حُسنِ یوسُف

علی(ع) خورشید را دفن کرد و دنیا تا امروز شب است ..

تمام نشد که تازه از امشب شروع شد، یکی یکی غم های علی… اگر تا دیروز جواب سلامش را نمیدادند، دلخوش به سلام شما بود… اگر یاری نداشت، دلخوش به یاری شما بود… اگر غریب بود، دلخوش به خانه ای بود که در آن فاطمه را داشت… حالا از امشب چه کند امیرِ تنهای ما…. مادر! کاش لااقل بخاطر دل علی نمی رفتید… ما که بمیریم و بمانیم هم نمیفهمیم خار در چشم و استخوان در گلویی که مولایمان گفت یعنی چه اما میدانیم که اینها همه بعد از رفتن شما تازه شروع شد… کاش می ماندین مادر، هرچند که دنیا برازنده ی شما نبود… @hoosneeyousuf

تو رفتی و بعد تو حسن از خواب می پرد حسین شب ها بهانه ی آب می گیرد و زینب موهای پریشانی دارد… تو رفتی من با دیدن یادگاری هایت هر روز از غم نبودنت آب می شوم… یادگاریِ مسمار در گوشواره و لکه های خونِ مانده بر دیوار…

جمعه ها در پس هر جمعه می آید امّا... نیستی و همه خوش می گذرانیم فقط

ما فقط حرف؛ فقط حرف؛ زبانیم فقط از غمت یاد گرفتیم، بخوانیم فقط

با حال مناسب گوش بدین لطفا….

چه صبح های کم نوری… روزهای آخر است… چند روز دیگر حتی همین اندک نور را هم نخواهیم داشت… چند روز دیگر مادر که برود نور را هم با خود می برد و دنیا برای همیشه و تا همیشه تاریک می ماند، تا آمدن‌ فرزندش مهدی(علیه السلام)…

موى زينب دو سه ماه كه شونه نخورده عزيزم پاشو خانوم تا كه دنيا رو روى قدمات بريزم ديدى چى شد نشد اخرسر پسرمو ببينم اين روزا من توى خونه نشستمو خيلى مريضم… @hoosneeyousuf