💦طعم بـهـ🍓ـشت💦
انقدر گردنشو بخوری که تا دستت به بهشت کوچولوش رسید انگشتات خیسیشو حس کنه💦🔞 نویسنده: صدف🐚
إظهار المزيد8 844
المشتركون
-4624 ساعات
-4347 أيام
-71330 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from N/a
-زن داری دایی... رابطمون گناهه
هقی میزنن که منو توی بغلش میگره و پچ میزنه:
-دردت اینه؟؟ اخه بیشرف من دایی ناتنیتم... کجاش نا مفهومه توله سگ.
دستشو بین پاهام میبره و خمار لب به گوشم میچسبونه
-تولهی دایی براش خیس کرده... آب انداختی اون جارو که...
گازی از گردنم میگیره که بی حال روی دستش وا میرم
-جونم کوچولوی من... امشب جوری بکنمت که صدات تا هفت آسمون بره...
https://t.me/+Sno1Aio7fPBjNGI0
#سکس_با_داییناتنی💦🔞
12200
Repost from N/a
-زن داری دایی... رابطمون گناهه
هقی میزنن که منو توی بغلش میگره و پچ میزنه:
-دردت اینه؟؟ اخه بیشرف من دایی ناتنیتم... کجاش نا مفهومه توله سگ.
دستشو بین پاهام میبره و خمار لب به گوشم میچسبونه
-تولهی دایی براش خیس کرده... آب انداختی اون جارو که...
گازی از گردنم میگیره که بی حال روی دستش وا میرم
-جونم کوچولوی من... امشب جوری بکنمت که صدات تا هفت آسمون بره...
https://t.me/+Sno1Aio7fPBjNGI0
#سکس_با_داییناتنی💦🔞
8100
Repost from N/a
_بین پام میخاره برام خارشش و میگیری دایی؟
نگاهش و به بین پام دوخت.
_واسه داییت ح.شری شدی؟!
داغ کرده بودم، جلوش نشستم و پاهام و از هم باز کردم و بین پام و مالیدم.
_دبدمت داشتی با شورتم ج.ق میزدی تا خودم هستم چرا شورتم.
ح.شری نشست بین پام و شلوارشو پایین کشید آل.ت ش.ق شدش افتاد بیرون.
_جوری جرت بدم که دیگه جلوم لنگ به هوا نشی توله سگ.
کلفتش و با ضرب واردم کرد..
https://t.me/+Sno1Aio7fPBjNGI0
رابطه_با_دایی_ح.شری🔞💦
7700
Repost from N/a
_بین پام میخاره برام خارشش و میگیری دایی؟
نگاهش و به بین پام دوخت.
_واسه داییت ح.شری شدی؟!
داغ کرده بودم، جلوش نشستم و پاهام و از هم باز کردم و بین پام و مالیدم.
_دبدمت داشتی با شورتم ج.ق میزدی تا خودم هستم چرا شورتم.
ح.شری نشست بین پام و شلوارشو پایین کشید آل.ت ش.ق شدش افتاد بیرون.
_جوری جرت بدم که دیگه جلوم لنگ به هوا نشی توله سگ.
کلفتش و با ضرب واردم کرد..
https://t.me/+Sno1Aio7fPBjNGI0
رابطه_با_دایی_ح.شری🔞💦
3410
Repost from N/a
_بین پام میخاره برام خارشش و میگیری دایی؟
نگاهش و به بین پام دوخت.
_واسه داییت ح.شری شدی؟!
داغ کرده بودم، جلوش نشستم و پاهام و از هم باز کردم و بین پام و مالیدم.
_دبدمت داشتی با شورتم ج.ق میزدی تا خودم هستم چرا شورتم.
ح.شری نشست بین پام و شلوارشو پایین کشید آل.ت ش.ق شدش افتاد بیرون.
_جوری جرت بدم که دیگه جلوم لنگ به هوا نشی توله سگ.
کلفتش و با ضرب واردم کرد..
https://t.me/+Sno1Aio7fPBjNGI0
رابطه_با_دایی_ح.شری🔞💦
4600
00:05
Video unavailable
-با ک.صت بشین روی دهنم میخوام شیره وجودتو بکشم محیا...
-من... ر روم نمیشه دایی..
چنگ به ک.ون ژلهای دخترک زد و روی تنش کشید.
-حرف نزن وسط سکس فقط باید چهارتا کلمه بشنوم، بگو بخور... بکن، بمال، محکمتر...
همینکه ک.ص خیس دخترک روی دهان مرد نشست، تهریشش تن دخترک را به قلقلک انداخت و با خجالت پایش را بست.
