👑♥پادشاهی عشق♥👑

گپ لیتل😍 https://t.me/+2hgpYWpnDw81ZDRk

پزشك بيناجنسى كه مجبور ميشه ارايش كنه و خودشو شبيه دخترا بكنه تا بتونه به همراه رفيقش بره مهمونى LGBT ولى اونجا دوتا مرد حشرى….🔞💦 خيلى #مست كرده بودم متوجه اطرافم نبودم به سختى داشتم راه ميرفتم كه محكم با دوتا مرد برخورد كردم وقتى منو ديدن كمكم كردن و منو بردن سمت اتاق خواب عمارت بدنشون #عضله اى بود و دقيقا تايپ من بودن هردوشون😈🔥 وقتى وارد اتاق شدم هردوشون پشت سرم اومدن داخل كه روى تخت افتادم مردى كه پوست تيره ترى داشت #نقابمو كند و براى چندين لحظه مكث كرد كه محكم لباشو گذاشت روى #لبام و شروع به بوسيدنم كرد ناخوداگاه دستمو دورش حلقه كردم كه اون يكى مرد اول كفشامو و بعد #شورتمو از توى پام در اورد _اوه اين پسر كوچولو بيناجنسه🧸🍼 اروم سرشو برد بين پاهام و زبونشو وارد #كـ.ـصم كرد كه #ناله ام بلند شد و….. https://t.me/+heXOFxQOQKI1MzA0 پزشك ليتلى كه همبازى هاى بچگيش توى مهمونى گيرش ميندازن و دو نفرى بهش تجاوز ميكنن و كـ.ـص و كو.نشو يكى ميكنن🍌🍑🍆 ساعت 21 پاک بشه🔞

♥#عشق_در_قفس⛓ #فصل_سوم #part289 🍫#Miss_Aylar🍫 ❤امیر❤ تند تند میبوسیدمش. یه جا از صورتش نبود که مرد عنایت لبام قرار نگیره. نفسش بند اومده بود از خنده. میخواستم همیشه همینجور بخنده. بس بود هر چی غم و درد که به دوش کشیدیم و دم نزدیم. اصلا باید تموم دردهاش رو یه روزه تموم میکردم. باید اونقدری میخندوندمش و بهش عشق میدادم که تموم سیاهی های درون دلش و نشسته روی روحش پاک بشه! وقتی جای جای خونه رو با هم دیدیم و متین خندون فانتزی هایی برای هر روزمون میساخت تنها به صورت خندون و شاد و همینطور هم معصوم و پاکش خیره بودم. عاشق فانتزی هاش بودم. هر چیزی با متین برام شیرین بود. از دوییدن کنار ساحل و بادبادک هوا کردن تا شنا کردن و نوشیدنی خوردن کنار ساحل و صبحونه خوردن روی تراس و شب ها رو گشتن توی خیابون و پارک و عاشقانه رقصیدن و خوندن و خندیدن و... آه که چقدر دلم همچین زندگی بدون دردسر و دلشوره رو میخواست! هر دومون عاشق زندگی کردن بدون حاشیه بودیم و خوشحالم که بالاخره بهش رسیده بودیم.

♥#عشق_در_قفس⛓ #فصل_سوم #part288 🍫#Miss_Aylar🍫 ❤متین❤ میون حرفش محکم بغلش کردم که خندید و از روی زمین بلندم کرد و چرخوندم. خندون خواستم از توی بغلش بیام بیرون که نزاشت و انداختم روی دوشش. تند تند از چند تا پله ای که رو به در ورودی خونه بود بالا رفت و بعد از باز کردن در با کلیدی رفتیم داخل. وقتی وارد خونه شدیم نشوندم روی یکی مبل ها که این بار هم زیبایی داخل خونه چشام رو گرفت. تم داخل خونه آبی بود دقیقا عین ویوی دریای که تراسش داشت. اونقدری قشنگ و آرامبخش بود که میخواستی تا مدت ها و تا لحظه ی مرگت توی این فضا بمونی و جم نخوری! با بغض نگاهم رو به اطراف گردوندم که امیر با لبخندی جلوی پاهام زانو زد و دست هام رو گرفت و گفت: دورت بگردم اینا همه حقته...من برای اون همه حس خوب و عشقی که بهم دادی و ازت گرفتم هر کاری میکنم...هر کاری متینم...گرفتی؟! لبخندی زدم و یه دستم رو از دستش بیرون کشیدم و سمت صورتش بردم و روی گونه اش رو نوازش کردم و گفتم: داری وابسته ترم میکنی امیر...بعد نگی چرا نمیتونم تنهایی از پس خودم بربیام که میخوابونم توی... آروم زدم توی گوشش که خندید و بلند شد و دوباره بغلم کرد که روی مبل خوابیدم و وزنش روم اومد و نالون خندیدم.

