cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

دایره مینا ـ جدید

خانه هنر، ادبیات و شعر اعتراضی ترویج فرهنگ آزادی و برابری معرفی کتاب و موسیقی ارتباط با ادمین: @absharyad

Show more
Advertising posts
543Subscribers
+324 hours
+87 days
+2430 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

🔵 حسرت ——————————————————— چه اسبان سخن در من دویدند چه کفترها که از یادم پریدند چه گفتن‌ها دمید و نانوشتم چه حسرت‌ها به جان آتش کشیدند...! 🖌 #س_ع_نسیم ۸ فروردین ۱۴۰۲ دایره مینا جدید 🌺 @daamina2
Show all...
گل‌ها مگر در باغ‌ها نمی‌شکوفند؟ دخترک در باغچه‌ی عشقش چه می‌کارد؟ میهن در باغچه‌ی یادش چه می‌پرورد؟ چرا گل‌های تیرباران‌شده‌ی یلدا هر صباح ایران منفجر می‌شوند؟ ــ مگر گل‌ها نباید بشکوفند؟ ــ چرا گل‌های تیرباران‌شده‌ی یلدا هر مسای ایران منفجر می‌شوند؟ چرا زنان در باغچه‌‌ها آتش می‌کارند؟ چرا مردان در باغچه‌ها آتش آب می‌دهند؟ چرا باغچه‌های ایران داغ‌اند؟ س. ع. نسیم ۹ فروردین ۱۴۰۲ گل‌کاری «کژین» بر مزار پدرش؛ شقایق سرفراز آزادی #کمال_احمدپور 🌹 دایره مینا جدید 🌺 @daamina2
Show all...
🔵 سال ۱۴۰۳ و خروجیِ سه‌گانه‌های بن‌بست کاوش در چشم‌اندازهای پیش روی سال ۱۴۰۳، هر تحلیل‌گر ناظر بر صحنه‌ی سیاسی ایران را به بررسیِ تأثیر متقابل سه‌گانه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رهنمون می‌شود. سه‌گانه‌های فوق، ستون‌های مرتبط به هم و ساختار یک دولت و جامعه را تشکیل می‌دهند. کیفیت چشم‌انداز سه عامل بنیادین اقتصادی، اجتماعی وسیاسی می‌تواند چشم‌انداز سرنوشت یک دولت و به تبع آن سرنوشت یک جامعه را تعیین کند. سرنوشت حاکمیت آخوندها به‌طور خاص از دو سال پیش تا کنون و در سال پیش رو، بیش از چند دهه‌ی گذشته وابسته به کیفیت این سه عامل شده است. [تأکید بر دو سال پیش، به‌دلیل آثار فراگیر قیام ۱۴۰۱ در تشدید تضادهای درونی حاکمیت و شتاب گرفتن سقوط پایگاه اجتماعی آن است.] آن‌چه این بررسی را ضروری می‌کند، گره خوردن و وابسته شدن بیش از پیش موضوعات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. شاید بتوان این گره‌خوردگی و وابستگی را در ایران آخوندزده، موردی استثناء در کارکرد دولت‌های جهان دانست؛ چرا که تمامیت‌خواهی در این سه عرصه باعث شده است هر سه عامل به‌هم گره بخورند و به‌هیچ‌وجه منفک از هم نباشند و نشوند. بحران اقتصادی و معیشت در نظام ملایان، در دل بحران اجتماعی است و هر دو در بطن بحران سیاسی قرار دارند و نتیجه‌ی آن هستند. از این‌رو بررسی بحران اقتصادی در نظام ولایت فقیه دیگر چندان نیاز به جدول‌های تشریحی و ارقام تفصیلی ندارد؛ کافی‌ست به ریشه‌ و علت بن‌بست سیاسیِ این حاکمیت مشرف بود تا بشود سرگذشت اقتصاد و اجتماع را شناخت و دریافت. بن‌بست سیاسی حاکمیت آخوندی به‌طور خاص از پس آثار استراتژیک قیام ۱۴۰۱ هر هفته و هر ماه شتابی