cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🔥 ⃟░ 𝑆𝑎𝑓𝑎𝑟 𝐵𝑒 𝑆𝑜𝑦𝑒 𝑇𝑜░⃟🔥

بوسیدن نرمۍ لبـات خودش یه داستان قشنگ پر پیچ و خمه🤤 _ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی، رازآلود ممنوعـ🔞ـه، هـ🔥ـات، سڪ💦ـسی🤤 _رَده‌سنی 𝟏𝟖+🚷 #ناشناس_نویسنده #شرطـ‌سکسی👇 https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1421919-gyL5X57

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
3 091
مشترکین
-724 ساعت
-547 روز
-15930 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

00:03
Video unavailable
♨️شما با بنرهای واقعی عضو کانال شدید می‌توانید روی لینک کلیک کنید و رمان های جذاب و هات مونو بخوانید🤤👇 #سفربه‌سوی‌تو (آنلاین) #شروع_رمان👇 https://t.me/c/1211935280/33089 ♨️ژانر رمان عاشقانه رازآلود انتقامی🔥 هـــ💦ـات سکـ🔞ـسی⛓🩸 #شرط_سکسی (آنلاین) #شروع_رمان👇 https://t.me/c/1211935280/57503 ♨️ژانر: عاشقانه، رازآلود معمـ🔞ــایی سکـ🔥ـسی⛓🔞 ❌تـــــــوجـــــه❌ 💢برای خرید چنل vip #سفربه‌سوی‌تو به ایدی زیر پیام بده و مبلغ #30000 تومن به شماره کارتی که میگه واریز کنید👇 @Arshina1020 @Arshina1020
نمایش همه...
#سفربه‌سو‌ی‌تو #پارت_747 و تنها یک کلمه جواب من بود! - آره! خیلی دلم می‌خواست مثل قبل باهاش قهر می‌بودم، ولی این دل لعنتیم اصلا اجازه نمی‌داد که نسبت بهش بی تفاوت باشم و ساده از کنارش رد بشم! هرکسی دیگه ای جای من بود، حتی به طرف هم نگاه نمی‌کرد! اما من... نامحسوس، کمی خودم رو جلوتر کشیدم و گفتم: - اون دستت رو ببینم؟ زخم نکرده که؟ دست چپش رو خیلی آروم پشت سرش پنهون کرد! - نه... چیزی نیست! - اگه چیزی نیست خب بیار ببینم... - نه نمی‌خواد! بهتره بری بخوابی صبح می‌خوای بری سرکار! قشنگ معلوم بود داره میپیچونه و اصلا دلش نمی‌خواد که اون دستش رو من ببینم! - فردا جمعس! سرکار نمیرم الانم خوابم نمیاد... حالا دستتو بده الای! و باز هم مثل قبل از زیرش در رفت! بی توجهیش رو که دیدم، گفتم: - نشون نمیدی نه؟ نوچی کرد که با گفتن"باشه"ی کشیده و تندی، از کنارش بلند شدم و به سمت چپش رفتم. دستش رو که پشت سرش قایم کرده بود رو توی دستم گرفتم و با یک حرکت، بالا آوردمش... با دیدن رد کشیدگی زیاد ناخن روی دستش و انگشتاش، با اخم نگاهش کردم و غریدم: - چیزی نبود نه؟ فکر نمیکردم هنوزم مثل قبل لجباز باشی الای... با کف دستم، روی زخم هارو اروم دست کشیدم. این زخم ها برای این دست به این ظریفی و سفیدی، واقعا بد بود! - لا کردار! ببین چجوری روی دستاتو زخم کرده! الای، خجالت زده خواست دستش رو عقب بکشه که محکم گرفتمش! - م...میشه دستمو ول کنی پسردایی؟ پوزخند محوی زدم و گفتم: - پسردایی؟ من هنوز پسرداییتم؟ ولی تو هیچوقت برای من دخترعمه نبودی! هیچوقت... تو برای من فقط و فقط عشق بودی! عشقی که ۷ سالش به پوچی گذشت! سرم رو خم کردم و خیلی نرم روی دستش، دقیقا روی رد همون خراش هایی که بیتای پدر نامرد درست کرده بود رو بوسیدم! ♡♡♡ ♡♡ ♡
نمایش همه...
👍 3
00:08
Video unavailable
♨️زبونمو با #شهوت روی پوست براقش میکشم و هرجایی که میرسم رو میک میزنم تا رد #مالکیتم رو بدن پسر زیرم بمونه با رسیدن به اون دو انگور کوچیک با #لذت به جون نوک سینه هاش میوفتم و لیس میزنم که اخماش تو هم میره پوزخندی از #حساس بودن بدنش میزنم و کف دستمو روی #آلتش میکشم♨️ _داری تظاهر میکنی بیهوشی نه؟ فکر کنم با شکست مواجه شدی آقازاده کوچولو. #سیلی روی آلتش میزنم که چشماش تا آخرین حد باز میشه و صدای نعره ش توی اتاق میپیچه دو انگشتمو روی #سوراخش دورانی میچرخونم و از داغی ش لذت میبرم با حرفی که میزنه #شوکه ازش جدا میشم و... https://t.me/+dnH4t7Qz5F5iZjQ0 https://t.me/+dnH4t7Qz5F5iZjQ0 🔞پسر وزیر خارجه که طی اتفاقی به دست گروهک های تروریستی میوفته ولی با دیدن رئیسشون🔞💦...
