روان شناسی اثربخش
توحید رنجبری روانشناس بالینی از دانشگاه تهران جلسه درمان آنلاین در ایمو📱و حضوری هر جلسه ۵۰ دقیقه ۳۵۰ هزار تومان و رزرو وقت از طریق آیدی زیر @TR_Cpsy96 🔴 مشاوره با چت نداریم. 🔴 اینستاگرام من: https://instagram.com/tohid_ranjbari?utm_medium=copy_link
نمایش بیشتر3 858مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-687 روز
-32130 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
🌺 آیا من کافی نیستم یا من کامل نیستم؟؟
کامل نبودن به معنای "کافی نبودن" نیست. هیچ آدم کافیای کامل نیست، و هیچ آدمی در نهایت کامل نیست!!
♻️
آدم کامل هیچ ضعف و نقصی ندارد که در رویاهایمان میتوانیم چنین ابرانسانی را بیابیم و آدم کافی نقص و ضعف دارد اما آنها را پذیرفته است، اما شایستگی هم دارد و برای همین شایستگیهایش کافیست!
♻️
بعضیها هم کافی هستند اما کافی بودن را با کامل بودن مشتبه میکنند، پس به جای کافی بودن انتظار دارند کامل باشند و از آنجایی که کامل بودن در دنیای واقعی شدنی نیست ناامید میشوند و خودشان را ناکافی و بیکفایت میدانند!
♻️
آنها شایستگیهایشان را بی ارزش میکنند و یا از اساس انکار میکنند. آنها الگوهای قدیمیشان را تکرار میکنند جایی که باید شایستگیهایشان دیده میشد، تایید و تشویق میشد و ضعفهایشان پذیرفته میشد اما هیچ کدام نشدهاند و حالا همانها را با خودشان تکرار میکنند.
♻️
آنها خودشان را گم کردهاند، جایی در گذشتهشان گم کردهاند و نیاز دارند خودشان را بازیابند، دست خودشان را بگیرند و به اکنون بیایند و آنچه را که هستند باز تعریف کنند.
♻️
شما هم در متن بالا تامل کنید و به این سوال درباره خودتان پاسخ دهید: آیا من کافی نیستم یا من کامل نیستم؟؟؟
✍متن از #توحید_رنجبری
👍 3❤ 1
انقدر دوستت دارم که اگر منو رها کنی، خودکشی میکنم!!!
اما این عشق دیوانهوار نیست، بلکه تهدید و خشم است: برای ترساندن، اجبار و به کنترل درآوردن رفتار دیگری.
✍متن از توحید رنجبری-روانشناس بالینی
🔴آدرس پیج اینستاگرام من:
https://instagram.com/tohid_ranjbari?utm_medium=copy_link
🌺 دیگر به دنبال دریافت توجه و تایید دیگران نبود؛ فهمیده بود هیچ چیزی در خطر نیست که مستلزم موافقت آنها باشد.
✍متن از توحید رنجبری-روانشناس بالینی
🔴آدرس پیج اینستاگرام من:
https://instagram.com/tohid_ranjbari?utm_medium=copy_link
آدمها اگر نتوانند از غُصههایشان قصهای بسازند؛ این قصهها خواهند بود که آنها را میسازند.
♻️
آدمها به دردها و غمهایشان اگر آگاهی نداشته باشند و برای بیان آنها راهی پیدا نکنند و نتوانند برای غصههایشان قصهای بسازند ( آنها را به صدا و کلمه تبدیل کنند)؛ این قصهها خواهند بود که آنها را یافته و هدایت میکنند.
♻️
قصهها ما را کجا خواهند یافت؟
در "خواب" یا با "نشانههای بیماری و رنج" و یا "رفتارهایی که از آن سر در نمیآوریم و مجبور به انجامش هستیم" به سراغمان میآیند.
♻️
مثلا کودکی را تصور کنید که پدر و مادری ناامن و غیرحساس داشته و خانهشان اغلب محل بحث و جدل و مرافعه بوده به گونهای که کودکِ ترسان خودش را در معرض تنهایی و از دست دادن والدینش به دلیل تهدیدهای جدایی میدید.
او برای اجتناب از این موقعیتها به کتاب خواندن پناه میبرد.
این کودک که همچون پدر و مادرش، توان برقراری رابطه با دنیای درونی خود و احساساتش را نداشته و به آنها بی توجه بود در بزرگسالی درگیر "وسواس ساختن خانهای ایدهآل" شد و هر روز به ویژه زمانی که تنها بود (احساس تنهایی میکرد) به خانهاش و چگونگی معماری و طراحی آن با ریز و جزئیات فکر میکرد. او هر روز بارها در ذهنش خانه را میساخت و خراب میکرد و دوباره از نو میساخت.
♻️
او میدانست صرف زمان زیاد برای این موضوع و این حجم از فکر کردن به ساختن فقط یک خانه، کاملا افراطی و غیرمنطقی است اما نمیدانست چرا با این وجود هر روز مجبور است به آن فکر کند!!