بیشتر می‌گیرد و کلاف آن سردرگم‌تر و گشودنش بغرنج‌تر می‌شود. ویژه‌گی‌های این بن‌بست همه‌جانبه‌ چه نشانه‌های آشکاری داده است که آخوندهای حکومتی و وفادار به حفظ نظام هم اعتراف می‌کنند «با این دست‌فرمان، سقوط حتمی‌ست»! واقعیت این است که در تاریخ حکومت‌مداری در ایران، هیچ‌موقع اقتصاد به‌اندازه‌ی عهد سلطه‌ی شیخان ولایی، وابسته به سیاست‌های حاکم و ایدئولوژی آن نبوده است. چرا سه دهه است که بحران اقتصادی، دولت به دولت تحویل داده می‌شود و هر دم بدتر از قبل می‌شود؟ علت در این است که این بحران ریشه در قبضه‌ی منابع اقتصادی برای تأمین هزینه‌ی حفظ نظام دارد. همین سیاست، کارد را به استخوان اقشار مردم ایران در تأمین معیشت رسانده است. این کارد، شقه و شکاف طبقاتی را آن‌قدر عمیق کرده است که هم آوردن آن، معادل گذشتن از حفظ نظام به‌هر قیمت است. شقه و شکاف بی‌همتای طبقاتی در تاریخ ایران، منجر به بحران حیاتی و زیستی در اقشار اجتماعی شده است. تجمع‌های اقشار اجتماعی طی دو سال گذشته، موزیک متن ثابت و بالارونده‌ی اعتراضات و اعتصابات شده است. نمودار آن از پس سر کار آمدن هر دولتی، فقط سیر صعودی داشته و دارد و دامنه‌اش فقط گسترش‌یابنده‌گی. علت دو بحرانٍ به‌هم گره‌خورده‌ و لاعلاج اقتصادی و اجتماعی، در غارت ذخیره‌های بانکی و سرمایه‌های طبیعی و معدنی، جهت هزینه کردن برای حفظ نظام و توسعه‌طلبیِ هستی‌یی و منطقه‌یی است. مشاهده می‌شود که هر دو بحران، ریشه در بن‌بست سیاسی به‌علت تمامیت‌خواهی، انحصارطلبی و انقباض ناگزیر و مداوم دارند. خامنه‌ای با نامیدن هر سال به یکی از موضوعات اقتصادی، تلاش دارد امیددرمانی را در بین خودی‌های نظام بدمد، ولی در پایان هر سال، آن‌چه ثبت و حاصل شده، بدتر شدن بحران اقتصادی، بیشتر شدن فاصله‌ی طبقاتی و گسترده‌تر شدن اعتراضات صنفی و اجتماعی بوده است. بحران‌های متزاید اقتصادی و اجتماعی هیچ علتی ندارند جز بن‌بست لاعلاج سیاسی در صدر علت تمام بحران‌ها. این بن‌بست سیاسی‌ست که دولت به دولت گسترش می‌یابد و آثار اقتصادی و اجتماعیِ آن به‌طور مستقیم به زندگی و معیشت مردم ایران سرایت می‌کند. بن‌بست سیاسیِ حاکمیت آخوندی دو وجه درونی و بیرونی دارد. وجه درونی همواره از وجه بیرونی اثر می‌پذیرد و تشدید می‌شود. وقتی ولی فقیه ارتجاع در هر گزینش و انتخاباتی، سرسپرده‌گان دیرینه‌ی نظام را باهدف انقباض هرچه بیشتر، سوا و جدا می‌کند و کنار می‌گذارد، علت در چیست؟ علت در هرچه بیشتر دوقطبی شدن میان جامعه و مردم از یک‌طرف و حاکمیت از طرف دیگر است. این روند در دو سال گذتشه شتاب و گستره‌یی چندبرابر قبل از آن داشته است. تداوم این روندها پیام قاطع می‌دهد که بن‌بست سیاسی در نظام ولایت فقیهی هرگز برون‌رفت در درون خود ندارد؛ از قضا هرچه تعارض و تضاد و قیام و انقلاب بین جامعه و حاکمیت عمیق‌تر و دامنه‌دارتر شود، دیواره‌ی بن‌بست نظام قطورتر و ترمیم‌ناپذیرتر خواهد شد.
