cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

زیرخواب &میوه ممنوعه

مگه داریم قشنگ تر از صدات زیر گوشم . . . !🤤🔥 #میوه_ممنوعه _زیرخواب #بدون_سانسور https://t.me/+P-YmNdiVVLg-QTIE

نمایش بیشتر
Advertising posts
403مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+57 روز
-230 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

💢 آهنگ جدید فرزاد فرزین به نام قطب شمال 💬
نمایش همه...
Par 83 چقد باید بریم اینور اونور تا تو باورت بشه اقا سروش هاا ؟؟؟ چقد ؟، رادین : گاز دادم سمت خونه ی سروش...میبرمت خونه رویا نگران شده چند بار زنگ زد بهش گفتی الان میای الان ... میدونم نگران من و زندگیمی اما غصه نخور ..من باهاش کنار اومدم و میام ... فک کردی اون نباشه من از پسش برنمیام ... سروش : ن دادا... وسط حرفش پریدم و لب زدم ..چرا برمیام ...من حتی نمیزارم خدمتکارایخونه بچه مو بردارن مواظبت کنن ..خودم وقتایی هم ک سر کارم مامان و مادر ... الانم بخاطر حرف تو از اینور و اونور سر دراوردم .... فک کردی اون الان تو خونه نشسته و غمگین به گوشه زل زده ک من کی میرم سراغش ،،، ؟؟؟ کی میرم ک بخاطر همین مثلن بچه م ک زندگیش بعدن لطمه نخوره برش گردونم هااا ؟؟؟ نه برا خودش خیلی وقت پیش جدا شده ... سروش : من موندم چی بگم ‌...اخه چرا واینستاد چرا وقتی اینکاروکرد وای نستاد تو هم تصمیم بگیری تو هم حرف بزنی یا میرفتی سراغش یا ن دیگ !!! رادین: بیخیال ...میبرمت میزارمت خونه ... منم دلم واسه ی بچه م ی ذره شده ... بیشرف وقتی میرم خونه حواس منو میبره ..وقتی هم میام شرکت حواسم همش پیششه .. سروش : داداش ی چیزی بگم ... خب ترانه اگ رفته حالا چون پدرش فوت شده با مادرشه ..مادرشم برده ...نوید چرا ؟؟؟ مگ میشه کار و زندگی و خونه شو ول کنه بره ؟؟؟ هااا حتمن اون هست حالا خونه شو عوض کرد ه میرم خونه ی پدر زنش بالاخر اونا باید بدونن !!!!
نمایش همه...
3
https://t.me/+7Q_5pE937KllODg0 فیلم جدید گذاشته شد😎😎😎
نمایش همه...
💢 آهنگ جدید سینا درخشنده به نام بارون بارونه 💬 💠
نمایش همه...
👍 1
Part 82 رادین: ممنونم ... سرمو برگردوندم و از مغازهبیرون اومدم ... سمت ماشین رفتم و ... پشت فرمون نشستم و داشتم روبرو رو نگاه میکردم ک در ماشین و سروش باز کرد و ..نشست داخل ماشین ... سرمو برگردوندم و نگاهمو دوختم بهش... رادین : خب الان متوجه شدی یا قراره بیشتر متوجه بشی ؟؟؟ سروش : فکرش و نمیکردم ک بفروشن خونه رو یعنی اینجوری از بیخ و بن قید همه چیزو بزنن ... برو خونه ی نوید .... رادین : اونم نیست تو خونه اش ... خالی کرده سروش : نکنه تو میدونی رادین و نمیگی ؟؟؟ رادین : ن من حسم بهم میگه میدونی ک درت از اب در میاد ... سروش : حالا ما ک تا اینجا اومدیم وایستا خونه ی نویدم بریم ...بزار تکلیف این قضیع رو روشن کنیم رادین ..تموم شه بره اروم زدم ب فرمون و لب زدم .... باشه ...اونجا هم بریم ...ولی نیستش ...ماشین و روشن کردم و گاز دادم ... ..... رادین : رو کردم سمت سروش و لب زدم ... خب اقا سروش اجازه میدی برم خونه ساعت ۳/۳۰ ساعت ۱ نشده بود میخواستم برم خون از این ور ب انور منو بردی ک بهم بگی این ترانه ب خاطر تو جانفشانی کرده نیست .... دیدم حالا میشه برم ...دیدی ک داداششم خونه شو خالی کرده .‌‌‌... باور نکردی ؟؟؟ سروش : وای باورم نمیشه یعنی رفتن از تهران ؟؟؟؟ . رادین : باورت بشه بله رفتن ... اون موقع ها ک تو داشتی نصیحت میکردی دم گوش من ... ک اون زنیک رو ببخشم ... اونا داشتن رفتنشون و برنامه ریزی میکردن سروش : باورم نمیشه اخه مگ میشه رفته باشن کجا ‌‌‌‌..... رادین : باورت باشه رفیق ....
