RAMANA SAYAHI🕊
ما اينجا از تمام دوستان جانِمان دعوت مى كنيم تا كمى حال خوب مهمان ما باشند✨ اينستگرام https://instagram.com/ramanasayahii?utm_medium=copy_link
Show more4 279Subscribers
+8424 hours
+777 days
+3730 days
Posts Archive
روی سرامیکهای سرد خونه دراز میکشم و میشنومش. منتظر میمونم تا برگردی؛
@BrilaStello ✨
یک افسانهی خیلی قشنگ هست که میگه:
«اگه لایقش باشی بهت تعلق میگیره و اگه لیاقتِ بیشتر از اونو داشته باشی ازت گرفته میشه!»
پس بیخود برای چیزهایی که از دست دادی ناراحت نباش، حتماً قراره بهترش گیرت بیاد!
اهنگ «فوق إلنا خل»
یعنی «آن بالا آنجا». شاعرش میگوید نمیدانم از این پایین آن درخششی که آن بالا میبینم، درخشش گونههای تو است یا درخشش ماه؟
اجرای مشترک ریتا موسسیان، خواننده عراقی-ارمنستانی، با عمر بشیر، نوازنده برجسته عود عراقی-مجارستانی، را بشنوید.
@myworld1990
و گفت: دلها سه قسم است:
دلیاست مثل کوه که آن را هیچ از جای نتواند جنبانید؛ و دلی است مثل درخت_ بیخ او ثابت اما باد او را گاهگاه حرکتی میدهد_؛ و دلیاست مثل برّی که با باد میرود و بهر سوی میگردد.
از تذکرةالاولیا
ذکر سرّی سقطی
سوفى در مست ترين حالت ممكنش حرف جالبى زد:كه يك شب بايد زياده روى كرد؛در مستى؛در غم؛در دوست داشتن و در هر آنچه كه هميشه محتاط بوده اى...
@peaceradio1 💌
من به خودم قول دادم به کسی جز تو
فکر نکنم ، کسی بجز تورو توی دلم راه
ندم ، عاشق کسی نشم ، حواسم به کس
دیگه ای پرت نشه ، من به خودم قول دادم
همیشه مواظبت باشم ، همیشه نگاهم به
تو باشه ، صدای کسی جز تورو نشنوم ، میشه
توام همین قول رو بهم بدی و همینقدر وحتی بیشتر دوسم داشته باشی ؟
تو دوستاتو از دست نمیدی،
دشمنای مخفیتو از دست میدی.
دوستیهای واقعی از دست دادنی نیست!
رابطه برای من رقص تانگو است. کنش و واکنشی پیوسته. هر قدم من تنها در صورتی معنادار میشود که شریکم قدم بردارد. پایاش را بگذارد جلو، با فاصلهای متناسب از من. اگر شریکم گمان کند عشق، مثل علف هرز خودش رشد میکند، هر چه من آفتاب و آب بیاورم و مثل مادر زمین بستر خاک بشوم برایش، بیفایده است. آن سال گاهی نیمهشبها تمرین تانگو میکردیم. اگر یکیمان اشتباه میکرد، آن دیگری هم کاری از پیش نمیبرد. اما صبر لازم بود و صبوری لازمه عشق است و عشق مسبب رویش دو تن، پیچش دو جان، پاهایی که گاهی خم میشوند و یک قدم جلوتر میروند، دستهایی که روی هم قرار میگیرند و گاه پشت کمر یا سر شانه دیگری را میگیرند و چشمها، آن نگاههای تاب خورده بههم که میشود به هزار شیوه تأویلشان کرد، پر از ناگفتههایی هستند که در خلوت دو نفره بازگو میشوند و هزار قناری خاموش رها میشود از دلشان. و زندگی چه رقص شورمستانهای میتواند باشد.
#موقعيت
[داشتن]؛ دارا بودن، رسیدن به، دانستن، در تصرف داشتن، مال خود داشتن، اقرار کردن، حمل کردن، زاییدن، بردن، تاب اوردن، تحمل کردن، کمک کردن، تسلی دادن؛ معانیای هست که برای [داشتن] بهش اشاره شده. اما برای کشاورزها؛ داشتن یعنی تیمار کردن، ناز دادن، اشتیاق نشان دادن، صبوری کردن. اصلاً روزهایی بود که از «داریدن» استفاده میکردم برای مراقب از دیگری. یا «میدارمت.» که یعنی مراقبت هستم. باید آدمهایی داشته باشی تا «بداریشون» و «بدارنت» وگرنه کلاهت پس معرکهست.