تاریخ نوشت- عبدالله ناصری طاهری
1 371Subscribers
No data24 hours
+37 days
+330 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from محسن الویری
دانشگاه باقرالعلوم(ع)، برای نخستین بار در کشور، در رشته فلسفه تاریخ در مقطع دکتری دانشجو میپذیرد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، رشته فلسفه تاریخ در مقطع دکتری برای نخستین بار در کشور از سوی گروه تاریخ این دانشگاه راهاندازی میشود.
برنامه و سرفصل دروس این رشته با همکاری استادان و صاحبنظران این عرصه در یک فرایند مطالعاتی و مشورتی طولانی تدوین و سرانجام در بهمن ماه ۱۴۰۱ به تصویب شورای عالی برنامهریزی آموزشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری رسید.
دانشگاه باقر العلوم(ع) به عنوان یک دانشگاه حکمتبنیان، تدوین این برنامه را کوششی روشمند و غیرشعارزده و غیرشتابزده از سوی باورمندان به امکان و ضرورت بومیسازی علوم انسانی با رویکرد اسلامی میشمرد که حسن اجرای آن زمینهساز و کمککننده به پیریزی پایههای بنیادین معرفتی و روششناختی مکتبی نو در عرصه تاریخنگاری خواهد شد و گروهی زبده و توانمند را برای تداوم این راه و برآوردن همه نیازهای این گستره دانشی نوپا تربیت خواهد کرد.
پیدایش و قوام و رشد تدریجی پارادایمی نو برای علوم انسانی پس از پایان سیطره بلامنازع پارادایم اثباتگرایی و همزمان با پارادایم پستمدرن جوانهای است که تا رسیدن به نقطه مطلوب و تبدیل شدن به نهالی دارای مقبولیت علمی راهی دراز پیش رو دارد. این پارادایم جدید که میتوان آن را پارادایم الهیاتی نامید برای مقبولیت یافتن نیازمند نگارش نوشتههای فراوان از سوی باورمندان به آن و افزایش کاربست مبانی آن و اثبات توانمندی آن در عرصه عمل است.
رشته فلسفه تاریخ در مقطع دکتری به عنوان نقطه تلاقی و همگرایی استادان و صاحبنظران تاریخ و باورمندان به امکان علم دینی میتواند به گامی مؤثر برای مقبولیتبخشی به پارادایم الهیاتی در عرصه دانش تاریخ بدل شود؛ از این رو گروه تاریخ دانشگاه باقر العلوم علیه السلام خواهد کوشید ضمن دعوت از استادان برجسته کشوری برای ارائه هر چه بهتر دروس این رشته، فضایی پر نشاط برای انواع نشستها، همایشها، گفتوگوها و پژوهشهای مرتبط با مباحث نظری تاریخ فراهم آورد.
دروس این رشته در چهار نیمسال تحصیلی و در قالب ۱۰ واحد دروس جبرانی، ۱۴ واحد دروس تخصصی و ۴ واحد دروس اختیاری عرضه خواهد شد. آزمون و فرایند جذب دانشجو در این رشته در گروه تخصصی علوم تاریخی صورت میگیرد و این امر ایجاب میکند که داوطلبان ضمن برخورداری از شرایط ویژه تحصیل در دانشگاه باقرالعلوم(ع)، دانش تاریخ را هم در حد مطلوب فرا گرفته باشند.
جذب دانشجو در این رشته در صورت فراهم بودن امکانات در سه سال نخست به صورت سالانه خواهد بود و پس از آن بر اساس یک برنامه آمایشی این جذب هر دو یا سه سال یک بار صورت خواهد گرفت. گروه تاریخ دانشگاه باقر العلوم علیه السلام نیروی مورد نظر خود را برای تداوم این رشته و برآوردن نیازهای علمی آن از میان دانشآموختگان برتر دورههای نخست تأمین خواهد کرد.
