آیا رضاشاه به مانند انقلابیون ۵۷ ، مقامات حکومت قبل از خود ( قاجاریه) را اعدام و یا تیرباران کرد؟؟
برگرفته از کتاب نفیس و تاریخی « خاطرات سلیمان بهبودی » ( پیشکار رضاشاه)
بعد از انقلاب مشروطه و بقدرت رسیدن پهلوی اول در برخوردش با مقامات حکومت قاجار
اقداماتی انجام داد که شاید باور کردن آن امروزه کمی سخت باشد...
رضا شاه بر صحت و سلامت افراد همت گمارد،
اموال کسی را مصادره ننمود،
مدیران و وزیران قبلی را خانه نشین نکرد و تهمتهای ناجوانمردانه بر آنان روا نداشت.
او به کمک همه مردان و زنان عصر احمد شاه و محمد علی شاه ومظفرالدین شاه همه چیز را از نو آغاز کرد و بنیانی استوار ریخت.
رضا شاه حتی در آغاز به احمد شاه فرصت داد که از بستر دخترکان فرانسوی برخیزد و همراه او به سازندگی کشور بپردازد،
ولی او خامتر از آن بود که زمان را دریابد.
رضا شاه هیچ طبقه و گروه اجتماعی و سیاسی را از ادامه زندگی و فعالیت محروم نکرد و در واقع به پاکسازی دست نزد.
او به هر صاحب اندیشه ای که استعداد و برنامه داشت فرصت و میدان عمل می داد،
ولی نق زدن و تنبلی و خیانت و لاس زدن با خارجی و دزدی و غارتگری و قلدری را به هیچ عنوان تحمل نمی کرد.
رضا خان سردارسپه بانی امنیت کشور بود، اما خود از امنیت شغلی محروم بود.
سردار سپه مشتاق شرایطی بود تا مقامش محفوظ بماند.
او با آنکه از ابتدای کودتا در سال ۱۲۹۹شمسی نامه های ارتش را، فرمانده کل قوا امضاء می کرد، ولی خود می دانست که این کار بر خلاف قانون اساسی است.
رضا شاه برای احراز یک مقام اجرایی قانونی که فاقد این نقطه ضعف باشد، به رایزنی با نمایندگان صاحب نفوذ مجلس شورای ملی
پرداخت.
از جمله به سوی مدرس رفت.
مدرس بسیار متکبر و خودخواه و عاشق قدرت
بود. او صندلی وکالت را از آن روی برگزیده بود تا مشاور پادشاهان و شاهزادگان و رجال عالی مقام کشورباشد.
شاهکار رضا شاه این بود که آدمهای پیرامونش را بهتر از خودشان می شناخت و اندازه و وزن آنها را خوب می سنجید و در این ارزیابیها اشتباه نمی کرد.
رضا شاه با آنکه خود از تحصیلات کافی برخوردار نبود، ولی می دانست که از افراد تحصیل کرده و سیاستمدار و رجال قدیمی و استخواندار و یا جوانان فرنگ رفته و صاحب اندیشه چگونه استفاده کند.
بنابراین ربودن دل مدرس را در دستور کار خود قرار داد و با او به گفت وگوهای محرمانه و جدی و بدون حضور شخص ثالث پرداخت.
به طوریکه در سحرگاهان کالسکه ویژه همراه مرحوم بهرامی منشی مخصوص رضاشاه به سراغ مدرس می رفت و او را قبل از طلوع آفتاب به خانه رضاشاه می برد.
بهبودی در کتاب خاطراتش که بعد از انقلاب به چاپ رسید از این دیدارها چنین یاد می کند:
"من واسطه مدرس بودم و برای ابلاغ اوامری که بود به منزل او می رفتم هروقت هم قرار شرفیابی داشت ساعت معین، کالسکه مخصوص میبردم و او را می آوردم،
ساعات شرفیابی او همیشه قبل از آفتاب بود و موقعی هم که اشخاص را از ملاقات با او منع کرده بودند به طوری که مأمورین متوجه نمی شدند من مدرس را ملاقات می کردم و رییس نظمیه نمیتوانست بداند کی واسطه است.
مدرس، یک آخوند بود و میخواست مطرح باشد و رضاشاه هم این میل را اجابت می کرد
هروقت مثالًا مدرس می خواست به حومه شهر یا زیارت برود رضاشاه به رییس بلدیه شهردار تهران دستور می داد وسیله نقلیه خصوصی با ادب و نزاکت بسیار در اختیار وی بگذارند.
اما رضاشاه در ازای اینهمه مهر و محبتی که به مدرس روا می داشت از او چه مطالبه می کرد؟
رضاخان می خواست مجلس شورای ملی مقام فرماندهی کل قوای او را به رسمیت بشناسد تا احمد شاه نتواند او را از کار برکنار کند.
مدرس طرح قانون زیر را تهیه و به مجلس ارائه کرد که در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۰۳ به تصویب رسید.طرح چنین بود:
"مجلس شورای ملی،
ریاست عالیه کل قوای دفاعیه و تامینیه مملکتی را مخصوص آقای رضا شاه سردار سپه دانسته که با اختیارات تامه در حدود قانون اساسی و قوانین مملکتی انجام وظیفه نماید و سمت مزبور بدون تصویب مجلس شورای اسلامی از ایشان سلب نتواند شد.»
در پناه روابط حسنه ای که بین رضاشاه و مدرس به وجود آمد نه تنها فرماندهی کل قوای او تثبیت گردید، بلکه تفاهمات زیرنیز صورت گرفت:
مدرس، واسطه نزدیکی بین محمد حسن میرزا ولیعهد و رضاخان شد.
مدرس، برای بازگشت همه رجال ایرانی که در تبعید به سر میبردند یا به میل خود در خارج زندگی میکردند موافقت رضا خان را جلب کرد.
حتی برای بازگشت احمد شاه به وطن، رضا خان اعلام کرد:
"شاه هروقت بخواهد میتواند به ایران بازگردد و غیبت ایشان مربوط به او نیست."
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚
https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg