Sepideh sayyad
Youtube: sepidehsayyad Instagram: spd.syd
Show more1 276Subscribers
No data24 hours
-97 days
-2230 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
۲۷. در زندگی مکانیکی این تلقینها نقش مفید زیادی دارند و باعث میشود که انسانها بتوانند در یک چارچوب مشترک فکر کرده و با هم همکاری کنند و تلقین کمک می کند که انسان بتواند در یک زمینه خاص نیروهای خود را بیشتر متمرکز کرده و توجهش را از مواردی که ممکن است در آن لحظه و در جهت رسیدن به هدفی خاص ،برایش غیر مفید هستند دور کند . با این حال کسی که در مسیر آگاه شدن است، به دنبال این است که تلقینهایی که به او میشود را تشخیص دهد و خودش هم از تلقین به خود خودداری کند و در عوض قبول تلقین ، به دنبال این است که قدرت بررسی و تشخیص خود را در همه امور بالاتر ببرد. ما معمولا به راحتی تشخیص میدهیم کسانی که همفکر ما نیستند چگونه توسط تلقین شستشوی مغزی شدهاند ولی از تشخیص اینکه خودمان هم تا همان حد در جهت دیگری شستشوی مغزی شدهایم و دچار تعصب اندیشی هستیم معمولا عاجز هستیم.
۲۶. ما به صورت عادی قابلیت تلقین گرفتن از دیگران را داریم و شدت تلقین گرفتنمان از برخی افراد بیشتر است و برخی افراد و رسانه ها با نوعی زبان بدن و نوعی رفتار خاص میتوانند اعتماد ما را جلب کرده و با قدرت بیشتری افکار خود را به ما تلقین کنند و به نوعی ما را مطیع و برده خودشان بسازند . این تلقینها تکیهگاه هایی در ذهنمان برای ما ایجاد کردهاند و ما اگر بخواهیم تلقینهایی که به ما شده است را رها کنیم ، معمولا دچار ترس خواهیم شد و برای جلوگیری از روبرو شدن با این ترس و اضطراب ، تا زمانی که مجبور نشدهایم، از بررسی صحت اموری که به ما تلقین شده است طفره می رویم.
۲۵. تلقین
اولین عامل مکانیکی بودن انسان قدرت تلقین است. تلقین به این معناست که انسان با تکرار بخواهد بدون اینکه امری را بررسی کافی کند، آن را به عنوان واقعیت قبول کند . جامعه و دیگران و رسانه ها و اطرافیان و خودمان بطور مستمر در حال تلقین به خودمان هستیم و این تلقینها نوعی شستشوی مغزی در ما ایجاد می کند تا آن تلقین ها را به عنوان واقعیت مطلق و بدون تردید بپذیریم. ما در هنگامی که تلقینی را از کسی می پذیریم و یا خودمان به خودمان تلقین می کنیم ، در اصل داریم تردیدهای خودمان نسبت به آن امر را در درونمان سرکوب می کنیم. بخشی در درون ذهن ما وجود دارد که دوست دارد از دیگران تلقین بگیرد و همین بخش است که باعث میشود بتوان انسان را هیپنوتیزم کرد و البته تقریبا همگی ما در نوعی هیپنوتیزم در سطوح مختلف بسر میبریم و آگاه شدن ، همان فرآیند خارج شدن تدریجی از این هیپنوتیزم جمعی است.
۲۴. نیروهای ایجاد کننده زندگی مکانیکی
در اینجا بطور خلاصه به برخی نیروهایی که زندگی مکانیکی را در انسانها شکل می دهند و هدایت می کنند و برای همه انسانهای مکانیکی در سراسر دنیا مشترک هستند اشاره می شود. این نیروها باعث میشوند که کنترل شخص مکانیکی عملا از بیرون از او و توسط دیگران و جامعه انجام شود ولی شخص نمی تواند این نیروها و تاثیر آنها را بر روی خودش ببیند و دچار این توهم است که زندگیش توسط خودش کنترل میشود. زندگی اجتماعی ما انسانها و تشکیل جوامع بزرگ و همکاری تعداد زیاد انسانها با هم مدیون همین نیروهاست و در فرآیند تکامل انسانها در طول تاریخ ، این نیروها به نوع انسان این مزیت را داده که در برابر دیگر رقبای خود پیروز شود و در نتیجه ژنهایی که مسئول ایجاد این نیروها هستند در نوع انسان باقی بماند.
