حکایت و داستان های آموزنده

🍃 @infostorie 🍃 چقدر این جمله زیباست انسانهای ناپخته همیشه میخواهند که در مشاجرات پیروز شوند... حتی اگر به قیمت از دست دادن "رابطه" باشد... اما انسانهای عاقل درک میکنند که گاهی بهتر است در مشاجره ای ببازند، تا در رابطه ای که برایشان با ارزش تر است "پیروز" شوند... هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد ؛ مگر به " تقوی " ؛ آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند ! و این قدرت تو نیست ؛ این " انسانیت " است ... 🍃 @infostorie 🍃

هم اکنون کانال رسمی استاد شهریار در تلگرام راه اندازی شد . اشعار و دلنوشته های استاد 🍃‌ اگه اهل ادب و دانش هستی یا دنبال چند لحظه آرامشی پیشنهاد میکنم حتما به کانال زیر سربزنی 👌‌👇‌ https://t.me/joinchat/nbU4XF1DVWlkNGRk

ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺍﺯ من ﻧﻤﺮﻩ ۲۰ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﺧﺎﮎ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﻭ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ... ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯی ﺧﺎﮐﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺁﻭﺭﺩﯼ؟ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩرم تقديم به مادران عزيز♥️ 🍃 @infostorie 🍃

🖥 مهربانیت را به من«قرض» بده... 🔴 پنجشنبه مهرورزی این هفته , پرداخت و تسویه«حساب دفتری»،«بدهی» و«خریدهای نسیه»مادران دردمند با معجزه مهربانی شما فراهم می شود.با کمک های شما«امید»را دردلها زنده می کنیم و دوباره «لبخند»را بر لب ها می نشانیم. 🔴کمک های شما با هر مبلغی گره گشاست... 💳 6037991199529904 💳 6037991199506100 💳 6037991199500038 📲 *۷۳۳*۷*۳# 💰IR 710170000000216780692009 ❤️بیائید مهرآفرین باشیم 📲 @mehrafarincharity  🖥 www.mehrafarinorg.ir

🔮دعا,طلسم ،سنگ و انگشترهای رحمانی موکلدار با ضمانت کتبی برگشت هزینه و مهر فروشگاه🔮 ♥️جذب معشوق یک روزه، گشایش بخت 🎋گشایش کار جذب ثروت🎋 🏘فروش ملک یک روزه🏘 🧿باطل سحر،جادو,دفع همزاد🧿 🫀درمان بیماری‌های لاعلاج،درمان ناباروری 🧞‍♀انواع فال، طالع، سرکتاب و... کافیه فقط یکبار نیم بها امتحان کنیدمعرف و مبلغ ماخواهید شد! 📞مشاوره رایگان با استاد6R💥 09199884477 @seyed_abbas1340 https://t.me/+701ttoQ86vo5Njlk

فقیر ؛ به دنبالِ شادی ثروتمند ثروتمند ؛ به دنبال سادگی زندگی فقیر است کودک ؛ به دنبال آزادی بزرگتر بزرگتر ؛ به دنبال سادگی کودک آنان که رفته اند ؛ در آرزوي بازگشت آنان که مانده اند ؛ در آرزوي رفتن ... خدایا ... کدامین پل در کجای دنیا شکسته است؛ که هیچ کس ... به مقصدش نمیرسد؟ 🍃 @infostorie 🍃

❌حشرات و حیوانات موذی خطرناک📣 📣اختراعی شگفت انگیز📣 ✅با کمترین هزینه از شر هر نوع حشره و حیوان موذی (سوسک،ساس،موش و...)راحت شوید ⭕️ضمانت کارایی ⭕️بدون خطرات سمپاشی✨ ⭕️بدون هیچ گونه خطر برای انسان و حیوانات خانگی🌱🍀2⁶ برای مشاوره رایگان ودریافت هدیه ویژه🎁 برای سه نفر اول  وشرکت در قرعه کشی  عدد ۷ را به سامانه ۱۰۰۰۲۰۰۵۰۰۰ ارسال نمایید.

