cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

 ᭝ Creep ๋

گمشده ای در اکسو پلنت رفته رست به جزایر هاوایی سیاره؛ چنل موزیکم: https://t.me/ourpeacefullplaylist

Mostrar más
El país no está especificadoEl idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
Advertising posts
234Suscriptores
Sin datos24 hours
Sin datos7 days
Sin datos30 days

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

عام نمیدونم فردا رو هم صبر کنم یا نه ولی احتمالا تا آخر امشب از کسایی ک آیدی داده بشن اینجا همچنان میمونن.
Mostrar todo...
- 🚫𝗪𝗮𝗿𝗻𝗶𝗻𝗴🚫 -
Mostrar todo...
میشه کسایی که دوست دارن اگر دیلی جدیدی داشتم درهرصورت در آینده همراهم بمونن آیدی یا یوزرشونو برام به لینک زیر بفرستن؟ http://t.me/HidenChat_Bot?start=1911943628
Mostrar todo...
Hidden Chat

کانال اطلاع رسانی: @HidenChat ادمین پشتیبانی: @HidenChat_Admin

عذرخواهی میکنم از بقیه اونایی ک برام محترم و عزیزن و مجبورن چنین چیزیو بخونن :)))))))
Mostrar todo...
خیلی سعی کردم سکوت کنم و چیزی نگم. چنلمو بردم رست تا شاید توله سگای وحشی که معلوم نیس کدوم آدم بی مغزی داده دستشون و بهشون این حسو القا کرده دنیای مجازی خاله بازی یا مثل عروسک بازی خودشونه ، یکم خفه خون بگیرن. تمام دوستای عزیزم کم کار شدن یا چنلاشون پشت هم میره رست فقط بخاطر همین جمع ببخشید کصشر و مضخرف... نمیتونم درک کنم آدم/آدم هایی که وانمود میکنه سنش بالای ٢٠ ساله و پیر فندومه، چرا فکر میکنه همه (بلانسبت شما) شبیه خودش خوی حیوانی دارن! چرا فکر میکنه ملوک السلطنه فندومه و دور خودش نوچه جمع میکنه و قلاده هاشونو هروقت ک بخواد آزاد میکنه تا برن روح بقیه رو بدرن! چرا تو و امثالت کاری میکنین که فندوم بوی تعفن و نجاست بده؟ ما مگه خودمون تو فندوم کم مشکل داریم که بخوایم کصشرایی که تو تفت میدی هم تحمل کنیم؟ زندگیت انقدر نجس و بی ارزشه که ظاهرتو خوب و شبیه دایه غمخوار تر از مادر میکنی و از اونور دل اینهمه آدمو میشکونی؟ جدا تو حالا کی هستی که خط کش میگیری دستت فن گرلی ها رو سانت میزنی؟ بسه دیگه. جدا جمعش کنید مضحک داره میشه این وضع هرچی فندومای دیگه رو مسخره کردیم که حاشیه ای و بچه سال ان کارما زد به کمرمون خود فندوم ماهم انگار دچار پاپتیها و خاله زنکا شده! خواهش میکنم دست از سر کسایی ک بی حاشیه یه دیلی کوچیک رو میچرخونن بردارید و برید پستونکای خودتونو بمکید!!! :))))))))))))
Mostrar todo...
خداحافظیو تبدیل ب رست کردم فقط و فقط بخاطر اینکه تحمل ناراحتی و اشک دوستامو حداقل امشب ندارم. قصد داشتم شب و وقت دیگه ای برم از این جمع ولی چون پیامو ناخودآگاه رو این تاریخ و ساعت تنظیم کرده بودم از قبل یهو سند شد... ولی بهانهٔ خوبیه برای دور موندن از این فضا و جو فعلی حاکم که خیلی نمیپسندمش :)) امیدوارم بازم بتونم یه روز بیام و براتون پست بذارم💗
Mostrar todo...
