cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

•| TEXT |•

رمان « اروانه » به معنی گلی شفا بخش و معجزه گر در بیابان 🥀 به قلم فریحا پارت گذرای هرشب ساعت ۱۱ 🍃🥀

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
9 739
Suscriptores
-1324 horas
-747 días
-35030 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

دخترم ۲۰ سالمه . درآمدم ماهی 250میلیونه .قبلا حقیقتا ماهی یه تومنم در نمیاوردم! یکی از دوستام بهم پیشنهاد ارز دیجیتال داد گفتم من که بلد نیستم گفت از این چنله یاد بگیر واقعا ممنونم ازش 🫠: @Daramad
Mostrar todo...
پاارت های داغ و هیجانی دیشب 💋💋💋♥️♥️♥️
Mostrar todo...
تویی ک این پیام و داری میخونی شاید آخرین شانس زندگیت باشه استفاده کن قول میدم زندگیت تو بهترین حالت خودش قرار بگیره قول شرف!
Mostrar todo...
حالم از خودم بهم میخوره کوچیکترین چیزی عصبانیم میکنه خیلی سعی میکنم آروم باشم ولی نمیتونم اون لحظه از همه متنفر میشم و چیزهای شرم آوری به زبون میارم بعدش که آروم شدم خیلی پشیمون میشم اما چه فایده بازم عصبی بشم همون بساطه متاسفانه چیکار کنم؟ هیچی نمیگم فقط دو دیقه وقت بزار پستاشو بخون تبدیل به آرومترین و شادترین آدم میشی @aram_bakhsh
Mostrar todo...
پاارت های داغ و هیجانی دیشب 💋💋💋♥️♥️♥️
Mostrar todo...
آیا میدانستید اگر شما  سال گذشته  100 میلیون تومان ارز دیجیتال ston می خریدید، الان ۲۰ میلیارد تومان سرمایه داشتید!💵 کانال زیر چنین ارز هایی معرفی میکنه حتما عضو بشید 👇👇 ARZ_ASADI ARZ_ASADI
Mostrar todo...
🥀 اَروانه 848 🥀 #سارال‌مختاری دستامو به هم گره زدم و نیم نگاهی به ساعت انداختم آروم لب زدم : نیومد البرز.... چیکار کنم؟ سابقه نداشته انقد دیر کنه پشت دستمو نوازش کرد و گفت : بچه که نیست قربونت. خبر بد زود به آدم میرسه،  نشنیدی میگن بی خبری یعنی خوش خبری؟ دستشو پس زدم و موبایلمو از میز برداشتم دست البرز این بار دور شونه‌ام حلقه شد و کنار گوشم پچ زد : بیخودی نگرانی صدف شماره‌‌ای که خیلی زود از حفظ شده بودم و رو گرفتم و منتظر موندم همزمان زیر لب گفتم : دست خودم نیست میگی چیکار کنم؟ موهامو از جلوی صورتم کنار زد و از فاصله‌ی خیلی نزدیک، خیره به چشمام شد از گوشه‌ی چشم نگاهش میکردم حالت و ژستش جوری بود که اگر هر موقع دیگه ای بود، حتما کلی ضعف میکردم واسش و قربون صدقه‌اش میرفتم باز همون صدای تکراری توی گوشم پیچید : دستگاه مشترک مورد نظر خاموش میباشد.... موبایلمو کنارم روی کاناپه پرت کردم و با حرص و دلشوره گفتم : وااای... بازم میگه خاموشه! -شاید رفته پیش دوستی آشنایی همکاری چیزی بلافاصله جواب دادم : آخه اون مگه کیو تهران داره؟ -تمام این سالها مگه کسی رو نداشت؟ صدف جان دو هفته اس بابات پیدا شده. جوری رفتار نکن که انگار سالهاست میشناسیش و کاراشو از حفظی. شماره‌ای چیزی نداری از کسی سراغشو بگیری؟
Mostrar todo...
🥀 اَروانه 847 🥀 #سارال‌مختاری تای ابروشو بالا داد و با کنایه گفت : از چاله در اومدی و افتادی توی چاه اره؟ سرمو به چپ و راست تکون دادم و گفتم : چاه واقعی شریعت بود؛ سیاه‌چاله بود! من اون روز بین بد و بدتر، بد رو انتخاب کردم. قرار شد تصمیم با من باشه که بعد از حل این مشکل، با البرز بمونم یا نه.... پیشنهاد آرمان بود، داداشِ البرز -چی شد که تصمیمت شد موندن با البرز؟ -آدم خوبیه.... منو خیلی دوست داره.... توی این چند سال، ازش بدی ندیدم بابا. من توی شرایطی نبودم که تا همیشه تنها بودن رو انتخاب کنم.... دلم نمی‌خواست نفر دومی وارد حریمم بشه البرز امتحانشو پس داده. میتونم بهش تکیه کنم -تو الان منو داری. با خیال راحت به من تکیه کن. دیوار خوبی نیستم واست؟ لبمو بین دندونام فشار دادم و با مکث گفتم : هستی... ولی.... دلم پیش البرز مونده. اگر از شر این مشکل خلاص بشیم... خوشبخت میشیم کنارش سر تکون داد و با سؤالی که پرسید، ذهنمو به چالش کشید -گفتی البرز از خیلی قبل تر تو رو دیده بود و علاقمند شده بود. چجوری بوده که تو نمیشناختیش؟ -خب.... بهم گفت یه بار خیلی اتفاقی منو توی دانشگاه دیده... اخه البرز قبلا پزشکی خونده، ولی همون اول کار ولش کرده و وارد بیزنس شده. به خودش قول داده بود که از دور هوامو داشته باشه... ولی با اتفاقایی که افتاد... جلو اومد و مستقیم وارد قلبم شد!
Mostrar todo...
بجای الافی پول دربیار 😈👆🏼
Mostrar todo...