🚩#تب لینک قسمت اول https://t.me/c/1007951218/175890 #قسمت_پانصدوچهلوچهار آقا سید کف هردو دستشرا روی صورتشکشید و بعد با لبانی که رفته رفته کشمی آمدند به آرامی پرسید: _پس خوشبختی این شکلیه؟ خندیدم...با چشمانی تر. _گمونم ! و بیشاز اینکه حرف دیگری میانمان رد و بدل شود هستی از اتاقش بیرون آمد و با قدم هایی مردد و آهسته به او نزدیک شد. سپسدستانشرا همراه با برگه ای از پشت سرش بیرون آورد و به سمتشگرفت. _بفرمایید..بابا ! کنجکاو و با قلبی پر تپشجلو رفتم و به برگه که ح الا میان دستان سید عماد بود نگاه دوختم. روی برگه ناشیانه با مدادرنگی دختربچه ای کشیده شده بود و دو طرفشزن و مردی دستانشرا گرفته بودند.در حالیکه در کنارشان یک خانه هم دیده می شد. لبخندم روی لب لرزید.امشب چشمه ی جوشیده در چشمانم خیال خشک شدن نداشت. _قشنگ شده ماما؟ دولا شدم و بغلشکردم: _محشر شده قربونت برم. انگشت اشاره اشرا روی دختر بچه ای که کشیده بود گذاشت: _این منم..هستی. چشمان آقا سید از روی برگه جدا نمی شد. _این شمایی ماما..اینم..شمایی بابا ! و با این حرف باعث شد او پساز کشیدن نفس عمیقی چشمانشرا به سویمان برگرداند و جمله ای بر زبان راند که من و دخترکم را به اوج رساند: _می دونی بابا برات می میره پرنسس؟ قطعا خوشبختی همین شکلی بود.او که با آن قامت پهن و بلندش، محکم و استوار کنارمان ایستاده بود و با نگاه شفاف و زلالش تمام وجودمان را به حضور سرشار از امنیتشگرم می کرد. پساز خوردن خورشت آلبالویی که دیشب دست نخورده در یخچال گذاشته بودم و در نهایت سهم امشبمان شده بود به طبقه ی پایین رفتیم و باقی دورهمی را کنار افسون، حسام و خاتون گذراندیم. _حسام گفت با هستی طبقه بالایی. افسون پر شیطنت خندید: _من همون لحظه داشتم از پشت پنجره نگات می کردم. به پنچره هال خانه خاتون اشاره می کرد. چشمکی زد: _نقشه مون گرفت، نه؟! به آرامی خندیدم: _بدجوری گرفت. پساز مکث کوتاهی لب زدم: _از آقا شاهین چه خبر؟! چاقو و سیبی که در حال قاچ کردنش بود در دستش خشک شد. _یکم با ما متفاوته..ولی خب عشق با همین تفاوتاشقشنگه دیگه..نه؟ _بستگی به عمق تفاوتایی که میگی داره. اضطراب چشمانششدت یافت: _چه فرقی می کنه؟ _اگه خیلی زیاد باشه کم کم تبدیل می شه به یه چاه که یه طرفش تویی و طرف دیگهش شاهین..اونوقت می دونی تهش چی میشه؟ در پسسکوت کوتاهشهزاران هزار اضطراب و نگرانی حس می شد و گویی خودشاز قبل هر آنچه قصد داشتم بگویم را می دانست. _هرکدومتون که بخواین سمت دیگری قدم بردارین توی این چاه سقوط می کنید افسون جانم. چاقو را در بشقاب زیر دستشگذاشت و لب جوید.دلم از این همه نا آرامی اشگرفت. به آرامی پرسیدم: _تا حالا بهت گفته که دوستت داره؟ چشمانش به سویم سوق پیدا کرد: _گفته. لب به دندان گزید و پساز مکث کوتاهی نجوا کرد: _ولی اون هیچوقت اونطوری که سید عماد به تو نگاه می کنه، نگام نکرده. 💦🔥#هوس _الان با لباس عروس تو خونه منی. کتم و درآوردم و پرت کردم رو زمین و پاپیونم و از دور گردنم باز کردم.. -حتی اینم یادمه که شک داشتی تهدیدام و عملی کنم و میگفتی ممکنه پوشالی باشه هوم؟حین باز کردن بند ساعتم با خونسرد ترین لحنی که خوب میدونستم وحشتزده ترش می کنه ادامه دادم: -حالا دیگه وقتشه که نشونت بدم توحرفای من.. خبری از پوشال نیست .. بعد از سکوت و سکون چند دقیقه ایش بالاخره به خودش اومد،آب دهنشو قورت داد و عقب عقب رفت . . چند بار دهنش و بی هدف باز و بسته کرد و آخر سر گفت: وایستا! تو. .تو نمی دونی.. همون لحظه پاش گیر کرد به دامن لباسش و محکم از پشت خورد زمین. منم که انگار یه پلنگ بودم و منتظر گیر افتادن طعمه ام. . با قدم های بلند رفتم سمتش و بالاتنه لباسش و وحشیانه تو مشتم گرفتم .... https://t.me/+SQkQgrkwrrmmyT_M

🔴کسب درآمد دلاری با راه اندازی کسب و کار تولیدی پرسود در صنعت ساختمان  ✔️ تامین ۱۰۰٪ مواد اولیه  ✔️ تضمین خرید ۱۰۰٪ کالاهای تولید شده  ✔️ آموزش تولید و بهره‌برداری  ........................................................... جهت اطلاع از نحوه سرمایه گذاری و اخذ نمایندگی همین حالا تماس بگیرید 👇👇 📞09912079978 📞09912079980 📞09936801104 📞09936801109 ‌ لینک ثبت نام برای مشاوره رایگان👇 https://b2n.ir/s43230 ‌ گروه صنعتی فیبو عمان(دفتر ایران) instagram.com/fiboiran g⁶