داوطلبان میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره ۳۲۱۳۶۶۲۸ ـ ۰۲۵ با اداره آموزش دانشگاه تماس بگیرند.
@MohsenAlviri
Repost from فرهیختگان
دربارهٔ اصالت فتوای تحریم تنباکو
عموم مورّخین مشروطه در بحث از موجبات و مِقَوِّمات نهضت مشروطه به ماجرای مهمّ تحریم تنباکو اشاره کردهاند. چنانکه مشهور است، در زمان ناصرالدینشاه، و در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۲۶۸ قراردادی میان دولت ایران، و جرالد تالبوت، نماینده و یکی از سرمایهگذاران کمپانی رژی منعقد گردید و بر اساس آن، امتیاز تجارت توتون و تنباکوی ایران، انحصاراً به مدّت پنجاهسال به تالبوت واگذار گردید. این قرارداد، اسباب اعتراض روحانیون و مردم شد، و سرانجام پس از کشمکشهای بسیار، “چنانکه مشهور است”، فتوای میرزا حسن شیرازی در تحریم استعمال توتون و تنباکو، موجب لغو این قرارداد، و بالنتیجه پرداخت غرامتی سنگین از جانب ایران شد.
مقصود این یادداشت، اصالت انتساب فتوای مذکور به میرزای شیرازی است.
ظاهراً و چنان که در اسناد همان دوره هم هست این فتوا مستقیماً و با خط خود میرزای شیرازی نوشتهنشدهاست.
رسالهٔ مفردهای هست با نام “تاریخ دُخانیه”(۱)به قلم شیخ حسن کربلایی از شاگردان ممتاز میرزای شیرازی، که تنها سندی است که در همان روزگار، مفصّلاً به ماجرای این قرارداد و تحریمش پرداختهاست. از این جهت، این کتاب، ارزش و اعتبار بسیاری دارد. شیخحسن زمانی که قرارداد رژی منعقد، و سپس تحریم شد«یک رسالهٔ فارسی، در نهایت زیبایی، در شرح واقعه ازابتدا تا انتها نگاشت و در سال ۱۳۱۰ تألیف آن را خاتمه داد.»(۲) بر اساس متون و اسناد همان روزگار، فتوای تحریم تنباکو به دست و قلم شخص میرزای شیرازی نوشتهنشدهاست. در همین رسالهٔ تاریخ دخانیه به عنوان مهمترین سند، صدور این فتوا ابهام دارد. نویسنده میگوید نسخهٔ اصل این توقیعِ رفیع که به دستخط مبارک بوده جز برای بزرگِ علمای اعلامِ دارالخلافه، جناب مستطاب ملاذالإسلام آقای آقامیرزا محمّدحسن آشتیانی-سلّمهالله تعالی- برای هیچکس مشهود نیفتاد. سواد این حکم در همان نیمروزه تا صدهزار نسخه(!) اسنتساخ و در أقصی بلاد منتشر گردید.(۳)بنابراین به ادّعای نویسنده جز آشتیانی، هیچکس دستخط فتوای میرزا را ندیدهبودهاست!
