشم پچ زد: -دلم هوس #اتاق_بازی کرده... دکمه‌ی پالتوم رو باز کرد و سرش رو توی #گردنم فرو کرد و ادامه داد: -چی میگی؟! لبم رو گاز گرفتم تا صدای #آهم رو خفه کنم، دستم رو اوردم بالا و کشیدم لای موهاش و گفتم: -اووووممم، میگم... اگه تا اونجا #بغلم کنی، حرفی ندارم! تک خنده‌ای کرد و سرش رو اورد بالا، نکاه خندونش رو بهم دوخت و گفت: -توله، از اینجا تا اونجا #بغلت کنم؟! از اینجا #عاشقانه ببرمت اونور #جرت بدم؟! بعد نمیگن نه به این شوری شور، نه به اون بی نمکی؟! #جیغ خفه‌ای کشیدم و موهاش رو محکم توی مشتم گرفتم و گفتم: -خیلی بی ادبی کیان! خندید و با خنده موهاش رو از توی دستم در اورد و گفت: -ببین، خودت سر #وحشی بازیو باز کردیا! #داستانی_متفاوت_ازBDSM🔞🔥💦👇 https://t.me/joinchat/AAAAAFL-5Ri1NtuW7J1bkw https://t.me/joinchat/AAAAAFL-5Ri1NtuW7J1bkw 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 دختری که مازوخیسم نداره ولی عاشق مردی سادیسمی میشه و بخاطرش دردشکنجه و تحقیر رو تحمل میکنه اما کم کم همه چیز توی طوفانی سنگین تغییر میکنه و...
نمایش همه...
#پارت_1 فقط من و مونده بودم و میعاد... هیچ کس تو شرکت نبود.قرار بود فردا حقوق هارو واریز کنیم و کلی کار سرمون ریخته بود. بعداز این که از اخرین چک هم کپی گرفت گفتم: -تمومه... وای خسته شدم ... بلند شدم از پشت میزم و کش و قوسی به بدنم دادم. چشمام رو بسته بودم که حس کردم میعاد حلوم اومد. چشمام رو که باز کردم دستاش دور طرف صورتم قرار گرفت و لباش رو گذاشت روی لبام. تو همون حال خشکم زده بود. میعاد با ولع لب هام رو میبوسید. کم کم دستاش از صورتم برداشته شد و بدنم رو توی بغلش گرفت. قلبم با سرعت می زد. بند دلم پاره شده بود و انگار لبه یک پرتگاه وایستاده بودم . یهو به خودم اومدم و سرم رو بردم عقب.با چشمای گرد به میعاد خیره شدم. لب هام گز گز می کردن و انگار... انگار ... وای... داشت چی کار می کرد با من؟ 🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAEwOBcU4UYG3eMMYQg
نمایش همه...