cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

رمان خوانی

لینک دعوت از دوستانتان برای خواندن رمان های این کانال https://telegram.me/joinchat/AAAAAEEv3mK9BoWFfEZYug

نمایش بیشتر
Advertising posts
6 188مشترکین
-124 ساعت
-167 روز
-5230 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

🌹 اِمـشب سـرکتاب رایگـان انجام مـیشه 🌹 ⏪ کامـلا دقـیـق جـوابـگـویـی سـریـع 🤲بـرای انـجـام پـیـام بـزاریـد ⬇️ 🔤🔤🔤🔤: https://t.me/Egypt_Fall https://t.me/+CePLR4VGb-5hNzdk
نمایش همه...
نقشه های خدا همیشه از خواسته های ما قشنگ تره... " شب خوش "✨🦋 🍃 @infostorie 🍃
نمایش همه...
🚩#مثلث_عشق لینک قسمت اول https://t.me/c/1093656162/74423 #قسمت_سیصدوسیوپنج انگار اگه یه روز من رو ضای ع نم ی کر د روزش به شب نمی رسی د . در جواب نوشت : - روی ماهت؟ بیشتر شبیه تفاله ی چایی ه تا ماه ! ناراحت در جوابش نوشتم : - یعنی انقدر بدم؟ دیگه جوابی ندا د حتی وقت ی که با وجو د چهار چشمی زل زدن های مامان، شمارش رو برای ویدئو کال گرفت م ه م نتیجه ای نداشت. آقا مرتض ی از آیینه نگاهی ب ه بهجت خانو م انداخت و پرسی د: - آدرس کجا ر و دادی آبجی خانوم؟ بهجت خانو م کمی جا ب ه جا ش د و جواب دا د: - پارک ملت . آقا رضا اخ م واضحی کر د و غر ز د : - ای بابا، چرا زودتر نگفت ی خاله جان؟ پدرش قبل از بهجت خانوم گف ت: - ایرادی نداره، عجله ای نیس ت. حدو د یک ربع بع د به مقص د رسیدیم و من تازه متوجه روفرشی، سب د و پیک نیکی گازی پش ت ماشی ن شدم . خیلی زو د همه چی رو آقایون برداشتن و یه گوشه از پارک، کنا ر بقیه خانواده ها جا خوش کردیم . - سلام عمو ، خوش اومدی. با صدای محم د رضا به پش ت سرم نگاهی انداختم و بامردی ک ت و شلواری رو به رو شدم. مردی ق د بلن د ب ا چهره ای عادی اما نگاه پر نفوذ، درست چیزی شبی ه به ارباب ! جلو اومد، با همه خوش و بش کر د و وقتی چشمش به من افتا د ناباور لب ز د: - آمین.. . سعی کرد م اخم نکنم و مودبانه جواب دادم: - باده هستم ، شرکت مهندس کیانی مشغول ب ه کارم . بی حرف م رو گرفت و م ن لوکیشن محلی که نشسته بودیم رو برای اربا ب فرستاد م و نوشتم : - پیاممو ک هجواب ندادی لاقل بیا پیشم، منتظرتم . مامان نگاه ی بهم انداخت و بااخم پرسی د : - چرا همش سرت تو گوشیه؟ چی میخوای اون تو؟! سری گوشیم رو کنا ر گذاشتم و جواب دادم: - هیچ ی . مامان ه م کنجکاوی نکر د و به صحبت با بهجت خانوم پرداخت. حوصله م سررفته بو د اما کار ی برای انجام دادن نداشتم و فقط ب ه بقی ه زل می زد م . - این، این ج ا چی کا ر داره؟ صدای عصبی ارباب توجه هم ه رو به خودش جلب کرد، بهجت خانو م سریع از ج ا بلن د ش د و گفت : - ک ی اومدی مادر؟ ارباب ب ا اخم ب ه پدرش اشاره کر د و گف ت : - مگه نگفتم ای ن آدم از ده کیلومتری منم ر د نشه ها؟ آقا بهرا م لب با ز کر د تا حرفی بزنه اما ارباب مجال ندا د و باخشم غری د : - تو ب ا چه رویی پا شد ی اومدی اینجا ؟ اصلا روت میشه تو چشما ی منو مادر نگاه کنی؟ حتما روت میشه ک ه اینهمه ساله باهم زندگی م ی کنی د ! بهجت خانو م اخمی کر د و تشر ز د: - امیر مراق ب حرف زدن ت با بابات باش . آقا پوزخندی ز د و حق به جان ب گف ت : - مگه این آقا بعنوان یه پدر مراقب دخترش بو د که من مراقب حرف زدنم باشم ؟ بهتونم گفت م من جایی ک ه این ب ی شرف با ش.. . هنوز حرفش تموم نشده بو د که دست بهجت خانوم بال رفت و محک م ب ا پشت دست ی ه تو دهنی به ارباب ز د ! 💦🔥#هوس _الان با لباس عروس تو خونه منی. کتم و درآوردم و پرت کردم رو زمین و پاپیونم و از دور گردنم باز کردم.. -حتی اینم یادمه که شک داشتی تهدیدام و عملی کنم و میگفتی ممکنه پوشالی باشه هوم؟حین باز کردن بند ساعتم با خونسرد ترین لحنی که خوب میدونستم وحشتزده ترش می کنه ادامه دادم: -حالا دیگه وقتشه که نشونت بدم توحرفای من.. خبری از پوشال نیست .. بعد از سکوت و سکون چند دقیقه ایش بالاخره به خودش اومد،آب دهنشو قورت داد و عقب عقب رفت . . چند بار دهنش و بی هدف باز و بسته کرد و آخر سر گفت: وایستا! تو. .تو نمی دونی.. همون لحظه پاش گیر کرد به دامن لباسش و محکم از پشت خورد زمین. منم که انگار یه پلنگ بودم و منتظر گیر افتادن طعمه ام. . با قدم های بلند رفتم سمتش و بالاتنه لباسش و وحشیانه تو مشتم گرفتم .... https://t.me/+SQkQgrkwrrmmyT_M
نمایش همه...