۲۳. خواب بودن
انسانی را در نظر بگیرید که در حین خواب شبانه در حال رویا دیدن است. معمولا چنین فردی در حین رویا دیدن کاملا اطمینان دارد که خواب نیست و آنچه که در خواب می بیند واقعیت است و اصلا توجهی به این ندارد که آنچه که در خواب می بیند چقدر غیرعادی و متناقض هست. شخص خواب بیننده در حین رویا دیدن در حال تخیل است و تخیل خود را به عنوان واقعیت قبول کرده و دنبال می کند. حال زمانی که چنین فردی از خواب بیدار می شود و متوجه میشود که تا حالا در حال رویا دیدن بوده است تصور میکند که کاملا بیدار شده و آنچه که پس از آن تجربه می کند بیداری و واقعیت است. با این حال برای یک انسان مکانیکی ، آنچه که در بیداری تجربه میکند تا حدی شبیه همان خواب است و بخشهایی از آنچه که او به عنوان واقعیت مطلق در زندگی به ظاهر بیدار خود تجربه می کند همان تخیلهای خودش میباشد که آنها را با بخشی از واقعیتها ترکیب می کند و این مخلوط تخیل و واقعیت را به عنوان واقعیت زندگی خود قبول کرده و تمام انرژی و وقت خود را در این حالت صرف می کند. بنابراین می توان گفت که یک فرد مکانیکی عملا در خواب و رویا زندگی می کند.
۲۲. زندگی مکانیکی
همه انسانها در کودکی و پس از آموزش زبان و کلام توسط والدین و اطرافیان و ایجاد یک من ذهنی که در این کتاب شخصیت کاذب نامیده میشود و همچنین در طی فرآیند اجتماعی شدن و آموزش غیررسمی و رسمی با توجه به آنکه کودکان برای شناخت خود و دیگران و جهان ابزارهای قدرتمندی ندارند، چارهای بجز اعتماد به اطرافیانشان برای ساخت پیش فرض هایشان در مورد خودشان و دیگران و جهان ندارند و بدین ترتیب مکانیکی می شوند. بنابراین همه انسانها در ابتدا مکانیکی هستند و هیچ شخصی از کودکی آگاه نیست. انسان مکانیکی توهم آگاه بودن و اراده داشتن را دارد و این در حالی است که بدون اینکه آگاهی داشته باشد ، توسط عوامل بیرونی در حال کنترل شدن است و باورها و خواسته ها و ارزشها و سبک زندگیاش از بیرون به او دیکته میشود و او کورکورانه آنها را دنبال کرده و اطمینان دارد که این مسائل از درونش نشات گرفتهاند و با قدرت آنها را دنبال میکند ولی عملا چنین فردی با دستکاری احساسات و باورهایش توسط دیگران تبدیل به ماشینی شده است که از بیرون کنترل میشود.
۲۱. در مورد سطح بودن باید دانست که سطح بودن فرد پایین نمی آید و اگر میزان آگاهی کسی بالا رفت و مکانیکی بودن او کم شد ، نمی تواند دوباره خودش را به سطح آگاهی پایین تر و مکانیکیتر بودن برگرداند و این مسیر یک طرفه است. زمانی که برای یک انسان توهم بودن برخی پیش فرض ها و باورهایش مشخص شود ، نمی تواند دوباره خودش را گول بزند و دیگر تلقین هم در این زمینه بی تاثیر است. بسیاری از افرادی که بر حسب مجموعه شرایط زندگی سطح آگاهیشان افزایش می یابد و از توهم بودن برخی باورهای قبلی خود مطلع میشوند ، بعلت سختی هایی که پس از آن با آن روبرو می شوند ، تلاش می کنند که از این سطح آگاهی جدید فرار کرده و دوباره ناآگاه و مکانیکی شوند و برای این کار به مصرف مواد مخدر ، الکل، قمار ، پرخوری ، خرید افراطی ، اعتیاد به کار، غوطه ور شدن در فضای مجازی ، بازیهای کامپیوتری و بسیاری روشهای دیگر فرار از واقعیت و زندگی روی می آورند تا با سختیهای ناشی از آگاه شدن روبرو نشوند ولی واقعیت این است که انسان نمیتواند در این زمینه خودش را گول بزند و دوباره سطح آگاهی خود را پایین بیاورد و این اقدام به فراری که این افراد انجام می دهند ، بجز آسیب زدن بیشتر فایدهای برایشان ندارد و این اشخاص اگر می خواهند کیفیت زندگیشان را بهبود دهند چاره ای ندارند مگر اینکه خود را با سطح آگاهی جدیدشان سازگار کنند و روش زندگی مناسب سطح آگاهی خودشان را پیدا کنند.
