Dispersed

مثل اسب دارم می‌خندم😂😂😂😂

لیترالی اولین بودن توی خیلی چیزها. سر بیرون آوردن از خیلی چیزها. تغییر دادن خیلی چیزها. تنهایی تنهایی و تنهایی توی اغلب چیزها. یه ذره هم با خودم مهربون باشم بد نیست.

این چند روز که کلی پادکست مرتبط با تاریخ معاصر بالاخص پهلوی گوش کردم و کلی چیز جدید یاد گرفتم و افسوس‌ها خوردم، یک چیز هم برای زندگی شخصیم برداشتم و اون اینکه جای سرزنش کردن خودم برای خیلی چیزها باید تنهایی و درد اولین بودن توی خیلی چیزها توی محیط خانوادگی خودم رو هم به رسمیت بشمارم و با خودم مهربون‌تر باشم و ببینم چه راه درازی اومدم و از چه جنگ‌ها که زنده بیرون اومدم.

دارم سعی می‌کنم اسکرین تایمم‌ رو خیلی کم کنم که انرژی روانیم رو صرف کارایی کنم که باید! حس می‌کنم توی این برهه، نوشتن و خوندن چیزهای بی‌ربط به اولویت‌های الانم دیگه حال نمیده. راستی تو این مدت یک پادکست خیلی خوب فارسی پیدا کردم به نام راوکده و چندتا اپیزودش رو گوش کردم و کیف کردم. خیلی پیشنهاد می‌کنم:

کاش یه گوزن بودم تو آمریکا ول می‌گشتم جای آدمیزاد بودن وقتی قرار بود اسلام رو بشناسم توی زندگی فانی‌ام.

کاش خاورمیانه و اسلام رو هرگز نمی‌شناختم‌ تو زندگیم.

بعد من می‌گم اسلام کثافت زندگی ما رو نابود کرده فکر می‌کنید دارم شوخی می‌کنم.

سرم درد گرفت.

یعنی پنج دقیقه به عمق ماجرا فکر کنی به گریه میفتی! بعد ما به پنجاه و هفتیا خرده می‌گیریم با سینما می‌جنگیدن! یارو پنجاه سال پیش نمی‌تونسته سینما رو تحمل کنه برامون عجیبه اونوقت! اتفاقا کاملا قابل درکه وقتی این چیزها رو توی عصر اینترنت و مدیا و اینهمه آموزه حق بر بدن و به تو ربطی نداره و بدن آدما ابژه جنسی نیست و … می‌بینیم.