♻️
او به خودش و ریشه درد و رنجش آگاهی نداشت. او نتوانسته بود از کودکی ناآرامش بگوید و احساس ترس، بی اعتمادی و ناامنیاش را به کلمه دربیاورد و با همراهی "چشمانی درد آشنا" قصهای برای غصههای کودکیاش بسازد، او همچون پدر و مادرش با دنیای احساساتش قطع رابطه بود اما آرزوی ناخودآگاهش برای داشتن خانه امن و زندگی آرام را با وسواس ساختن "خانهای ایدهآل" که امن باشد و آرامش را در آنجا بیابد نمایش میداد. در واقع این قصههای ناامنی او بود که زندگی او را برای یافتن خانه و پناهگاهی امن ساخته بود.
♻️ حال این سوال را نیز میتوانیم از خود بپرسیم آیا ما از غصههایمان قصه ساختهایم یا این قصهها هست که ما را میسازد؟
✍متن از توحید رنجبری-روانشناس بالینی- دانش آموخته دانشگاه تهران
🌺 دعوا در رابطه یعنی دعوت!
دعوت از طرف مقابل برای ایجاد رابطه عاطفی پایدار که در با توجه کردن و اهمیت دادن یکدیگر را آرام کنند. اما اصرار بر دعوا ما را در مارپیچ ترس بیشتر و احساس تنهایی بیشتر گیر میاندازد.
اگر به جای حمله کردن و یا سکوت کردن و فاصله گرفتن بتوانیم نیازهایمان را به زبان بیاوریم و ابراز کنیم (مثلا احساس تنهایی میکنم اگر بهت نیاز داشته باشم بهم اهمیت میدی؟ میتونم بهت تکیه کنم؟) و بدانیم چطور باید یارمان را به خودمان نزدیک کنیم آنوقت هر اتفاقی میتواند بهانهای برای عمیقتر شدن پیوند عاطفیمان شود.
تا وقتی که کسی باشد که بتوانیم روی او حساب کنیم و کنار او احساس تنهایی نکنیم، جهان برای ما امنتر و آرامتر خواهد بود.
۱- گاهی ما از احساساتمان اجتناب میکنیم: اینکه مثلا من نسبت به خواهرم خشم دارم پس از چند هفته قبل که میدانم قرار است مهمانم شود تمیز و مرتب کردن خانه را به عقب میاندازم تا با خشمم نسبت به خواهرم مواجه نشوم و آخر نیز انجام نمیدهم. یا من نسبت به پدرم خشم دارم پس خواندن درسهایم را که خواسته پدرم از من است به عقب میاندازم تا به خشمم به پدرم نپردازم.
♻️
۲- از آنجایی که خودم را نپذیرفتهام و از آنچه که هستم راضی نیستم، پس از فعالیتها و کارهایی که نشان میدهد من کیستم و چه ظرفیتی دارم و یادم میاندازد که من راضی کننده و کافی نیستم اجتناب کرده و اهمال کاری میکنم: مثلا اینکه نقاشی من هیچ شباهتی به نقاشیهایی که دوست دارم ندارد، پس درباره نقاشی کردن اهمالکاری میکنم. من طفره میروم تا با پلیس نامرئی درونم که تو کافی نیستی گلاویز نشوم.
♻️
۳- کودک با بازی کردن خلاقیت، انگیختگی، کنجکاوی و ماجراجویی خودش را بروز میدهد اما اگر با پاسخ بی علاقگی و سرد والدش مواجه شود یا اگر به جای تشویق با تمسخر، تحقیر یا سرکوب شدن مواجه شود چه؟ اگر مکررا این پاسخها را بگیرد چه؟ حالا دیگر در بزرگسالی از بازی های بزرگسالانه مثل رقصیدن، آهنگ نواختن، رمان نوشتن، سخنرانی کردن یا اجرا کردن که در آن خلق کردن و ابراز کردن خود وجود دارد اجتناب کرده و طفره میرود. دوست دارد اما عقب میاندازد، میخواهد اما اهمال میکند.
♻️
پاسخهای والدش او را درگیر سوپرایگو و پلیس درون مجازاتگر میکند پس در بزرگسالی اهمالکاری میکند تا با مجازات کردن خودش مواجه نشود. او همان کار را با خودش میکند که پدر و مادرش میکردند پس دیگر از پذیرفتن پروژههای جدید طفره میرود.
♻️
۴- اگر میخواهیم از اجتناب و اهمالکاری رها شده و خودانگیخته و آزاد باشیم چه باید بکنیم؟ باید با پلیس نامرئی و سوپر ایگوی مجازاتگر درونمان که آثار بی نقص میخواهد همدستی نکنیم. لازم است با تصویر واقعی خودمان مواجه شده و احساساتمان را تاب بیاوریم. اینکه ما اَبَرانسان نیستیم و میخواهیم با خود واقعیمان مواجه شویم. اینکه خودانتقادی و سرکوب را با پذیرش و شفقت خود جایگزین کنیم. شما چه راهی را پیشنهاد میدهید؟
♻️
متن از #توحید_رنجبری - روانشناس بالینی
.