در میان دیگر راویان و مورّخان مشروطه، حاجمیرزا یحیی دولتآبادی نیز شرح روشن و راهگشایی دربارهٔ صدور این فتوا دارد. دولتآبادی کتابش را در سیسالگی یعنی دو سال پس از انعقاد این قرارداد شروع به نوشتن کردهاست. بنا بر روایت دولتآبادی این قرارداد با میانداری میرزا علیاصغرخان اتابک بستهشد. کامران میرزا نایبالسلطنه که با اتابک، سخت دشمنی داشت، به مخالفت با این کار برخاست -البته به تحریک و تشویق روسها که رقیب انگلیسیها بودند- و در این جهت کوشید تا میرزاحسن آشتیانی، مخاطرات این قرارداد را به گوش میرزای شیرازی برساند.«بالأخره حاج محمّدکاظم ملکالتجّار که مردی متهوّر و جسور است و با نایبالسلطنه و میرزای آشتیانی محرمیت دارد فتوایی به امضای میرزای شیرازی منتشر میکند.»(۴)دولتآبادی معتقد است اصالت صدور این فتوا از ناحیهٔ میرزای شیرازی «دروغ است ولی چنان معلوم میشود که میرزای شیرازی اجازه دادهاست که دیگران به نام او اقدام نمایند، اگر پیشرفت نمود، انکار ننماید که از ناحیهٔ او بودهاست.»(۵)کار، پیش میرود، فتوا اثر میکند و «میرزای شیرازی هم بعد از حُسن خاتمت یافتن اینکار، انکار نمیکند که حُکمِ حُرمت استعمال دخانیات از او بودهاست»(۶)و «میرزای شیرازی در عالم روحانیت بر سر اینکار از آن که هست بزرگتر میشود.»(۷)
ناظمالإسلام کرمانی نیز روایتی نزدیک به سخن دولتآبادی دارد:«میرزای آشتیانی حکم به حُرمت استعمال دخانیات کرده و حکمی به این عبارت نوشتند و نسبت آن را به مرحوم حجةالإسلام حاج میرزاحسن شیرازی دادند و منتشر ساختند.(۸)
۱.تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، شیخ حسن اصفهانی کربلایی، به کوشش رسول جعفریان، دفتر نشر الهدی، قم، ۱۳۷۷
۲.همان، ص۱۰
۳.همان،ص۱۱۸
۴.حیات یحیی، یحیی دولتآبادی، انتشارات فردوسی، تهران، ج۱ ، ص۱۰۸
۵.همان،ص ۱۰۹
۶.همان،ص۱۱۱
۷.همان، ص۱۱۰
۸.تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالإسلام کرمانی، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، انتشارات آگاه، تهران، ۱۳۶۱، ج۱۹
حامد خاتمیپور
#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد ارتباط با ادمین @farhikhtehgan_bot امام علی(ع): شجاعتر از خردمند، وجود ندارد... گروه تبادل نظر: @iranintellectualsgroup
آن نالههای درد
فریاد بیامان شد و پیچید در زمان
وان اشکهای تلخ
طوفان سهمگین شد و پیچید بر زمین
افکند شعله در قفس، آن آه آتشین
صدها هزار دست در آمد از آستین
آزردگان ظلم
پروردگان رنج
لب بستهگان کین
چون دشت لاله شد
روی زمین ز خون جوانان نازنین
فردا که باز از لب آن بام بنگری
فریاد شاد میزند این بلبل حزین
صبح است و نغمه میچکد
از تار دلنشین
فریدون مشیری
Repost from سایت خبری-تحلیلی کلمه
🔴 دیکتاتور، حافظه و فراموشی
✍️ محمد جواد اکبرین
بسیار شنیدهایم که جنگ آزادی و استبداد، «جنگ حافظه با فراموشی» است؛ در توضیحش میگویند نباید ظلمی که بر مظلومان رفته و جانی که از قربانیان گرفتهاند را فراموش کنیم و یادآوری و دادخواهیِ هر روز و ساعتِ آن ظلمها و آن جانها، بنای استبداد را سست و به تدریج ویران میکند.
این جنگِ حافظه با فراموشی اما فقط درباره مظلومان و قربانیان نیست، از قضا دیکتاتورها و مستبدان نیز همین جنگ را در درون خودشان زندگی میکنند! دیروز سخنی یا خاطرهای میگویند و فردای وخامتِ نخوت و تکبرشان آن سخن و خاطره را از یاد میبرند و چیز دیگری میگویند. «دروغگو کمحافظه است» و حافظهی دیروز دیکتاتور، فراموشی امروزش را رسوا میکند؛ هرچند تاریخ نه به گواهی دیروزش اعتماد میکند و نه به انکار امروزش.