نمایش همه...
👍 3👎 1
Parr 81 رادین : پشت فرمون بودم ... داشتم میرفتم سمت خونه ی ترانه شون ... انقدر ک سروش گفت باهاش راهی شدم ... ... پشت در خونه بودیم سروش مدام زنگ میزد ... همینجوری نگاهم ب خونه بود ...مطمن بودم تو این خونه هیچکس نیست ... ی چیزی ته دلم اینو ب من میگفت ... بیا بریم تو این خونه هیچکس نیست ... سروش ..سرشو برگردوند و زل زد بهم و لب زد سروش : یعنی چی ؟؟؟ چرا اینجوری میگی رادین رادین : ی چیزی ته دلم اینو میگه فقط همین سروش : از در و همسایه بپرسیم ؟؟؟ رادین : ن بریم از بنگاه سر خیابون بپرسیم .... با سروش سوار ماشین شدیم ...ماشین و روشن کردم ک بریم سر خیابون ... سروش : راضی نیستی اوردمت ؟؟؟ میدونم رادین : ن دارم میام دیگ حرفاات واسم مهمه ... داخل بنگاه شدیم ....و اون جلوتر رفت سمت میز یارو و من همونجوری داشتم نگاه میکردم سروش : ببخشید اقا این خونه یته خیابون سنگ بنای سفید روبروشم ی هایپر مارکت بزرگ ...در سفید بزرگ اونا خونه رو فروختن ...شما در جریان نیستین ؟؟؟؟ _اها بله بله متوجه شدم ..خونه ی اقای کریمی خدا بیامرزو میگید سروش : بله بله همون ... بفرمایید بشینید سروش : ممنونم راحتیم ...اون اقا هم با شماست رادین : سروش لب زد اره ک اون یارو بلند شد و رو کرد سمت من و لب زد بفرمایید بنشینید قربان رادین : ن ممنون ...شما بی زحمت بگو اون خونه رو فروختن چیکار کردن ... الان نگاه میکنم‌ سرشو انداخت پایین و نگاه کرد و بعد چند دقیقه سرشو اورد بالا و رو کرد سمت من و سروش لب زد _بله اقا فروختن خودمونم واسش مشتری بردیم ... اون حاج اقایی هم ک خریداری کرده نصف وسایلشو اوردع ک بیاد بشین پسرش تصادف کرد بیمارستانه دیگ هنوز خالیه ... اگ اون خونه رو از طرف بنگاه دیگ ای پسندیدین ..من خونه های بهتری دارم الانم میتونیم بریم ببینیم همه شونم خالیه
نمایش همه...
