cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

𝐌𝐨𝐨𝐧𝐋𝐢𝐠𝐡𝐭༄

꒰🍓☁️꒱𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐓𝐨 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐂𝐇𝐍𝐍𝐄𝐋 𝐒𝐰𝐞𝐞𝐭𝐲 ✦🍷•𝐖𝐞 𝐚𝐫𝐞 𝐀𝐥𝐥 𝐡𝐞𝐫𝐞 𝐅𝐨𝐫 𝐎𝐔𝐑 𝐫𝐞𝐚𝐥 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 𝒀𝑰𝒁𝑯𝑨𝑵 𝐭𝐡𝐞 𝐔𝐍𝐓𝐀𝐌𝐄𝐃 𝒃𝒆𝒔𝒕 𝒃𝒍 𝒔𝒆𝒓𝒊𝒆𝒔 𝑨𝒅𝒎𝒊𝒏 : __ #Help 𝑺𝒕𝒂𝒓𝒕 :00.05.08

نمایش بیشتر
کشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
874
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-77 روز
-4130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

بچها ببخشید واسه بد قولیم، واقعا نیاز دارم یکی کمکم کنه واسه آپ، چون تلگرافم کار نمیکنه، لطفا اگه کسی میتونه تلگراف کنه، بهم پیام بده، یا اپلیکیشنی میشناسید بدید . من گوشی جدید خریدم نمیتونم آپ کنم واقعا! گوشیم مدلش بالاتره، برنامش نمیدونم چشه واقعا نصب نمیشه ! کسی میتونه کمکم کنه🥲🥲
نمایش همه...
دوستان کسی فیلترشکن خوب داره برام بفرسته؟ 🫀😑 واسه اپ کردن بانی مشکل برام پیش اومده، چون فیلترشکن ندارم
نمایش همه...
کسی بیداره زیر این پست کامنت بزاره صحبت کنیم🥲🫰
نمایش همه...
از بین این همه ریدر فقط ۶ تا کامنت ؟ 🙂💔 پس از همین الان واسه سد اند بودنش معذرت میخام ، 🥹🥲
نمایش همه...
𝒔𝒆𝒙𝒚_𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆_𝒃𝒖𝒏𝒏𝒚 پارت ۷۹ صورت سرخ شده یانلی‌، نشون میداد که مادرش با چه شدتی بهش سیلی زده . کنج لب دختر ، از خون قرمز شد ،یانلی لبخندی زد و با چشم هایی که از اشک لبریز بود به مادرش گفت : ÷ تو یه زن خودخواهی! تو یه زن خودخوااااهییی! جان حاضر بود قسم بخوره توی کل زندگیش هیچ وقت خواهرش رو انقدر عصبانی ندیده بود . یانلی فریاد زد : ÷ هیچ وقت به منو چنگ توجه کردی؟ اصلا برات مهم بودیم؟ فقط به فکر اینی که جیبت پر باشه ، کارتت هیچ وقت خالی نشه! تو یه زن خودخواهی! تو حتی درد زایمان مارو نکشیدی ، همیشه توی ناز و نعمت بودی! اصلا فهمیدی من کی بزرگ شدم مامان؟ یانلی دیگر اون دختر صبور و آروم نبود، جیغ میزد و شانه های مادرش رو تکان میداد : ÷ بهم بگو! من کدوم مدرسه میرفتم؟ غذای مورد علاقم چیه مامان؟ بگو من به چی حساسیت دارم! بهم بگو! تو اصلا منو میشناسی ؟ تو اصلا چنگ رو میشناسی؟ از مادر بودن فقط ۹ ماهی که تو شکمت بودیم فقط مادری کردی! بقیش چی ؟ پی خوش گذرونی و... یو بی رحمانه سیلی دیگری به دختر زد ، یانلی به شدت روی زمین افتاد و هق هق کرد . چنگ و جان به سمت دختر رفتن و اون رو در آغوش گرفتن ، چنگ با بغض اشک های خواهرش رو پاک کرد : ÷× جیه! ÷ چیزی نیست ، من خوبم، جان گریه نکن! گویی سکوت کرده بود، و این سکوتش رعشه ای به بدن جان انداخت . میدونست پدرش توی زندگیش روی هیچ چیزی غیر از بچه هاش حساس نیست . میدونست که الان آشوب واقعی شروع میشه ... ولی بر خلاف تصورش پدرش نه داد زد، و نه حتی چیزی گفت ؛ تنها از روی مبل بلند شد و با قدم های محکم به سمت یو رفت . یو که تازه فهمید توی چه مخمصه ای افتاده، چند قدم عقب رفت و با لکنت گفت : ×× عزیزم .. من ... نخاستم یانلی رو ... گویی دستشو بالا اورد ، یو از ترس صورتشو جمع کرد و کمی به عقب خم شد . گویی دستشو جلوی زن گرفت : × کارت ها! سوئیچ تموم ماشین ها ! یو سعی کرد صاف بایستد : ×× چ...چی؟؟؟ × تموم کارت های عابر بانک رو بده! همین الان! و سوئیچ تموم ماشین ها! سریع! ×× عزیزم ، داری چی میگی؟ × مطمئن باش به نفعت نیست بخام بار سوم تکرار کنم! تمام بدن یو میلرزید ، میدونست شوهرش اگه چیزی رو ازش گرفت دیگه بهش نمیده . کمی مکث کرد، با دستای لرزون کیفشو باز کرد ،ولی گویی به مزاجش خوش نیومد که منتظر زن عفریتش باشه، پس با تندی کیف رو از زن گرفت و بازش کرد و روی میز خالیش کرد . ×از این به بعد اجازه نداری از هیچ کدوم از کارتای بانکی من که مال بچهامه استفاده کنی، تو لیاقت نداری، دستت به ماشینای بچهام بخوره، دستت قلم کردست! تو زن ناسپاسی هستی، این همه سال تحملت کردم دیگه بسه! ×× گویی ... گویی.. خواهش میکنم ... یو جلوی پای گویی زانو زد و التماس کرد : ×× با من اینکارو نکن! ... خواهش میکنم...! بخاطر این پسر حرومزاده ... با من اینکارو نکن! لطفا ... زن بلند شد و دستای شوهرش رو گرفت : ×× منو تو عاشق همیم درسته؟ فقط بخاطر این حرومزاده بینمون رو خراب نکن! گویی با شنیدن « حرومزاده » خون جلوی چشماشو گرفت ، تا همینجاشم خیلی تحمل کرده بود تا به زنش آسیب نزنه ولی دیگه نتونست جلوی خودشو بگیره ... سیلی محکمی به زن زد ، یو جلوی پای جان روی زمین افتاد . جان با چشمای گریون به زن نگاه میکرد که چطوری همیشه تحقیرش ‌میکرد و اون رو « حرومزاده » خطاب میکرد . گویی دوباره به سمت زن حمله کرد که لان جلوشو گرفت : = ببین اون ارزششو نداره که بخای به خودن فشار بیاری! ولش کن! × این همه سال فقط بخاطر یانلی و چنگ تحملت کردم! فقط بخاطر بچهام، بعد تو به خودت اجازه میدی روی یدونه دختر من دست بلند کنی؟ گویی فریاد زد : × به جان میگی حرومزاده؟ جان ثمره عشق منه! اون پسر عشق اول و آخر منه! خودتم میدونی ازدواج ما کاملا سوری بود! خودت میدونی من چقدر عاشق اون زن بودم! »»» 👭🏻👭🏻 😃😃 لایک و کامنت فراموش نشه 🥰💙
نمایش همه...
Photo unavailable
「 Sexy Little Bunny 」 𔘓. ִָ ┆GENRE : Smut, Fluff, Romance 𔘓. ִָ ┆COUPLE : Yizhan 𔘓. ִָ ┆TYPE : Yibo Top 𔘓. ִָ ┆PART : 79 𔘓. ִָ ┆WRITER : Honarmand 𔘓. ִָ ┆TAG : #𝒔𝒆𝒙𝒚_𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆_𝒃𝒖𝒏𝒏𝒚 دوستان با کامنتای خفنتون انگیزه بدید 😍💔 ᱺ TOUCH HERE TO DOWNLOAD چون نتونستم تلگراف درست کنم مجبوری متن گذاشتم، چون گوشیمو تازه خریدم هنوز بعضی برنامه ها توش نیست❤️💋 شرط آپ فردا ، هر فردی یک کامنت قبوله! +۳۰ کامنت ✦ @M00nLightCandy ꞋꞌꞋꞌ
نمایش همه...
؟؟؟؟؟؟؟؟؟😐😐
نمایش همه...
بچها کی میتونه برام تلگرام درست کنه؟ زود بیاد پی وی میخام بانی آپ کنم نمیتونم
نمایش همه...
Photo unavailable
بخار آب، تمام حمام را پر کرده بود . ییبو درون وان پر از آب نشسته بود و برادر ناتنی کوچک تر از خودش را در آغوش گرفته بود. دستش را نوازشوار روی پای سفید جان کشید، و بعد بوسه ای بر روی زانویش زد . _ ییبو ... کافیه ... من .... + برادر ناتنی کوچولوی من ! ما فقط داریم حمام میکنیم! _ اما.. + دوسش نداری ؟ _ دیکت داره به باسنم فشار میاره! + تا تو نخوای انجامش نمیدم! ییبو سرش را توی گردن پسر برد، و بوسه های متعددش را شروع کرد . جان نفس عمیقی کشید و چنگی میان موهای برادر ناتنی بزرگش زد . _ ییبو ... + جانم ؟ _ میشه....میشه انجامش... بدی؟ + حتما ! ییبو پوزخند شیطانی زد و به لب های نرم و خیس پسر حمله کرد .
نمایش همه...
Photo unavailable
「 Sexy Little Bunny 」 𔘓. ִָ ┆GENRE : Smut, Fluff, Romance 𔘓. ִָ ┆COUPLE : Yizhan 𔘓. ִָ ┆TYPE : Yibo Top 𔘓. ִָ ┆PART : 78 𔘓. ִָ ┆WRITER : Honarmand 𔘓. ִָ ┆TAG : #𝒔𝒆𝒙𝒚_𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆_𝒃𝒖𝒏𝒏𝒚 دوستان با کامنتای خفنتون انگیزه بدید 😍💔 ᱺ TOUCH HERE TO DOWNLOAD ✦ @M00nLightCandy ꞋꞌꞋꞌ
نمایش همه...