Show all...
سال ۱۴۰۳ برای حاکمیت ملایان از چنین مسیری آمده است؛ مسیر بن‌بست همه‌جانبه در پهنه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. در کاکل سیاسیِ این بن‌بست، شرایط عینیِ قیام و انقلاب در جامعه‌ی انفجاریِ ایران قرار دارد. تحلیل‌گران و کارشناسان نظام هم در آغاز سال ۱۴۰۳ معترف‌اند که «سالی ویژه و خاص، متفاوت از همه‌ی سال‌های گذشته» در پیش است. «ویژه» و «متفاوت» بودن این سال در بن‌بست سه‌جانبه‌ی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که هیچ چشم‌اندازی جز ضرورت تغییر بزرگ به‌معنی نفی تمامیت نظام ولایت فقیه به‌مثابه تنها طریق گشایش این بن‌بست، ندارد. 🖌 دایره مینا ۷ فروردین ۱۴۰۳ @daamina2
Show all...
📚 یادداشت‌برداری از کتاب: #یک_دریچه_آزادی 🖌 نوشته[سروده]: سیمین بهبهانی 📖 انتشارات سخن چاپ اول، ۱۳۷۴ ۲۷۰ صفحه يادداشت برداری: سعيد عبداللهی ــ شهریور ۱۴۰۲ 🔹قسمت ششم همیشه سبز بمان، ای سرو! همیشه باد بهارانت ببین که ابر شبانگاهی چه خوب شسته به بارانت ببین که باد سحرگاهی به هفته هوله‌ی عطرآگین سترده آب ز اندامت فشرده تن به کنارانت ببین که ماه فکل هر شب دو دیده دوخته بر فرمان گهی چو حلقه به گوشانت گهی چو آینه‌دارانت ببین که هر سحر از مشرق برون دویده و می‌تازد کلاهخود طلا بر سر طلابه‌دار سوارانت همیشه سبز بمان ، ای سرو! همیشه حکم بران، ای سرو! که ابر و باد و مه و خورشید شدند کارگزارانت. سوی تو نامه فرستادم که دور مانده ز من یاری مبارکت که مکان داری میان مجمع یارانت تو مرغکان چمن دیدی که عاشقند و غزل‌خوانند ببین که از همه عاشق‌تر یکی منم ز هزارانت حکایت دل سوزان را به برگ سبز رقم کردم به جان سبزیش آتش زد حدیث سوخته‌وارانت به برگ آن‌چه رقم کردم نسیم اگر به تو بسپارد در اوست حرفی و پیغامی ز سوی نامه‌نگارانت ز جان سوخته‌ام بویی به باد بسپ و بفرستش به سوی یار و دیارانی برون ز مرز و دیارانت بگو در آتش دوری‌ها سیاه شد دل سیمینم تو سبز سبز بمان، این دوست، همیشه باد بهارانت! بهمن ۱۳۶۹ صص ۱۹۳ و ۱۹۴ پس آنگاه قصه‌ی دل را نویسم به نیل مْذهِب بر اوراق چرمیِ آهو معطر به مشک تتاری نویسم به رمز و به رازی که در شعر دانم و دارم بخوانش به رمز و به رازی که در عشق دانی و داری نویسم اگر دل خود را، بخوانش کبوتر لرزان نویسم اگر تن خود را، بخوانش غزال حصاری اگر از دو پای نویسم، بخوانش دو خسته‌ی شبرو اگر از دو چشم نویسم، بخوانش دو چشمه‌ی جاری. اسفند ۱۳۶۹ ص ۱۹۶ بگذار اعتراف کنم تن توسن است و رام تو نیست پرواز دل ولی به خدا جز در هوای بام تو نیست بن‌بست ذهن ساده‌ی من پرعطر پیچ و یاسمن است این است کوچه‌یی که در او غیر از طنین گام تو نیست انگورهای باغ عدن شد وامدار دیده‌ی من مستی مباد با نگهم گر باده‌اش به جام تو نیست. بهمن ۱۳۷۱ صص ۲۰۷ و ۲۰۸ ادامه دارد... دایره مینا جدید 🌺 @daamina2 https://shorturl.at/uCHV3
Show all...