@kaleme
📝📝📝سیاست حجاب اجباری یک سیاستِ شکست خورده است
✍🏻صدیقه وسمقی از زندان اوین:
✅اکنون بیش از پنج هفته است که در زندان اوین محبوسم. چرا که روسریِ فاقد توجیه شرعی و قانونی را بر سر نمی کنم. در حالیکه به همین دلیل در زندانم از برخی حقوق بدیهیِ یک زندانی از جمله ملاقات با خانواده نیز محروم هستم.
✅سه هفته در روزهای یکشنبه که وقت ملاقات است در حیاط کوچک افسر نگهبانی بند زنان در اعتراض به این رفتار ظالمانه تحصن کردم. یکشنبه گذشته یعنی هفته چهارم ماموران زندان با فریبکاری و دروغگویی به همسرم گفتند که وسمقی به ملاقات نمیاید و او را از سالن ملاقات بیرون کردند. در حالی که من همچنان منتظر بودم به ملاقات همسرم بروم. و حالا در پنجمین یکشنبه همسرم را اصلا به سالن ملاقات راه ندادند و ماموران بند زنان به من اعلام کردند که ملاقات نخواهی داشت.
✅به وکیلم که برای ملاقات با من به زندان آمده بود نیز اجازه ی ملاقات ندادند. مامور بند زنان به من پیشنهاد کرد انتهای موی خود را با یک تکه پارچه بپوشانم و پس از خروج از درِ بند آن را بردارم. من نمیدانم این پیشنهادِ خودِ او بود یا سیاست جدید جمهوری اسلامی، اما هر چه که هست میتوانم بگویم که جمهوری اسلامی با وجود هزارن مدرسه دینی و دهها هزار روحانی و دستگاههای تبلیغاتی که همه از اموال عمومی ارتزاق و در واقع آن را هدر میدهند نمیتواند توضیح منطقی و قابلقبولی برای سیاست سخیف حجاب اجباری فراهم کند و لذا برای بازگرداندن اقتدار از دست رفته خود میخواهد ما زنان را به رفتارهایی مبتذل و بی معنا وا دارد.
✅من پیشنهاد سَبُکمغزانهی یاد شده را رد کردم و نتوانستم وکیلم را ملاقات کنم. کوشیدم دوباره به حیاط افسرنگهبانی بند زنان بروم و مدتی برای اعتراض آنجا بایستم که پیشاپیش در را قفل کرده و مامور زندان جلوی آن ایستاده بود تا مانع ورود من به آن محوطه شود.
✅سیاست حجاب اجباری یک سیاستِ شکست خورده است که ادامه دادنِ آن جز به بروز رفتارهای منحط از سوی ماموران حکومتی به چیز دیگری منجر نخواهد شد.
Repost from فرهیختگان
نشرثالث منتشرکرد:
کتاب حاضر پژوهشی کوتاه در مورد موضوعی کلان، یعنی نگارش تاریخ در عصر نوین جهانی است. دلیلم برای نگارش آن این بود که باور دارم دو عامل مهم چشم انداز تاریخی را در مسیر دگرگونی قرار داده است: یکی این که نظریه های اجتماعی و فرهنگی ای که از دهۀ ۱۹۵۰ موجی در تاریخ نگاری ایجاد کرده بودند اکنون از اعتبار افتاده اند و موجب سردرگمی تاریخ نگاران برای نگارش آیندۀ تاریخ شده اند؛ و دیگر آن که، در این حالت، مسئلۀ جهانی شدن همچون کلافی سردرگم هر قدمی برای تعیین مسیر تاریخ یا معنابخشی به گذشته را به بیراهه می کشاند. حال آیا نظریۀ جدید جهانی شدن به پشتیبانی تاریخ بر خواهد خاست یا همۀ مدعیان دیگر را کنار خواهد زد و جهان را به پذیرش الگوی مدرن شدن غربی ناگزیر خواهد کرد؟
