خیال تو

در نشست ادبی بنیاد جهانی سخن گستران سبزمنش در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با میزبانی خبرگزاری تارنا، به عنوان عضو فعال و اجرایی بنیاد جهانی سبزمنش شعر خواندم/ خوانديم. در این جلسه‌ی با شکوه که با حضور شاعران و نویسندگان ایران و افغانستان با مدیریت دکتر بسم الله شریفی(مؤسس و دبیرکل بنیاد جهانی سبزمنش) برگزار شده بود، همه با هم برای همدلی و تقویت رابطه‌ی مشترک فرهنگی تأکید به عمل آوردیم و دکتر بسم الله شریفی از جانب خبرگزاری تارنا مورد تقدیر قرار گرفت. https://t.me/joinchat/AAAAAEiWi7ZUJh3V-jg-lQ

لبم را بر لبت بگذارم و محکم بغل کرده ببین ای عاشق خوبم تو را مریم بغل کرده ‌ تو را با دیگران بینم هوا آلوده می گردد حسودی می کنم قیس مرا عالم بغل کرده برایت شعر هایم را که می خوانم همی بینم تو را ذوقم تو را احساس من کم کم بغل کرده دلم را می بری تا باغ بابر با هوای خود شمیم تازه ات را هر طرف شبنم بغل کرده به هر جایی که چشمانت مقابل می شود با من خیابان در خیابان هم مرا پیهم بغل کرده #مریم_سپهر تهران 26/8/1401 https://t.me/joinchat/AAAAAEiWi7ZUJh3V-jg-lQ

من حتے خیال تو رو بہ حضور همہ آدما ترجیح میدم... صبح بخیر 🌱 ‌‌‎

تک بیت چشم های تو پر شور و خواندنیست در لوح سینه نقش تو تا مرگ ماندنیست پیغام دل  به گوش تو اول نمی رسد این نامه ها برای تو آخر رساندنیست روزی به دام عشق  گرفتار می شوی پایت به پای دار محبت کشاندنیست این مرغ دل که عاشق تو گشته صاحبش آن را به باغ عشق تو آخر  پراندنیست جانی که در تن است مرا مبتلای توست نبضی که در دل است برایت تپاندنیست از بوسه ی تو صورت من سرخ می شود آن لاله ها به برکه ی ماهم نشاندنیست تو صاحب تمام تن و جان من شدی جز تو که هرچه است از این درگه راندنیست #مریم_سپهر

از اين همه درد بی دوا می گيرد از آنچه ميايد سر ما می گيرد جز سيل نداشت چيز ديگر انگار گاهی دلم از خود خدا می گيرد #مریم_سپهر

می نویسم برایت پر از خطوطِ، مثلا مثنوی بلند تا در لابلای واژه ها، تو را خوب تماشا کنم. و در هر هجا های ساکنش تو را سکوت کنم، و در هجا‌های ساکنش در انتهای هر پاراگرف اش، تو را ببوسم. طوری که پنهان از هر دیده بمانی در وسط هر خطوطِ در هم اش، تو را محکم به آغوش بگیرم. می نویسم مثنوی بلندِ، پر از واژه های عشق زده در یک کتاب طولانی، و تو را میانش پنهان کنم. #مریم_سپهر

گویا شده عاشق دِلِ بی‌ کینه ی ما فارغ ز حقیقت شده آیینه ی ما عاری شده از حقیقت و می سوزیم راهی که درآن مانده به گِل سینه ی ما

روحت شاد مادرم😥 ...که از در رفته بود، از در نیامد به بالینم، سر بستر نیامد نمیدانم چرا بعد از دو سه ماه بهار آمد ولی مادر نیامد #مریم_سپهر https://t.me/joinchat/AAAAAEiWi7ZUJh3V-jg-lQ

وقتی به یه نفر که حالش بدتر از خودمه دلداری و امید به فردایی سبز میدم یاد این شعر میوفتم: "خود خَزانیم و دم از شوق بهاران می‌زنیم" #صبحتون_بخیر 🌱