بچه ها، گشتم دنبال کلمات خیلی زیاد اما سه کلمه ای که از اکسو یادگرفتم از همش قشنگتر بود پس میگم: دوستتون دارم، ازتون ممنونم و معذرت میخوام♥️ بابت حضورتون که چراغ روشن اینجا بود ممنونم. کریپ هرگز شما و قشنگیهاتونو فراموش نمیکنه! اینجا احتمالا نقطهٔ پایان کریپه. آرزوم اینه خاطرات خوبی از من و دیلیم بخاطر سپرده باشین و بعدها گاه به گاه تو ذهنتون خاطراتمون باهم رو یادتون بیاد. همتونو در آغوش میگیرم و میبوسم و میگم : " اگر سرنوشت مقدر کرده باشه بازهم همو میبینیم ولی با این حال، من هرگز شما و قشنگیهاتونو فراموش نمیکنم " خدانگهدارتون🫂🫀
Mostrar todo...
دوسش داشتم 🥺🤍
Mostrar todo...
روپوش سفید رنگی که از بابت دوندگی های بی وقف‌ش بین راهروی های خفه، سرد و استریلیزه بیمارستان، چروک شده بود رو توی تن خسته اش مرتب کرد و دستی بین موهای لخت و قهوه ایش کشید تا کمی از آشفتگی خارج بشن. لبخند خسته ای کنج لب هاش نشوند و بعد از تقه ای که به در آخرین اتاق بخش انکولوژی انداخت، وارد شد و به مرد جوانی که از اولین دیدارشون لاغر تر شده بود و زیر چشم هاش گود افتاده بودن چشم دوخت. مرد جوان با ورود پزشک معالجش که هر وقت، زمانی برای استراحت پیدا میکرد به دیدنش میومد، تن دردمند و رنجورش رو روی تخت خشک بیمارستان بالا کشید و با دیدن لبخند هر چند نحیف پزشک مقابلش، لبخندی زد. -بهتری چانیول؟ چانیول همونطور که کلاه بافت لیمویی رنگش رو روی چشم های درشتش می‌کشید، با صدایی که سخت به گوش میرسید جواب داد: +اره اگه ‌از نفس های یکی در میونم چشم پوشی کنیم. و نگاه کنجکاوش رو از زیر کلاه، به پزشک جوان داد. +خسته این دکتر بیون، بهتر نیست حالا که شیفتتون تموم شده دیگه توی این سردخونه که مختص مرده های متحرکه نمونین؟ بکهیون بازدم خسته اش رو رها کرد و روی صندلی چرمی ای که کنار تخت چانیول قرار داشت، جا گرفت. پشت چشمی نازک کرد و با لحنی که سوظن تصنعی درش مشهود بود، چانیول رو مخاطب قرار داد. -الان بهم گفتی از وقت گذروندن باهام خوشت نمیاد؟ چانیول تک خنده بی صدایی زد و تکیه اش رو به عقب داد. +اجوشی پیر شدی ها. بکهیون خنده ای سر داد و چونه اش رو خاروند. -بی مزه شدی پارک. چانیول نفس عمیقی کشید تا هوای گرفته اتاقش رو ببلعه و با خس خس جواب پزشک دوست داشتنیش رو داد. +وقتی بی مزه ام اینجوری میخندی، دلم میخواد با مزه باشم تا بتونم توی ملودی خنده های از ته دلت غرق بشم. بکهیون لبخند کم جونی زد و اجازه داد پلک های خسته اش در آغوش هم به خواب برن. -وقتی این لباسای مسخره از تنت در بیان، مزه ات هم برمیگرده. چانیول اخمی کرد و سبب شد چینی به پیشونیش بیوفته. +خسته ای، بهتره بخوابی. بکهیون هومی زمزمه کرد و سرش رو به شونه اش تکیه داد. -دلم برای پشت سینک آشپزخونه دیدنت با اون پیشبند گل گلی دست‌دوز تنگ شده. چانیول با شیفتگی به چهره ای که به استقبال سرزمین رویاها میرفت، چشم دوخت و لبخند تلخی زد. +برمیگردم، اگه پزشک محترمم لطف کنه و ترخیصم کنه. بکهیون به آرومی سر تکون داد و اجازه داد معشوقه بیمارش، به خیره شدن بهش ادامه بده.
Mostrar todo...
یادم رفت ناشناس بذارم نتیجه رو بفرستین برامㅋㅋㅋ همتون اینور اونور شر کردین منم ک صاحب کانال اصلیه نیستم ندیدم😂😭
Mostrar todo...
Inicia sesión y accede a información detallada

Te revelaremos estos tesoros después de la autorización. ¡Prometemos que será rápido!