با وجود رونق مداومِ شرح حال نویسیِ چهره های نامی و نگارش کتاب ها دربارۀ جنگ های بزرگ، تاریخ دستخوش بحرانی شده است که صرفاً به کمبود بودجه های دانشگاهی محدود نمی شود. «تاریخ به چه درد می خورد؟» پرسشی است پیچیده که پاسخ به آن در عمل بسیار دشوار است
#فرهیختگان راهی به رهایی
Repost from زن روز
🎥 آیتالله بروجردی: اسلامی کردن اشتباه بود، ما از اول اشتباه وارد شدیم و دین نباید وارد سیاست میشد
آیتالله علوی بروجردی در ویدئویی گفت: ورود ما برای اسلامی کردن از اول اشتباه بوده. متخصص لازم نیست متدین باشد. فقه علم اقتصاد نمیآورد. آیه داریم روایت داریم که تورم را چگونه پایین بیاوریم یا رشد اقتصادی را تامین کنیم؟! چه قدر باید بگردیم مثل خیامی پیدا بکنیم که خودروسازیمان را اداره کند؟ ما صاف مصادره کردیم! ما ۴۳ سال کار دستمان بوده است، همه اش آزمون و خطا؟ اصلا بانک ها غیراسلامی نبود که ما بیاییم اسلامیاش کنیم، بانک از اول مشکل نداشته است. اصلا ورود ما به عنوان اسلامی کردن اشتباه بوده است.
@zanerozzzz
Repost from فصلنامه نقد دینی
▪️خداحافظی «نقد دینی»
با دین در آیندهی ایران
شمارهی یازدهم (شمارهی پایانی) دوفصلنامهی «نقد دینی» ویژهی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ خورشیدی منتشر شد. یاسر میردامادی، سردبیر، در سرمقالهی این شماره از پایان کار مجله به سبب مشکلات مالی خبر داد.
پس از سه شماره پرداختن به موضوع «دین در ایران قرن چهاردهم خورشیدی» (شمارههای ۸، ۹ و ۱۰) «نقد دینی» در پروندهی این شماره به «آیندهی دین در ایران قرن پانزدهم خورشیدی» میپردازد. محمدرضا نیکفر در «چپ ایرانی و گذشته و آیندهی مذهب در ایران» به نسبت چپ ایرانی با مذهب پرداخته و استدلال میکند که چپ ایرانی ضد مذهب نبوده و احتمالا در آینده نیز با «پارسایان دینی»، یعنی مذهبیهایی که ضد تبعیض (به ویژه ضد تبعیض دینی) اند، بر سر ستیز نخواهد بود. ایقان شهیدی در «حال و آینده اقدامات جوامع بهائی» استدلال میکند که بهائیان ایران با وجود سرکوبها پس از انقلاب در صدد فعالیتهای عام المنفعه بودهاند و اگر در ایران آینده به بهائیان اجازهی فعالیت داده شود این فعالیتها به افزایش خیر جمعی ایرانیان خواهد انجامید. ادریس پیرصاحب در «آینده اسلام سنیمذهب در ایران» پس از ارائهی روایت دستاولی از تنوع قومی و فکری اهل سنت ایران استدلال میکند که آیندهی اسلام سنیمذهب در ایران شاهد تعامل سه جریان طریقتی (تصوف)، روشنفکرانه و سلفی خواهد بود.
