گالری خور
هرچی عکس از روستا و خودتون دارین برامون بفرستین بزارم کانال تبلیغات پیشنهادات انتقادات اخبارروستا سال تشکیل کانال : سه شنبه، ۱۱ مهر ۱۳۹۶ عکس وفیلم وخبرهای خودتون روبرامون بفرستین: @Chakohstala @G_rKhour instagram: g.rKhour
Show more505Subscribers
No data24 hours
-67 days
-1130 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
#فرهنگی
#زيارتگاه_شهیدمدرس
🌸مراسم پرفیض دعای کمیل
🎙مداح: کربلایی محمد مؤمنی
⏰پنجشنبه ۳۰فروردین ماه بعدازنمازمغرب وعشاء
زیارتگاه شهید آیتالله مدرس(ره)
•┈┈••••✾•🌿🌸🌿•✾•••┈┈•
سلام وعرض ادب خدمت دوستان،
به مناسبت روز ارتش هرکدوم ازبزرگواران همولایتی که در ارتش خدمت کردن میتونن عکس مربوط به سربازی ومحل خدمت خود را درگروه بزارن تا تنوعی باشه وشاید همخدمتیها همدیگرو پیداکنن وتجدید خاطراتی بشه،🥰🥰🥰
دوستان میتونن عکسهای خود را به پیوی اقای مومنی ودیگردوستان مدیر ارسال کنند
از حسن آقای مقدم وحمیدآقای میری شروع کنیم که جزو افسران ارتش هستن
بسم الله،
نام زیبای وطن را با خون خود جان میدهم
دست دشمن بشکنم از غم رهایت میکنم
با شهیدان عهد میبندم که تا ما زندهایم
اقتدارت را شکوفا،جان را فدایت میکنم
🔺️۲۹ فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی ایران گرامی باد.
Repost from N/a
☘🌷🍀چهارشنبه ۱۴۰۳/۱/۲۸ آغاز بکار آرماتور بندها برای اجرای طبقه همکف ساختمان حسینیه متوسلین به چهارده معصوم علیهم السلام مشهدمقدس
🌺🌸از خیرین گرامی تقاضا میشودبرای ادامه کار کمکهای خود را به کارت حسینیه به شماره 1763-9002-0610-5047 واریز و میزان کمک را به شماره تلفن 09153250907 اطلاع رسانی بفرمایید .
با احترام والتماس دعا هیئت امناء
https://eitaa.com/h14masom
https://t.me/jqh14mm
🌹🍃
زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام سادهای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویتهای بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت.
یادم میآید منتظر شدم ببینم آیا پدرم هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است؟ در آن وقت، همهی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود؟ خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت مربا روی آن بیسکویتهای سوخته میمالید و لقمه لقمه آنها را میخورد.
یادم است آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویتها از پدرم عذرخواهی کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم.
همان شب، کمی بعد که رفتم پدرم را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهایش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید و گفت: مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است.
بعلاوه، بیسکویتِ کمی سوخته هرگز کسی را نمیکشد!
زندگی مملو از چیزهای ناقص و انسانهایی است که پر از کم و کاستی هستند. در طول این سالها فهمیدهام که ر
یکی از مهمترین راهحلها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار؛
درک و پذیرش عیبهای همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است و امروز دعای من برای تو این است که:
یاد بگیری که قسمتهای خوب، بد و ناخوشایند زندگی ات را بپذیری و با انسانها رابطهای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نشود.
خدایا آدمای صبور و با اصالت قسمت همه کن