۲۰. مهم است بدانیم که هیچ راهی وجود ندارد که یک انسان بتواند به اطمینان برسد که خودش کاملا آگاه شده و کاملا آگاهانه زندگی می کند و اگر شخصی چنین اطمینانی نسبت به خود داشته باشد ، همین اطمینان نشان دهنده میزان ناآگاهی و مکانیکی بودن او می باشد.هر شخص هر چقدر هم که آگاه باشد ، ممکن است در شرایط خاص با جنبه های نادیده جدیدی از درون خود روبرو شود و در آن شرایط مکانیکی عمل کند. البته در این حالت اگر به اندازه کافی شخص آگاه باشد، بسرعت متوجه رفتار مکانیکی خود خواهد شد و برای عدم تکرار رفتار مکانیکی برنامه ریزی خواهد کرد.
۱۹. باید توجه داشت افرادی که در سطح بودن پایین تری هستند ، توانایی شناخت و تشخیص افرادی که در سطح بودن بالاتری هستند را ندارند و اگر با افرادی که سطح بودن بالاتری دارند در زندگی شان روبرو شوند ، قادر به تشخیص بالاتر بودن سطح آگاهی و بودن آنها نخواهند بود و بنظرشان این افراد ، خیلی عادی و یا حتی پایینتر از عادی بنظر خواهند آمد و متوجه آگاه تر بودنشان نخواهند شد و آنها را جدی نخواهند گرفت. البته استثنایی در این زمینه وجود دارد و آن این است که شخصی شرایطی در زندگیاش پیش آمده باشد که آماده ارتقا سطح بودن خودش باشد ، اگر با شخصی برخورد کند که سطح بودن بالاتری دارد و آن شخص بهر دلیلی قصد آموزش و کمک کردن به او را داشته باشد ، در آن صورت شخص با سطح بودن پایینتر ، ممکن است بتواند تشخیص دهد که با فرد خاص و متفاوتی روبرو شده که ممکن است کمکهای مهمی به او بکند. بطور خلاصه در حالت عادی ، افراد مکانیکی توانایی تشخیص افراد آگاه را ندارند و افراد آگاه در نظر افراد مکانیکی خیلی معمولی یا حتی پایین تر از معمولی دیده می شوند. عکس این قضیه صادق نیست و افراد با سطح بودن بالاتر به راحتی و به سرعت می تواند افراد با سطح بودن پایینتر را تشخیص دهند و شناخت افراد مکانیکی توسط افراد آگاه بسیار راحت و سریع میباشد.
۱۸. بسیار مهم است که توجه داشته باشیم که از زندگی مکانیکی تا زندگی آگاهانه یک طیف است که یک سر طیف از زندگی کاملا مکانیکی و ناآگاهانه شروع میشود و در سر دیگر طیف زندگی آگاهانه است. این بدان معنی است که یک شخص مکانیکی معمولا در حد کمی و در برخی موارد آگاهانه عمل می کند و یک شخص آگاه هم در برخی موارد بصورت مکانیکی و ناآگاه عمل می کند. زندگی کاملا مکانیکی و زندگی کاملا آگاهانه بسیار نادر است و موضوع این کانال نیست.شخص کاملا مکانیکی معمولا چندان مشکلی احساس نمیکند و بصورت ماشین وار زندگیاش را تا زمان مرگ طی می کند و شخص کاملا آگاه هم چندان مشکلی ندارد و با استفاده از ظرفیتهای درونی خودش که به آنها دست پیدا کرده است ، میتواند راه حلهای مناسب خویش را پیدا کند. آن چیزی که مشکل ساز است زندگی آگاهانهای است که با مقداری زندگی مکانیکی مخلوط شده است و اکثر افرادی که در مسیر زندگی آگاهانه هستند، مشکلاتشان از همین مساله نشات می گیرد. بنابراین هر جا که در این کانال صحبت از انسان مکانیکی یا زندگی مکانیکی میباشد ، در اصل منظور انسان نسبتا مکانیکی یا زندگی نسبتا مکانیکی میباشد و هر جا هم که صحبت از انسان آگاه یا زندگی آگاهانه میشود ، منظورمان انسان نسبتا آگاه و زندگی نسبتا آگاهانه میباشد که ما در سراسر این کانال، برای راحتی، کلمه نسبتا را فاکتور می گیریم.