حسن یوسفی اشکوری در بخش چهارم سلسله مقالاتاش با عنوان «اسلام، جامعه و سیاست در قرن سیزدهم و چهاردهم خورشیدی» با مرور تلاشها برای اصلاح سیاسی در ایران پس از انقلاب نتیجه میگیرد که تا تضادهای ساختاری قانون اساسی جمهوری اسلامی حل نشود بعید است تلاشهای اصلاحگرانه به ثمر برسد. احسان ارضرومچیلر در «آیندهی دینورزی در عصر شبکههای اجتماعی» استدلال میکند که شبکههای اجتماعی از یک سو امکان تعامل طرز فکرها و سبک زیستهای مختلف را فراهم میکند و از سوی دیگر با تقویت پدیدهی اتاق پژواک به جداسری اجتماعی و تشدید دوقطبیها و حتی امتناع تفاهم دامن میزند. بر این اساس گرچه با گسترش شبکههای اجتماعی عقلانیت و همزیستی تضمین نمیشود فناوریها را نباید جبرانگارانه تحلیل کرد. افزایش شانس رادیکالیسم به معنای حتمیت آن نیست. حسین علیزاده در «نگاهی به مناسبات علم و دین در ایران قرن چهاردهم» با مرور نسبت علم و دین در تاریخ اسلام و به ویژه در ایران از عصر قاجار تا کنون میپردازد. او استدلال میکند که در میان عالمان مسلمان تضادی با علم جدید، شبیه آنچه بر سر گالیله آمد، پدید نیامد. با این حال انتشار کتابهایی در باب نظریهی تکامل انسان اخیرا با اماواگرهایی از سوی وزارت ارشاد در ایران روبرو شده. به نظر میرسد که رونق دوبارهی استفادهی مادیباورانه از نظریهی تکامل در حال شکل دادن به نوعی واکنش محافظهکارانهی دینی است. خلیل الرحمان طوسی در «میراث قرآنگرایان در شیعه پژوهیهای معاصر» استدلال میکند که آن روی سکهی قرآنگرایی مخالفت با حدیثگرایی است. او سپس میراث قرآنگرایان شیعه در نقد تشیع باطنی، که متهم به «غلو» است را بررسی میکند.
علاوه بر بخش های «خارج از پرونده»، «کتابخانه» و «تماشاخانه»، بخش «یک کتاب در یک گفتوگو» در این شماره حاوی دو گفتوگو است. زیبا میرحسینی در گفتگو با نقد دینی توضیح میدهد که چگونه واکنش انتقادی نواندیشان دینی در ایران به حکومت اسلامی به شکلگیری فمنیسم اسلامی انجامید. آیتالله سید مرتضی شیرازی در گفتوگو با نقد دینی به نقد نظریهی ولایت فقیه میپردازد. او همچنین از فقه مقاصدی در مقابل منتقدان دفاع میکند.
این مجله و تمام شمارههای پیشین آن را میتوان از اینجا به رایگان مطالعه کرد.
فصلنامه نقد دینی
Repost from Montakhab
ملاقاتی با همسر علی اکبر خان داور
دیدار با بانوی سالخورده
زمستان هزارو سیصد و هشتاد و سه، در زمانی که تصدی کانون وکلای مرکز راداشتم، خانمی با کانون تماس گرفتند و با معرفی خود به عنوان خانم داور خواستار گفتگو با بنده شدند. با ایشان صحبت کردم و اجازه گرفتم به دیدنشان بروم. روز چهارشنبه دهم دی ماه همراه با جناب سید رضا مهدوی نجم آبادی، دوست و همکار عزیز – صاحب امتیاز مجله وکالت – به دیدار «خانم داور» رفتیم.
منزلش آپارتمان کوچک و تقریباً محقّری بود در طبقه سوم یا چهارم یک مجتمع مسکونی قدیمی با اساس البیت مختصر و کهنه.
بانویی سپید موی با قامتی دوتا که حکایت از عمری بسیار طولانی داشت در را به رویمان باز کرد. علی رغم کهنسالی بسیار با ابهّت و متشخص بود و البته از خانم منور الدوله دختر میرزا محسن خان مشیرالدوله سفیر کبیر ایران در عثمانی و وزیر امور خارجه و وزیر عدلیه دولت قاجار، جز این انتظار نمیرفت.