-پاتو نبند توله سگ... میخوام قشنگ زبون بکشم لای پاهات.
با اولین لیسی که غلام بین پای محیا زد...
https://t.me/+XKelhIMb96Q2NTQ0
https://t.me/+XKelhIMb96Q2NTQ0
#رابطه_داییناتنی_با_خواهرزاده🔞
29020
اخخخخخخخ دارم ميميمرمممم! تو رو خدا #رحم كن... بچه داره به دنيا مياد...
اخرين كمري رو كه زد خودشو توم تخليه كرد و بى جون كنارم دراز مشيد و فرياد زد: مامانننن! بيا #بچه داره ب دنيا مياد...
#نازم زخم شده بود. مادرش فورى وارد شد و با ديدن اوين برهنه و سرو وضع #لختم صورتشو جمع كرد. بين #پام جا گرفت و با ديدن وضعيتم فرياد زد:نكبت زور بزن بچه ام از دست رفت...
نميتونم... نميتونم...دارم ميميرم...
با ارنجش چنان روى شكمم فشار اورد ك جيغم به هوا رفت. از درد به خودم ميپيچيدم.
آفرين داره مياد همينطور رور بزن...
#انگشتسو #واردم كرد و #كيسه ابو #پاره كرد.جيغم به هوا رفت. با پست دست تو دهنم كوبيد: خفه شوو!...بچه ام خفه سد...
ديگه نميتونم...
سرش معلوم شده زور بزن...
باز با ارنج روم سوار شد : اخخخخخ... دلم...
صداى نوزاد ك تو اتاق پيچيد صداى كف زدنا بلند شد. چشمهاى گريونمو وا كردم. اوين بچه رو تو بغلش گرفته بود. و مادرش بين پام نشسته بود: مامان يجور بدوزش ك از اولشم #تنگتر بشه...
نخ و سوزن تو #بهشتم بالا و پايين مى رفت اما هيچ حسى نداشتم. انقدرى درد كشيده بودم اون پيشم هيچ نبود. وقتى كارش تموم شد از جاش بلند شد. مامان تموم شد؟!
اره از اولشم #تنگتر كردم...
بچه رو ببر بيرون بهش برس من ببينم چ كردى؟
باشه اما اول بزار بگم تميزش كنن بعد...
خودم ميكنم... شماها برين...
نگاهم با ترس به رفتن بقيه دوخته شده بود. رو بهش كردم و گفتم: تو رو بخدا من تازه #ترميم كردم...
__ بازم ميدم #بدوزنت اما من ديگه نميتونم صبر كنم... يه بار ميرم و....
https://t.me/+ye-CsHpWeyEzMmFk
33900
#فورسام #تریسام
#سکس_گروپ💦🔞
#پارت19
اون دوتای دیگه اون پایین ک*.یرم رو از #شورت که در آوردند هین بلندی کشیدند.
حتما از بزرگی و #کلفتیش تعجب کردند!
اونی که موهای زرد #بلندی داشت و چشم هاش مشکی بود همونطور که چشم هاش برق می زد گفت:
_ چه #کلفت و بز ...
نذاشتم ادامه حرفش رو بزنه و پر فشار مردو*.نگیم رو داخل #دهنش کردم که اون یکی هم شروع به لیسیدن تخم هام کرد.
آخ رو ابرا بودم ...!
من رو روی تخت دو نفره داخل اتاق پرت کردند و یکیشون کی*.رم رو بین #پاهاش تنطیم کرد و خودش رو تا واردم کرد که صدای نالش بلند شد!
اون دوتای دیگه م*.مه هاشون رو بهم #مالوندن و لب های همو بوسیدن و یکیشون بهم نزدیک شد و لبم رو بوسید و بعد روی صورتم نشست که شروع به #لیسیدن ک*.صش کرد.
از اون طرف با اون دختره شروع به بوسیدن هم کردند.
زبونم رو وارد ک*.صش کردم و اونقدر تند تند زبون می زدم که سریع ار*.ضا شد و از روم بلند شد و شروع به #مالوندن خودش کرد.
اون دختره که داشت روم سواری می کرد از روم بلند شد و اونی که موهای #شرابی متوسطی داشت روم نشست و تند تند خودش رو بالا و پایین می کرد.