نمایش همه...
Photo unavailable
دو طرف لباس زیر امگا رو گرفت و از وسط جر داد.. اونو روی پاش نشوند و در حالی که داشت انگشتای خیس شدشو به #سوراخ متورمش میرسوند زمزمه کرد + ورزش مورد علاقت اسب سواری بود درسته؟ - ب.. بله جناب ولیعهد +خوبه حالا باید هنرت نشون بدی...میتونی رو #دیک منم خوب سواری کنی؟🔥 با گفتن این حرف #ضربه های انگشتش شروع کرد و همزمان لب هاشو روی لب های لرزون پسرش قرار داد. کمی ازش فاصله گرفت و عضو سیخ شدش رو روی #حفره تنگ و خیـ💦ــسش تنظیم کرد +خوب ازش سواری بگیر... https://t.me/+rqeZqREdLDo4NGU0 https://t.me/+rqeZqREdLDo4NGU0
نمایش همه...
آدرین ناراحت سعی کرد بغلم کنه که #جیغی از ته دل کشیدم.. ترسیده کمی فاصله گرفت. -چی‌شده مت؟ نمی‌خوای به ددی بگی؟💦 پوزخندی زدم و به دیوار تکیه دادم.. چرا باید می‌گفتم؟ اول و آخرش این اونا بودن که رئیس بودن. لیام مداخله کرد: توام عضو خانواده ای.. بگو.. وسط حرفش پریدم: -من از این‌که همیشه #بات باشم خسته شدم ، دلم می‌خواد یه سری فول #تاپ باشم!🔥 با حرفی که زدم جفتشون متعجب بهم خیره شدن و وقتی منظورمو فهمیدن کم کم.. https://t.me/+gjGZUGC-ML1mMzE0 #گی‌لاو #مافیایی #هیجانی #تری‌سام⛓🩸
نمایش همه...
00:03
Video unavailable
پسره اشتباهی مواد دوتا مافیا رو به ف‌اک اعظم و حالا مجبوره بخاطرش..🏳‍🌈🔥 آدرین #آلت شق شدشو به ک‌ونم چسبوند و خیره به لیام ازش پرسید: یه #راند دیگه بریم؟💦 با #ترس زمزمه کردم: -خواهش می‌کنم.. حفرم هنوز درد می‌کنه. صدای شیطون لیام که اومد #اشکام باریدن.. -بریم هانی.. تا سه نشه بازی نشه.. مگه نه مت؟ لیام نیپلامو که بخاطر شلاق خوردن سرخ شده بود تو دهنش فرو کرد و آدرین از پشت خودشو بهم مالوند -هات بوی.. چرا هرچی می‌کنیمت #سیر نمی‌شیم؟🔞 قبل از این‌که فرصت تحلیل پیدا کنم #آلت آدرین تو ک‌ونم فرو رفت و لیام نیپلامو لیسید... https://t.me/+gjGZUGC-ML1mMzE0 https://t.me/+gjGZUGC-ML1mMzE0 متیو پسر نوزده ساله ای که توسط دوتا مافیا دزدیده میشه و با گرایش لیتلی مجبوره هرشب شکنجه های فول اسلیو رو تحمل کنه!🥀
نمایش همه...
#part135 با پوزخند #سوند رو روی #سوراخ آلتش گذاشتم و فشردم که کمی از میله وارد سوراخ #آلتش شد 😱🔥 + #اوممممم...آخ..هق..عوضی..آهههه🥺😭 آخ...درد.. #درد داره! آههه #ارباب عصبی فریاد زدم : انقدر وول نخور! ممکنه آسیب ببینی! + #هومممممم...هق هق وقتی همه‌ی #سوند وارد #سوراخ آلتش شد ، دستی به سرش کشیدم و لیسی به #آلتش زدم که یکدفعه #لرزید و آه بلندی کشید : آههه..آخ درش بیار! #التماس میکنم #ارباب 🤤👅😈🔞 #گی #مستر_اسلیوبوی #بی‌دی‌اس‌ام💦🔞🔥 رابطه بی‌دی‌اس‌ام دوتا پسر گنگستر😱🔞🔥 رئیس مافیا اسلیو زیر دستش میشه😈💦 https://t.me/+anZ1egG2_64zMjdk https://t.me/+anZ1egG2_64zMjdk
نمایش همه...