از آنجا که مرحوم داور به عنوان کارمند وزارت دارایی در گذشته بود، حقوق وظیفه این بانوی بزرگوار به مبلغ ماهانه یکصد و شصت هزار تومان! از این وزارتخانه پرداخت می شد. دو فرزندش که در خارج از ایران بودند در حد توان از او حمایت مالی می کردند. پیغام هایی برای دولتمردان وقت داشت که در حد توان و امکان رساندم.
از آقای طهماسب مظاهری وزیر دارایی دولت آقای خاتمی سپاسگزار بود که همراه با همسرش به دیدار او رفته و یک قالیچه هم به عنوان هدیه برای او برده بودند. آقای مظاهری در قبال امتناع خانم داور از پذیرش قالیچه و اظهار او که صرف دیدار آقای مظاهری برایش مهم و کافی است، گفته بود: مطمئن باشید این یک هدیه شخصی است و هیچ اشکالی در پذیرش آن نیست.
به نقل خاطرات پراکنده ای از همسر فقیدش پرداخت که از او به عنوان «آقا» یاد میکرد: هیچ وقت از او چیزی نخواستم. پیشکاری داشت که هر چه می خواستیم به او می گفتیم تهیه میکرد، اما «آقا» اهل اینکه هدیه و جواهر و اینجور چیزها برای من بخرد نبود. دائما مشغول کار بود و حتی در جمعه ها و تعطیلات هم کار می کرد. مدت ها سه روز آخر هفته را به مشهد می رفت تا در آنجا ترتیب احداث کارخانههای کمپوت سازی را بدهد، سفارش کرده بود در غیابش هیچ چیز را قبول نکنیم. روزی دوازده نفر طبق کش یک سرویس چندین پارچه «سور» را به منزل آوردند که هدیه یکی از تجار بزرگ آن زمان بود.
به آقا خبر دادیم گفتند طبق کش ها بمانند و برای ایشان چلوکباب سفارش بدهید تا خودم بیایم. بعد از ظهر آقا آمدند. به هر یک از طبق کش ها یک تومان انعام دادند و به پیشکار آن تاجر بزرگ گفتند سرویس را برگرداند. پیشکار گفت: حضرت والا آقای….که هیچ کاری خدمت شما در عدلیه ندارد و فقط قصد ابراز ارادت داشته اند، چرا چنین چیزهای زیبایی را قبول نمی فرمائید؟ آقا یکی از ظرف ها را برداشتند و با دقت بررسی و تماشا کردند و بعد به پیشکار گفتند: بله واقعاً خیلی زیبا است. اگر انسان به دیدن و داشتن این چیزهای زیبا عادت کند، باز هم دلش می خواهد و این آغاز گرفتاری است.
آقا با همین دیدگاه ترازوی طلای بزرگی را که وکلای دادگستری به پاس خدمات ایشان به وکالت و وکلا، اهدا کرده بودند نپذیرفتند.
خانه ای که در آن زندگی می کردیم با وام بانک ساختمانی خریده بودند و مرتب قسط میدادند. زندگی مرفهی نداشتیم به نحوی که برای پسر بچه هایم داده بودم از حلبی اسباب بازی درست کرده بودند چون امکان خرید اسباب بازی های فرنگی را که در بازار بودند نداشتیم. اما همیشه آقا به من میگفت نگران آینده نباش. با خدمتی که من به این مملکت و مردم کرده ام، شما را هرگز تنها نخواهند گذاشت.
آقا در مورد رضاشاه میگفت این مرد وحشی و آدمکش است اما وجودش برای مملکت لازم و مفید است. می دانم که آخر مرا هم می کشد. آقا یک لوله جای نوک مدادی را بازهر «استریکنین» پر کرده بود و در داخل شکم بندی که همیشه می بست دوخته بود تا اگر رضا شاه قصد کشتنش را داشت، خودکشی کند و به ذلت نیفتد. کاری که بالاخره کرد اما با تریاک نه «استریکنین».
