Rainbow 🌈 Sekai
به دنیای رنگین کمون خوش اومدید 🌈😍 پلی متصل از زمین به سوی بهشتی جاودان🌿🦄 راهنما برای دسترسی به ترجمه رمان، مانهوا و مانگاها: https://t.me/c/1901449316/3 ⚠️ لفت = بن ⚠️ 🚫 کپی با منبع و بی منبع ممنوع میباشد 🚫
إظهار المزيد6 420
المشتركون
-7624 ساعات
+8667 أيام
+95930 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
تعداد دفعاتی که کروساوا حسودی کرده بود😂😍🥺 اخه به نودل مرتیکه ی صافت؟
❥ #Series ⋆ #Spoiler
⊹ ───────────── ⊹
🌈 @rainbowsekaii
14123
Photo unavailable
کاری که در اصل دلم میخواد با بوبزهای گنده بعضی از شخصیت ها بکنم 🤗🤭
❥ #Manhwa ⋆ #fanart
⊹ ───────────── ⊹
🌈 @rainbowsekaii
❤🔥 13
40310
Chapter: 2 🩸
هرگونه کپی برداری ممنوع میباشد🚫
⊹ ───────────── ⊹
🌈 @rainbowsekaii
❤🔥 32❤ 9🍓 1
611104
Photo unavailable
⋆ 𝐑𝐞𝐝 𝐌𝐚𝐧𝐬𝐢𝐨𝐧
یک مجتمع مسکونی کم نور که در حومه شهر سئول واقع شده است. در بینشون سونگ کیونگ که در دور دست ترین گوشههای این مجتمع دکهی اغذیه فروشی رو میگردونه، رو یک چیز متمرکزه. فردی که در حال حاضر جذبش شده کوان چئونگ ریم، رئیس عمارت سرخ هست. یک روز درحالی که با نگاهی محزون چئونگ ریم رو زیرنظر داشت همهی جزئیات رو در دفترچه یادداشتش وارد کرد و مشتاقانه به مرد فکر میکرد درنهایت مچش گرفته شد.
"تو میخوای با من بخوابی نه؟ نترس نمیخوام بزنمت. خیلی کنجکاوم. شلوارت رو در بیار. بیا امتحانش کنیم."
در ابتدا این رابطهای بود که تنها شامل فعالیتهای جنسی و سلطهگری خفیفی میشد. اما حرف شنوی کورکورانه و ابراز علاقهی دیوانه واری که در دفترچه خاطراتش به نمایش گذاشته بود، باعث شد تا طلایی که بین این دو حک شده بود به آرومی ترک بخوره.
"بنظر کوان چئونگ ریم من خاصم."
─────────────
🩸 Novel's Title: 레드 맨션
🩸 Autor: Guwon
🩸 Translator: Robin
🩸 Genre: Psychological, Smut, BL
❥ #Red_Mansion ⋆ #Novel
⊹ ───────────── ⊹
🌈 @rainbowsekaii
❤🔥 26❤ 6🍓 5
63470
جوری که این بچه رو از همون ابتدا به فرزندی قبول کرده 😍❤️🩹🥹
❥ #Manhwa ⋆ #Spoiler
⊹ ───────────── ⊹
🌈 @rainbowsekaii
❤🔥 20❤ 1
24025
Photo unavailable
🌕رابطه خشن و زوری با دو تا داداشی که سادیسم دارن...چند روز زندانیش کردن تو زیر زمین و هر شب باهاش رابطه دارن 🤤
🚫خشن ترین فیکشن تریسام اینجاست💦
جان کـ.ـامش رو توی سوراخ ییبو ریخت و هیولاش رو از #سوراخ داغ و نبضدار ییبو بیرون آورد🚫 ییبو فکر کرد که بانیِ هورنی بالاخره خسته شده، اما ثابت شد که چقدر اشتباه میکنه. 🖕 پسر جوونتر نشست و ییبو رو مجبور کرد روی پاهاش بشینه و دوباره #دیکش رو توی سوراخی که کـ.ـامش ازش چکه میکرد، فرو کرد. 🥵 ییبو #ناله کرد و جان شروع کرد به #ضربه زدن. 🍑🌟https://t.me/+siXMArXE9XRlNjU0 ✅ 🌟https://t.me/+siXMArXE9XRlNjU0 ✅
64130