♥#عشق_در_قفس⛓ #فصل_سوم #part287 🍫#Miss_Aylar🍫 ❤متین❤ وقتی از ماشین پیاده شدیم با دیدن اون خونه توی شوک بودم! ناباور بهش نگاه میکردم. اصلا فکرش رو هم نمیکردم امیر بخواد ذهنم رو اینقدر ساده بخونه. اصلا فکرش رو هم نمیکردم بخواد دقیقا جایی رو برای زندگیمون انتخاب کنه که من هم قلبا همون رو میخواستم! با دیدن حیرتم خندید و در کوچیک چوبی رو باز کرد و با ذوق وارد حیاط شدم. دور تا دور خونه باغچه بود و گل و گیاه و کلی پروانه و پرنده میشد دید. خندون لب زدم: اینجا عالیه امیررر...خنده... خندون از پشت بغلم کرد و روی گردنم رو بوسید و گفت: گفتم یه جای فوق العاده میبرمت عشقم! برگشتم سمتش و از دو طرف صورتش گرفتم و روی لباش رو بوسیدم و خواستم چیزی بگم که دستش رو روی لبام گذاشت و گفت: هیس...هیچی نشنوم...اصلا خوش ندارم بگی ممنون و از این حرف ها...دو تا عاشق هر کاری برای هم بکنن وظیفه هست... مکثی کرد و با لبخندی دستم رو گرفت و سمت لباش برد و روی دستم رو بوسید و گفت: تو داری چیزی رو بهم میدی که با پول اصلا به دست نمیاد...

⏳🤧💔 #پست_موقت💔🤧⏳ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ چ‌وچ‌ول‌خوری لزبینی👅🧁 | مشاهده لزبین هات تایم بالا🏳‍🌈 | مشاهده گروپ فمبوی های صکسی🎳💦 | مشاهده انیمیشن گِی کاپل🍑🍆 | مشاهده مستر اسلیوشو بانداژ می‌کنه🍒 | مشاهده کارتون بی دی اس ام🔥🩸 | مشاهده بیبی‌گرل کیوت ممه هاشو میماله🍼 | مشاهده پالیسی برای میسترس ایرانی👠🇮🇷 | مشاهده ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🏳‍🌈🔞@Films_Lgbt_Bdsm🔞🏳‍🌈

قشنگ ها میخوام امروز پارتای فصل سوم عشق در قفس رو یه جا بزارم... 😌👌💖

پسره اشتباهی مواد دوتا مافیا رو به ف‌اک داده و باید بدهیش رو با بدنش پرداخت کنه🔥💦 لیام مثل گرسنه ها نگام کرد -دلم برات تنگ شده بود هات بوی. چشمای اشکیم رو بهش دوختم و سعی کردم رو زمین عقب عقب بخزم اما به پای کسی خوردم و.. باید احمق می‌بودم که عطر آدرین رو نشناسم. -از سری پیش نمی‌تونم درست دستشویی کنم.🔞 لیام خم شد و #بوسه ای روی لبام زد -باید بهش عادت کنی هات بوی، میدونی که قرارنیست بخاطر التماسات دل مسترا برات بسوزه درسته؟ با #گریه پرسیدم: اتاق قرمز چی؟ میشه نریم؟ من پسر بدی نبودم، سعی نکردم فرار کنم. آدرین از پشت خم شد و لاله گوشمو به بازی گرفت: -بهت گفته بودم هروقت میایم، تو اتاق زانو زده جلوی در قمبل کنی و تو چیکار کردی؟ لیام پوزخندی زد که #لرزیدم و چشمامو بستم: -چه پسر بدی..🩸⛓ #گی‌لاو #عاشقانه #تری‌سام #انتقامی 💦 https://t.me/+yoz1gNUqJwQzZGQ0 https://t.me/+yoz1gNUqJwQzZGQ0

گپ جذاب فمدام برای میسترس های واقعی👠 https://t.me/+GJgVQ5796uBlOTdk

‌کلاب شبانه +𝗟𝗚𝗕𝗧𝗤 🏳️‍🌈🍾 ✦ همه دور همیم و هیچ قانونی هم نداریم🍻 https://t.me/+3w_JEBS9bDpkYzBk ｡* پر لزبینای در و داف😮‍💨💦 ⊹. تامبوی های هات و جذاب🔥🫦 -مخ زنی و چرت و پرت گویی آزاد❤️‍🔥 -ولی بی احترامی ممنوع❌ https://t.me/+3w_JEBS9bDpkYzBk ‌