از لذت داشتم #بیهوش می شدم اما انگار اونا از من دست بردار نبودند و تا #شیره وجود من رو نمی کشیدند ول کن نبودند که...😈🔞
https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0
https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0
https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0
پسره اختلال دو قطبی داره و الان که قسمت شیطنتش فعال شده رفته پارتی و با دخترا تریسام و فورسام می زنه اما نمیدونه که ...🔞❌
🔞عـروسـ افـسـونـگـر🔞
یجوری حش*.ریم کنی که بشینم رو دهنت بگم فقط لی*س بزن لنتی👅💦 رمان: #عروس_افسونگر🔞🔥 #عاشقانه #بزرگسال #روانشناسی😈💦 نویسنده: #بانوی_طلایی_F رمان های کاملم @novel_bano P1
https://t.me/c/1986431345/1130010
- درد دارهههههه...🩸⛓
فرزام بی توجه به داد و فریادم ضربهی محکمتری #داخلم زد که حس کردم سوراخ #باسنم جر خورد!
با درد دندونامو تو بازوم فرو کردم که کامل خم شد روم و تو صورتم خیره شد
- درد داره آره؟ اون موقع که تو آبم مواد ریختی و خواستی منو بندازی زندان درد نداشت الان که داری زیرم جون میدی درد داره؟
چشمای سرخ شدمو تو چشماش دوختم که با دستاش محکم گردنمو گرفت و فشار داد! خودشو تا ته کرد #داخلم که آخ ریزی از بین لبام خارج شد
- هنوز اولشه اروند! حالا حالا ها باهات کار دارم!
و برم گردوند و باسنمو داد بالا. هق ریزی زدم که #اسپنک محکمی زد و گفت
- به نظرت اگه اون عشق حرومزادت بفهمه زیر دشمنش جر خوردی چه عکس العملی نشون میده؟ هوم؟
و خودشو کامل کشید بیرون که نفسم آزاد شد! فکر کردم میخواد ولم کنه که با وارد شدن یهوییه اون حجم از بزرگی و کلفتی #مردونگ*یش داخل باسنم داد بلندی کشیدم که عصبی خندید
- ِرهههههه داد بکش! میخوام تا صبح صدای داد و زجه هات تو عمارتم بپیچه!
دیوونه شده بود!
صورتمو تو بالشت فرو کردم که با حس چیز دیگه ای روی باسنم سرمو کج کردم. با دیدن #کی*ر مصنوعی کلفت و درازی که دستش بود قلبم از تپش ایستاد!
وحشت زده خواستم فرار کنم که تمام وزنشو انداخت روم و غرید
- چیه؟ یکی برات کمه؟ هوم؟ دلت میخواد دوتاشو تو خودت جا بدی؟
- ولم کن روانیییی!
پوزخندی زد و روان کننده ای ک روی میز بود رو برداشت و ریخت رو اون وسیله و سرشو گذاشت رو سوراخ*م...
- میخوام معنی جر خوردگی واقعیو بهت بفهمونم اروند! از این به بعد زندگیتو جهنم میکنم! کاری میکنم خودت آرزوی مرگ کنی...
و با تمام زورش اون وسیله رو هل داد داخل #باسنم که داد بلندی کشیدم و بی جون افتادم رو تخت. آرن بی توجه به وضعیتم خودش و اون وسیله رو عقب جلو کرد و همینجور که از #لذت ناله میکرد گفت
- آههههه! لعنتی این سوراخ فاکیت حسابی گشاد شده فکر کنم برا یکی دیگم جا داشته باشه...
حتی جون نداشتم که تقلا کنم و با هر ضربه ای که داخ*لم میزد نالهی ریزی از بین لبام خارج میشد.
پوزخندی به حالم زد و دستشو برد پایین و چنگی به مردونگ*یم زد و گفت
- وقتشه مردونگیتو بذاری کنار اروند! میخام از ک.ون آبتو بیارم و به اون حرومی نشون بدم که دشمنش چه جوری قراره به خاک سیاه بکشونتش!🩸🔪
بی جون سرمو کج کردم که نگاه دقیقی به سوراخ باسنم انداخت و گفت
- حالا وقتشه...
لرز خفیفی کردم که خم شد و چیزیو از رو زمین برداشت که...
یه رمان مخصوص با ژانر #مافیایی و #روانشناختی اوردم براتون🔞🔥
بکوب رو لینک قبل اینکه #حذف بشه🥵
https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0
https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0
https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0
https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0
https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0
「افشاگـ🔥ـࢪ」
مبارزه عشق و نفرت دو سر باخته:)🥂🔞 ❌نکته بسیار مهم❌ این رمان روانشناختی بوده و شخصیت های اصلی با اختلالات روانی مختلف خلق شدن! بعضا رمان دارای صحنه های خشن و دلخراشه، پس با آگاهی کامل این رمان جذاب رو شروع کنید!😈🫵🏻 نویسنده:مآه پنهان‹ هانیـــه ›
25130