🔵 معرفی مقام یک شعر در «جشن میلاد اقاقی‌ها» 🖌 سعید عبداللهی ۷ فروردین ۱۴۰۱ گاهی شعرهایی را می‌خوانیم که به‌نظر می‌رسد مناسبتی هستند؛ خاص واقعه‌یی و رخدادی. این رخداد می‌تواند یک مناسبت ویژه باشد یا مناسبتی عام. در هر دو صورت، هنر در این است که شاعر، سهل و ممتنع بنویسد؛ طوری که ویژه و عام را با هم دربر بگیرد، از دایره‌ی محدود زمان خاص رخداد بیرون برود، بی‌زمان و جاودانه شود و با حس و روان و نیاز انسانی تا همیشه بیامیزد. این قسمت از شعر معروف زنده‌یاد فریدون مشیری که با عنوان «باز کن پنجره‌ را» می‌شناسیمش، در زمره‌ی چنین شعرهایند؛ سهل و ممتنع، ویژه و عام، بی‌زمان و آمیخته با پیوند طبیعت و انسان و مناسبت نوروز و بهار. تمام ویژگی‌های آدمی با استعاره‌های متناظرشان به عناصر شعر داده شده‌اند و شعر، با قامت انسان و جامه‌ی آن، در مقابل زمان بی‌مرگ و همیشه آمدنی نوروز، رخ می‌نماید: اقاقی، میلاد و تولد دارد / نسیم، جشن می‌گیرد / بهار، شمع روشن می‌کند. پس دیدنی، شنیدنی، حس‌آمیز و باورکردنی هستند. و تمام این‌ها در قاب یک پنجره جا می‌شوند. و پنجره، آشناترین نماد رابطه‌ی انسان از درون خانه به تمام جهان است. از این رو پنجره، عنصر شعر جهان است. پنجره، حس‌آمیزترین رابطه‌ی انسان را با هستیِ بیرون او رقم می‌زند. این‌گونه است که «شعر»، «زبان»ی فراتر از زبان رایج معیار است. با زبان معیار هرگز نمی‌توانیم به کشف این معناها و تصویرها برویم. هر زبانی با میزان و گستره‌ یا بازه‌ی استعاره‌آفرینی‌اش می‌تواند نوع تفکرش را بیافریند. از این رو زبان شعر، بازه‌یی نامحدود دارد ولی زبان رایج و روزمره فاقد این بازه یا توان آفرینش است. با این زبان و نگرش، بار دیگر شعری قدیمی ولی همیشه تازه و باطراوت و فاتح زمان‌ها را می‌خوانیم... 🔵 باز کن پنجره را باز کن پنجره‌ها را که نسیم روز میلاد اقاقی‌ها را جشن می‌گیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده‌ست. باز کن پنجره‌ها را وُ بهاران را باور کن! #فریدون_مشیری 🌹 دایره مینا جدید 🌺 @daamina2 https://bit.ly/3IJT835
Show all...

پیام آوای فلسفه همراه با شعر «خوش به حال روزگار» استاد #فریدون_مشیری 🌸 دایره مینا جدید 🌺 @daamina2
Show all...