زمانی که آقا خودکشی کرد حدود پنجاه هزار تومان بدهی داشت و خانه ما هم در گرو بانک ساختمانی بود. گویا رضاشاه دستور داده بود بدهی به بانک ساختمانی بخشیده شود و اما پس از آن که مردم به مناسبت مرگ آقا مجالس تذکر و ختم باشکوهی ترتیب دادند که خبرش به رضا شاه رسید، پشیمان شد و دستور داد خانه ما فروخته و مطالبات بانک و دیگران پرداخت شود.
آقا از صاحبان روزنامه ها خیلی قرض کرده و رسید داده بود. روزی که برای تسویه حساب بانکی به محضر رفته بودیم آنها همه برای وصول طلب شان آمده بودند.
Repost from Montakhab
محضردار که گویا روحانی بود اما از لباس روحانیت استفاده نمی کرد در حالی که به گریه افتاده بود به این طلبکاران گفت: مرحوم داور با اجرای قانون انحصار وراثت و قانون ثبت و دیگر قانون هایی که در آن ها آگهی در روزنامه لازم بود به شما مال زیادی رساند، لااقل به همسر و بچه های صغیرش مهلتی بدهید. اما کسی مهلت نداد.
روزی که خانه را تحویل می دادیم سایر وراث هم برای تقسیم اموال منقول آمدند (خانم داور مصراً به ما گفت درباره این سایر وراث توضیح ندهیم و ما هم نمی دهیم) همه چیز را کما فرض الله تقسیم کردند و بردند، حتی اسباب بازی های حلبی بچهها را. بچه ها گریه می کردند و می گفتند مادر این ها مال ما است که می برند. من آنها را ساکت کردم و گفتم عیبی ندارد باز هم برای تان می خرم.
در واقع اگر حمایت مالی خانواده پدری من نبود، معلوم نبود با این بچه های صغیر چه می بایست میکردم.
بانو خسته شده بود، اجازه مرخصی خواستیم آقای مهدوی گفتند خانم برای مسئولان و دولتمردان پیامی یا نصیحتی ندارید؟ جواب داد: نصیحتم این است که طوری کار و زندگی کنند که بعد از خودشان زن و بچه آنها به وضعیت من و بچه ها دچار نشوند.
گفتم خانم خیالتان راحت باشد نیازی به سفارش و نصیحت نیست.
در مورد مرحوم داور جسته و گریخته به صورت متفرق چیزهایی شنیده بودم. مهمترین خدمت او بر پایی دادگستری نوین بود. برخلاف بسیاری از دولتمردان عصر پهلوی در مورد او هیچ چیز بدی نقل نشده بود، و این موضوع شگفت انگیز می نمود. زیرا بسیاری از دولتمردان آن عصر اگر هم هنری و حسّی داشتند معمولاً با چند یا چندین اشکال و عیب توأم بود که حتی اگر از مشکلات شخصی ایشان چشمپوشی میکردیم، مسائل شغلی آنها باقی می ماند.
منزل بانوی سالخورده را در حالی ترک کردم که نسبت به مرحوم داور قضاوتی دیگر و ارادتی بیشتر پیدا کرده بودم.
اتفاقاً مدت کوتاهی بعد از این دیدار کتابی با عنوان داور و عدلیه تالیف آقای دکتر باقر عاقلی به دستم رسید. کتاب را با ولع و کوتاهترین مدت خوانده آنچه در آن آمده بود موید چیزهایی بسی بیشتر و بهتر از آن بود که خانم داور گفته بودند.
به خود گفتم کاش منتقدان و عیب جویان مرحوم داور این کتاب را بخوانند و سپس در خلوت و تنهایی به مقایسه اقوال و اعمال خود و آن مرحوم بپردازند.
🌸☘https://t.me/joinchat/TJl6M8fp9ZJiuaww
Montakhab
عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟ گفته بودم که به دریا نزنم دل، اما کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟ #قیصر_امین_پور 🌺 منتخبی از بهترین مطالب اجتماعی،سیاسی،فرهنگی،هنری تقدیم شما خوبان