👍 8👎 1
Part 80 رادین : نگاهم بهش بود ...چند قدم جلوتر رفتم و نشستم رو مبل چرمی و ... پاکت سیگارمو از جیب کتم دراوردم و ی نخ ازش کشیدم بیرون و رو کردم سمت سروش ک همونجا سر جاش وایستاده بود و داشت نگاهم میکرد ... لب زدم ببین چیکار میکنین با ادم نمیخواستم سیگار بکشم .. باز بوی سیگار رو لباسام مامان و مادر و نگران کنم ... باز الان تمومه ذهنم ب هم ریخت ... سیگار و گوشه ی لبم گزاشتم و فندک و گرفتم زیرش و روشن کردم.... سروش اومد جلو و بالا سرم وایستاد و لب زد داری به این فک میکنی ک من درس میگم ؟؟؟ رادین : پک عمیق زدم به سیگار و سیگار و لای انگشتام گرفتم و لب زدم رادین : انگاری همه درست میگن همه فکر میکنن فقط مغز منه ک شده دالان هزار تو .... نگاهمو ب سروش انداختم و دوباره پک زدم ب سیگار و لب زدم مغزم داغونه ...هرروز ی چیزی .. میدونی انگیزه ی همه ی اینا اون پسر کوچولومو ...دیگ چیزی مهم نیست واسم ... سروش : داداش بخاطر همون بچه ... باشه ی کاری کن بریم دنبالش ببینیم کجاست چیکار میکنه میدونم ک تو الان تو شرایطی نیستی که بخوای دوباره برگردی رو پله ی اول ... رادین : دستشو گزاشت رو شونه م ... من داشتم سیگار میکشیدم ...‌ سروش : پاشو بریم دم خونه شون ببینیم کجاست ....خیال خودتم راحت کن ....حداقل..
نمایش همه...
👍 3👎 2
Part 79 سروش : اون عاشق بچه بود ... بعد بچه ای ک از وجود خودشع ول کنه بره هاا ؟؟؟ اخه مگ داریم مگ میشه رادین : فعلن ک شده سروش : میدونم اونقد عصبانی هستی ک نمیخای فک کنی ب این چیزا اونقد لج و حرص داری ازش ک نمیخای ب هیچی فک کنی ...ولی فقط خواهش میکنم ازت ب اون بچه فک کن ... بچه چ گناهی کرده ک اینجوری باشه هاا ... اون باید بالای سر بچه ش باشه ی نگاه ب خودت بکن یادته روزای جوونی و نوجونیت مادرت نبود ب قول خودت با برادراش پی زندگی خودش بود ... تو پیش مادر بزرگت بودی دوس داری همون روزا واسه ی پسرت تکرار شه ؟؟؟ من فرق میکردم ...اون زن لیاقت مادری بچه ی منو نداره تو بیمارستانم گزاشت رفت ... سروش : بخاطر تو رفته ک تو توی ارامش باشی میفهمی ؟؟؟ هر اشتباهی کرده داره تاوان میده تاوانشم همینه دور بودن از بچه ش خودش بزرگترین تاوانه ... رادین : من برم سروش کار دارم ب رویا هم بگو انقد جوش زندگی منو نزنه ب زندگیتون برسه سروش : رویا میگ هر دفعع رفته کسی درو باز نکرده ... خودت نمیخای بری ببینی کجاست ... تو ک هنوزطلاقشم ندادی خب برو تکلیفشو یکسره کن .... برو ببینش باهاش حرف بزن اون اگ میرفت واسع ی خودش فقط واسه ی دل خودش چون تو بهش بی محلی کردی شاید اره حق با تو بود چون کاری ک اون کرده بخشش اونقد زود حاصل نمیشه ...همه چی انقد سریع برنمیگرده سر نقطه ی اول ...ولی وقتی تو اون نامه نوشته برا تو رفته واسه ی ارامش تو قید بچه رو زده برو پی اش برش گردون میدونم سخته ... ولی خب اونم ک نمیخاد تو مثل سابق بشی یعنی بالاخره زمان همه چیزو درس میکنه... بچه شو بزرگ میکنه تو هم زندگی کن باهاش
نمایش همه...
