كانال رسمى قلعه بیگ
قلعه تاریخی بیگ ارتباط با ادمين كانال👇🌹👇 @Ali_frozesh @dara8383
Show more732Subscribers
-224 hours
No data7 days
+430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
#مورال
نوعی قارچ خوراکی و کمیاب
🥀شیروان منطقه تکمران روستای برزلان
🌸🍃کانال رسمی قلعه بیگ
@GhaleBeig
👍 2
#زندگینامه_من_و_نرگس
قسمت بیست و چهارم
قبل از رفتن گفتم باشه...
دنبال خونه میگردم ولی می خوام بدونم اگه بابا تا بیست سال دیگه زنده بود شما با گرفتاری هاتون چی کار میکردین؟"
شوهر خواهرم گفت آقا ساعد به هر حال حقشونه اون خونه که به نام شما نیست به نام پدرتونه"
گفتم شما هم شرایط منو میدونین من بیکارم و خرج زندگیم افتاده گردن ،زنم با این حال دنبال خونه می گردم.
ولی خوب شد آدمای دور و برم رو شناختم."
از در که زدم بیرون احساس کردم سرم داغ شده نمی تونستم باور کنم خواهرهام، کسانی که از یه خون و یه پدر و مادر بودیم تو روم برگردن و از ارث و میراث حرف بزنن
اصلا روم نمیشد به نرگس در مورد این موضوع چیزی بگم ولی چاره ای هم نداشتم تا برسم خونه هزار تافکر و خیال تو سرم چرخید و تا رسیدم زدم زیر گریه...
خوب شد نرگس خونه نبود تا حال نزار منو ببینه حسابی گریه کردم تا دلم خالی شد وقتی نرگس برگشت خونه خودمو به خواب زدم تا متوجه نشه گریه کردم نرگس برای شام صدام کرد و وقتی قیافه مو دید
ادامه دارد...
🌸🍃کانال رسمی قلعه بیگ
@GhaleBeig
👍 1
#زندگینامه_من_و_نرگس
قسمت بیست و سوم
پدرم همیشه در حد توان خودش چه از نظر مالی و چه از نظر فکری همیشه یاورم بود و حالا میدیدم از دست دادمش در اون روزهای سخت باز نرگس بود که به من دلداری میداد و بهم کمک کرد...
تا با این قضیه کنار بیام شش ماه از رفتن پدرم میگذشت که یک روز خواهر بزرگم پیغام فرستاد که برم خونه شون وقتی رسیدم دیدم اون یکی خواهرم و همسرهاشون هم هستن.
با شوخی گفتم ایشالا خیره چی شده جلسه محرمانه گذاشتین؟" خواهرم گفت:
ساعد جان! صدات کردیم بیای اینجا تا در مورد یه موضوعی با خودت صحبت کنیم نمی خواهیم مامان هم فعلا چیزی بدونه."
گفتم خب... بگین." خواهرم گفت: ساعد جان خودت از اوضاع ما خبر داری و میدونی دستمون تنگه می خوام صاف و پوست کنده باهات حرف بزنم...
اون خونه ای که تو و نرگس توش زندگی میکنین مال همه ماست بابا خدابیامرز اون خونه رو داد تا شما خودتون رو جمع و جور کنید و خونه بخرین خواستیم بهت بگیم تا سالگرد بابا به فکر باشی و دنبال خونه بگردی و سهم ما رو هم بدی...
باور کن ساعد جان ما هم تو زندگیمون گیر و گرفتاری زیاد داریم تو هم میتونی با سهمت بری....
دیگه نذاشتم ادامه بده و بلند شدم و...
ادامه دارد...
🌸🍃کانال رسمی قلعه بیگ
@GhaleBeig
#زندگینامه_من_و_نرگس
قسمت 23 و 24
👈 امشب دو قسمت از 👇🌹👇
🌸🍃 کانال رسمی قلعه بیگ
@GhaleBeig
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
بر کور و کر، ار نکته نگیری، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری، مردی
رودکی
🌸🍃 کانال رسمی قلعه بیگ
@GhaleBeig