•نایکتوفیلیا•

یه روز صبرمیکنم این پیامو ببینین و بعدش شروع میکنم به ریموو، چون میخوام اینجارو نگه‌دارم، که اگه برگشتی بود بازم به همین خونه‌ی۵ساله باشه... اینم از آخرین صحبتای من با شما🤍 خدانگهدار✨

همیشه فکر میکردم آخرین پیام این کانال چی میشه؟ چی مینویسم؟ خودم میفهمم آخرین پیامه یا قراره غیرمنتظره باشه؟! هربار خواستم اینجارو پاک کنم به خودم گفتم صبرکن، میدونی که تو حال بد تصمیم بگیری تهش پشیمونیه، پس صبرکن و فردا بهش فکرکن و اگه تصمیمت همین بود انجامش بده؛ اونوقت به اینجا، به روزای خوب و بدش، به دوستایی که بهم داد، به شماهایی که کنارم بودید فکر میکردم و می‌گفتم چطور دلم بیاد چشم رو همه‌ی اینا ببندم و برم؟ پس این میشد که میموندم باز... اینجا واسه منم تلخ و شیرین داشت، منم وایب منفی گرفتم، منم فحش خوردم، منم ناشناس بد گرفتم، منم قضاوت شدم و هرچیزی که خیلیای دیگه تجربه کردین... الان که دارم اینارو می‌نویسم حالم خوبه، تحت فشار این تصمیم رو نگرفتم و قرار نیست بی گدار کاری کنم. تو نقطه ای وایسادم که فشار زندگی و اوضاع پریشون زندگیم بهم میگه دونه‌دونه کارای ناتموم رو به آخر برسون، قبل از اینکه یهویی به آخر برسه و نفهمی... من خیلی دوستون داشتم، هنوزم دوستون دارم و دل کندن از شما برام خیلی سخته، نمیدونم این آخرین پیام من برای شما میشه یا ممکنه بعد ها باز هم همینجا یا تو یه فضای جدید با هم جمع بشیم، اما میدونم دلم واسه شماها خیلی تنگ میشه🤍 ازتون برای تموم روز و شبایی که کنارم بودید ممنونم، واسه وقتایی که غر زدم، وقتایی که ناراحت بودم، وقتایی که پرحرفی کردم، وقتایی که با حرفام بهتون وایب منفی دادم یا ناراحتتون کردم اما بازم تنهام نذاشتین... بابت همه چیز ممنونم و خوشحالم که کنارم بودین✨🫂

گوش‌نواز✨🤍 @nyctophilia_nightshine🎼

ترکیب چای و موسیقی موردعلاقه، وقتی بعد از دوش آب‌گرم حوله پیچ لش کردی و احساس سبکی میکنی>>>>>

برای اینکه بازم بی محتوا جمعه رو تموم نکنم، نشستم سوالات امتحانی کلاس ۲۲ساعته رو طرح کردم، فردا یه نوبت امتحان میگیرم و امتحان کلاس بعدی احتمالا بیوفته هفته‌ی آخر دی... این کلاسا تموم بشه یکم خالی میشم، بعدش باید شروع کنم تمرینات آمادگی جسمانی رو واسه ارتقا درجه، احتمالا چندجا هم رزومه بدم واسه کار، عجیبه اما دلم واسه کار ساختمونی تنگ شده!

درد مثل فشار خون و قند نیست که مقیاس اندازه‌گیری داشته باشه. آستانه تحمل درد آدما بنا به دلایل زیادی متفاوته. مثلا میگرن می‌تونه زندگی کسی که درگیری‌های خانوادگی داره رو به‌طور کلی مختل کنه؛ ولی برای کسی که ارتباط عاطفی عمیقی با خانواده‌ش داره، همون سردردها قابل تحمله و می‌تونه به همه‌ی کاراش رسیدگی کنه. بنابراین درد هر کس برای خودش بزرگه و نباید با دیگران مقایسه بشه.

دلم واسه مریضاش میسوزه! فکرکن میری مطبش میگی درد دارم، اینطوری باهات برخورد میکنه🚶🏻‍♀

بدنم بهونه دوتا سرم، نصف روز بستری و مقداری دارو رو گرفته بود که به لطف اینا الان یکمی مهربونتر شده🤌🏻 میمون😒

همزمان میگرن، درد معده و بی حسی کامل سمت چپ از کتف تا انگشتای دستم داره بهم آلارم میده که به زودی میمیری بدبخت!