👍 4🤬 4👎 1💔 1
Part 78 رادین : سرمو برگردوندم و سمتش رفتم و نگاهم بهش بود .. یعنی تو داری ب من اینو میگی سروش ...ن من ن اون بچه هیچ احتیاجی ب اون نداریم سروش : ته دلت این نیست رفیق خودتم خوب میدونی... رادین : ولم کن سروش جون مادرت ...چرا ته دلمم همینه چرا نباشع ...واسم مهم نیست اون زنیکه ... تموم شد و رفت سروش : رادین اون بچه لطمه میبینه بزرگ شه هیچ متوجه هستی ؟؟؟.. بزرگ چیه اصلن از همین الان لطمه میبینه چرا اخه داری لج میکنی با خودت هاا اون بچه مادر میخادد رادین : من ک میخواستم طلاقش بدم حالا خودش رفته سروش : من تو رو میشناسم تو شاید رابطه ت باهاش اوکی نمیشد اما میدونم تو فکرت این بود ب خاطر بچه بیخیال طلاقش بشی .... رادین : هه ... سروش اومد روبروم وایستاد و دستشو میخواست بزاره رو شونه م ک خودمد عقب کشیدم و با عصبانیت لب زدم ... چی میخای بگی سروش هاااا سروش : د رفیق ..د داداش میگم ک بروببین طرف کجاست اون بچه دوروز دیگ بزرگ میشه بدون مادر بچه داغون میشه ..میدونی ترانه بهترین مادر میشد واسش ...بخاطر تو رفت ... بخاطر اینکه ب ارامش برسی .... میدونم‌بازم مسیرو اشتباه رفت ... اما ب این فک کن ... کسی ک چند سال بچه ی هووش و رو دلش بزاره و رو چشماش ...پس ببین چقد عاشق و شیفته ی بچه بود ...چ برسه اونم از شیره ی جون خودش ....اون از بچه گزشت ک تو رادین: با عصبانیت لب زدم ک من چی ؟؟؟ بره ب هرزه گیاش برسه ... خسته شدم از بس ب اون فک کردم از دست حرفهای اطرافیان ... سروش : اون زنت بود ...اون بچه رو ول کرد رادین : اون اون اون اون بسه سروش اوایل روزی ده بار جواب اینارو ب مامان و مادر میدادم اون زنیک رفت ک رنج نکشه ک خوش باشه
نمایش همه...
👍 5👎 1
Part 77 رادین : ساعت ۴ بعد ازظهر بود دیگ کارام تموم شده بود... میخواستم بلند شم برمک در اتاق بازشد سروش : خسته نباشید جناب رییس خوبی .. رادین : اره تو چطوری معاون سر حال من ‌‌‌‌‌.... در و بست و اومد سمت میز و خم شد رو میز و با لبخند لب زد . سروش : خب حال شما خوب باشه منم خوبم دیگه ... رادین : خب بریم دیگ دیره هااا سروش : خیلی عجله داری بعد چند وقت اومدی اینم زود بری ...میدونم الان واسه ی چی عجله داری ک زود بری پیش جوجوی عمو رادین : اره الانم از دلتنگی قلبم داره تالوپ تولوپ میزنه سروش : اوه اقا رادین غرورش و زیر پا گزاشته و دوس داشتنشو میگ .... فدات شم من رادین : اون بچه همه چیزمه فرق میکنه .... دو تا پرونده رو هل داادمرو میز سمت سروش و لب زدم... راستی این دو تا پرونده رو بده ب همایون ثبت کنه اوکیه مشکلی نداره امضا هم کردم قرارداد خوبیه شرکت و جلو میندازه از پشت میز بلند شدم و میخواستم برم سمت در خروجی ک صدای سروش و شنیدم چشم رییس... ولی ی چیزی سرمو برگردوندم و نگاهمو دوختم بهش و لب زدم جانم سروش : نمیخای بری دنبالش ... از اون روزی ک رفت همه رو قسم دادی ک ن بهش زنگ بزنن ن برن خونه ش ن ب مادر و برادرش زنگ بزنن همه هم گفتن چشم ... اما همه هم نگرانیم ...باورت میشه رویا روزی نیست ک از نبودن ترانه بغض نکنه ...میگ ترانه اونقد بی معرفت نیست ک بزاره بره .... ک البته دلش طاقت نیاورده ی چند باری بلند شده رفته اونجا ... دم خونه شون هر چی در زده کسی در و باز نکرده نمیخای کاری کنی رادین ؟؟؟ بخاطر اون بچه ....
نمایش همه...
👎 5👍 2 2