00:03
Video unavailable
#part168 تنبیه برده جنسی تو بیمارستان😱😈💦 #التم رو تو دستش گرفت : اهههه ارباب.. اه..اهههه #ارباب اوممم..🥺💦 دستشو عقب کشید و نگاهی به #سرُم تموم شده‌اش انداخت و سوزن رو از شلنگ سرم جدا کرد و سر دیگه‌ی #شلنگ هم که به سرم وصل بود رو کند و با لذت  #شلنگ سرم رو دور #آلتم پیچید و #محکم بست😭⛓ شلوارمو پایین تر کشید و پیرهنم و کمی بالا زد و سیلی محکمی به باسنم زد🍑💦 " آخ " بلندی گفتم که کمی باسنم رو ماساژ داد  : حالا ضربه هارو میشمری و تشکر میکنی #حیوون!👿 + آه..آخ..هومم، هفده! ممنونم #ارباب🥺 #آلت سفت شده ام رو که بخاطر اون #شلنگ لعنتی داشت #میترکید و تو دستش گرفت : تو یه #سگ حرف گوش کن و خوبی سامیار! 🐶🦴 + اههه.. #ارباب🥵💦 دستشو روی #سوراخ باسنم کشید که لبمو به دندون گرفتم : #هووووممم👅💦 دوتا از #انگشتاشو داخل #سوراخم فرو کرد : این سوراخ #گرسنت #منو میخواد که اینجوری داره #باز و بسته میشه؟!😈🔞🔥 رابطه بی‌دی‌اس‌ام دوتا پسر گنگستر😱🔞🔥 رئیس مافیا اسلیو زیر دستش میشه😈 https://t.me/+anZ1egG2_64zMjdk https://t.me/+anZ1egG2_64zMjdk
نمایش همه...
00:04
Video unavailable
♨️شما با بنرهای واقعی عضو کانال شدید می‌توانید روی لینک کلیک کنید و رمان های جذاب و هات مونو بخوانید🤤👇 #سفربه‌سوی‌تو (آنلاین) #شروع_رمان👇 https://t.me/c/1211935280/33089 ♨️ژانر رمان عاشقانه رازآلود انتقامی🔥 هـــ💦ـات سکـ🔞ـسی⛓🩸 #شرط_سکسی (آنلاین) #شروع_رمان👇 https://t.me/c/1211935280/57503 ♨️ژانر: عاشقانه، رازآلود معمـ🔞ــایی سکـ🔥ـسی⛓🔞 ❌تـــــــوجـــــه❌ 💢برای خرید چنل vip #شرطـ‌سڪسی به ایدی زیر پیام بده و مبلغ #20000 تومن به شماره کارتی که میگه واریز کنید👇 @Arshina1020 @Arshina1020
نمایش همه...
#پارت_173 حس کردم داغ شدم... دستپاچه از حالم سریع پیاده شدم و در رو بستم... دستی به صورت تب دارم کشیدم. اصلا این چه کاری بود کردم؟!.. کلافه نفسم رو بیرون فرستادم. قلبم هنوز از کاری که کرده بودم جنون وار می‌کوبید... نگام چرخوندم، خبری از بهراد و تارا نبود. بیخیال اونا شدم و سوار ماشین شدم و به طرف جای که می‌خواستم حرکت دادم... از تو آیینه نگاهی گذرا به صورت غرق خوابش انداختم. درسته لحظه آشناییمون خوب شروع نشد... یعنی من لعنتی با لرزش دلم همچی رو با خشمم بهم ریختم و خرابش کردم... بعبارتی گند زدم... بحساب خودم که با قول و قراری که با خودم بسته بودم، قرار بود هیچ وقت به هیچ شخصی مخصوصا مونث دل نبندم و این قلب همون جور یخ زده برای همیشه بمونه... اما این دختر یه چیزی توی وجودش بود که دلم رو همون شب توی رستوران ناخواسته لرزوند. یک لرزش صد ریشتری وحشتناک که قلب یخ زده ام باهاش لرزید... باید اعتراف کنم من همون شب با یک نگاه عاشقش شدم... عاشق دو جفت چشم مشکی رنگی که باعث شد بدجور از خودم خشمگین بشم... نمی‌خواستم اذیتش کنم اما عذاب وجدان تموم تنم رو برگرفته بود و نفهمیدم چطوری جنون وار از خشمم باهاش تا کنم... توی این هفت سال به خاطر این عذاب لعنتی سراغ هیچ جنس مونثی نرفتم ولی این دختر نمی‌دونم چه کششی توی وجودش بود که به جای دوری بیشتر به سمتش ‌کشیده می‌شدم... با تموم تلاشم جلوی قلب و دلم تموم قد ایستادم تا مبدا بیشتر از این پیشروی کنه. اما متأسفانه نتونستم... واقعا نتونستم زور دل و قلبم بیشتر بود، اما بازم با بد اخلاقی هام سمج جلوش وایستادم... ·••• ──💦꯭⃟♛𝑺ℯx𝓎𝐶𝓁𝓪𝓊𝓼ℯ♛⃟꯭💦── •••·
نمایش همه...
👍 7 4❤‍🔥 3