🔵 یادداشت کوتاه روز سال ۱۴۰۳ برای حاکمیت ملایان از مسیر بن‌بست همه‌جانبه در پهنه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آمده است. در کاکل سیاسیِ این بن‌بست، شرایط عینیِ قیام و انقلاب در جامعه‌ی انفجاریِ ایران قرار دارد. تحلیل‌گران و کارشناسان نظام هم در آغاز سال ۱۴۰۳ معترف‌اند که «سالی ویژه و خاص، متفاوت از همه‌ی سال‌های گذشته» در پیش است. «ویژه» و «متفاوت» بودن این سال در بن‌بست سه‌جانبه‌ی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که هیچ چشم‌اندازی جز ضرورت تغییر بزرگ به‌معنی نفی تمامیت نظام ولایت فقیه به‌مثابه تنها طریق گشایش این بن‌بست، ندارد. دایره مینا جدید 🌺 @daamina2
Show all...
📚 یادداشت‌برداری از کتاب: #یک_دریچه_آزادی 🖌 نوشته[سروده]: سیمین بهبهانی 📖 انتشارات سخن چاپ اول، ۱۳۷۴ ۲۷۰ صفحه يادداشت برداری: سعيد عبداللهی ــ شهریور ۱۴۰۲ 🔹قسمت پنجم کوک و دست نازک مادر گم شدند و، ناوک سوزن در شیار صفحه‌ی لاکی تاختن دگر نتواند. صفحه‌ی شکسته‌ی لاکی! تاج کو؟ ادیب و قمر کو؟ مرتضی چه شد که به زخمی نبض ساز را بجهاند؟ جمله خفته‌اند و ــ دریغا! ــ خفته کی برآورد آوا؟ بانگ زاغ و بوم دمادم گوش خسته را بدارند چهره‌ی زمانه دگر شد، شور کودکانه به‌سر شد صفحه‌ی عتیقه‌ی لاکی خوب‌تر همان که نخواند. شهریور ۱۳۷۳ صص ۱۶۲ و ۱۶۳ از پی دل رفتم و دنبال هر باطل نرفتم هرچه دل گفت آن بگو، ناگفته آمد بر زبانم عشق در من کرده گُل، گر سنگ‌سارم کرد باید تن هدف کردم، بیا تا سنگ را در گُل نشانم. گرچه می‌داند که خواهندش برید امروز و فردا شانه‌ی فیروزه خواهد گیسوی هم‌چون کمانم... خرداد ۱۳۷۰ ص ۱۷۲ پاییز خسته‌ی غمگین، دستت تکیده و سرد است زرنیخ و آهک و اخرا با برگ‌هات چه کرده است دیوار آینه‌کاری، در باغت از صف شمشاد با برگ‌های مدور زنگار بسته ز گرد است. آذر ۱۳۷۱ ص ۱۷۹ عزیز دور من، از ایران نوشتنم به تو می‌باید که با منت به دو لب حرفی اگر گذشت ز ایران بود ز حجله‌های جوان‌مرگان اگرچه داغ به دل داری حریق و جنگ و جنون، باری، گذشت و رفت و نه آسان بود، تو کی جدا ز وطن بودی؟ دلت به یاد وطن می‌زد گرفتم این که جدایی‌ها دو سوی عالم امکان بود خدا کند که بسازیمش، ز نو به یاوه نبازیمش که داو دور در آن بازی دوار وحشت دوران بود چه شام‌ها که چراغم را ز بیم جان خفه می‌کردم اگرچه هرچه تو می‌دیدی بهاش بیشتر از جان بود. دی ۱۳۶۹ صص ۱۸۴ و ۱۸۵ ادامه دارد... دایره مینا جدید 🌺 @daamina2 https://shorturl.at/uCHV3
Show all...

Sign in and get access to detailed information

We will reveal these treasures to you after authorization. We promise, it's fast!