🔹 امروز سرکتاب رایگان انجام‌ میشه👇 . 📔 https://t.me/+qayMnw_MWygxMzA0 📔 🥢🥢🥢🥢🥢🥢🥢🥢
نمایش همه...
🔘 داستان کوتاه مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید. هرچه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد. پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت! آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت: خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی! همان لحظه ندا آمد: ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم 🍃 @infostorie 🍃
نمایش همه...
هرچی کانال سیگنال داری بریز دور B این کانال هم آموزش داره هم لایو داره میتونی نتیجه رو تو ویدیوهای بالا ببینی عضویت در کانال
نمایش همه...
دو فروشنده کفش برای فروش کفش‌های فروشگاهشان به جزیره‌ای اعزام شدند. فروشنده اول پس از ورود به جزیره با حیرت فهمید که هیچ‌کس کفش نمی‌پوشد. فورا تلگرافی به دفتر فروشگاه در شیکاگو فرستاد و گفت: فردا برمی‌گردم. اینجا هیچ‌کس کفش نمی‌پوشد. فروشنده دوم هم از دیدن همان واقعیت حیرت کرد. فورا این تلگراف را به دفتر فروشگاه خود فرستاد: لطفا 1000 جفت کفش بفرستید. اینجا همه کفش لازم دارند. 📌 فرق بین مانع و فرصت چیست؟ نگرش ما نسبت به آن. 📚 اصول نگرش 👤 جان سی مکسول 🍃 @infostorie 🍃
نمایش همه...
📖آیا به قرآن و معجزات آن اعتقاد دارید⁉️
نمایش همه...
بله✅
خیر❌
مشاهده معجزات قرآن
🍃 @infostorie 🍃 هیچ مگسی در اندیشه فتح ابرها نیست، و هیچ گرگی، گرگ دیگر را به خاطر اندیشه اش نمی کشد! هیچ کلاغی به طاووس، رشک نمیبرد، و قناری میداند قار قار هم شنیدن دارد. هیچ موشي ، به فیل بخاطر بزرگی اش حسادت نمیکند و زنبور میداند که گل، مال پروانه هم هست... رودخانه به قورباغه هم اجازه خواندن میدهد! کوه از مرگ نمیترسد و هیچ سنگی به سفر فکر نمیکند. زمین میچرخد تا آفتاب به سمت دیگری هم بتابد و خاک در رویاندن، زشت و زیبا نمیکند! هیچ موجودی در زمین، بیشتر از انسان همنوعانش را قضاوت نمیکند و همنوعانش را به خاک و خون نمی کشد! ای انسان دنیا، فقط براي تو نیست.... 🍃 @infostorie 🍃
نمایش همه...
❌حشرات و حیوانات موذی خطرناک📣 📣اختراعی شگفت انگیز📣 ✅با کمترین هزینه از شر هر نوع حشره و حیوان موذی (سوسک،ساس،موش و...)راحت شوید ⭕️ضمانت کارایی ⭕️بدون خطرات سمپاشی✨ ⭕️بدون هیچ گونه خطر برای انسان و حیوانات خانگی🌱🍀2⁴ برای مشاوره رایگان ودریافت هدیه ویژه🎁 برای سه نفر اول  وشرکت در قرعه کشی  عدد ۷ را به سامانه ۱۰۰۰۲۰۰۵۰۰۰ ارسال نمایید.
نمایش همه...