مقدر شده [ اثر: ارغوان ]
رمان مقدر شده اثر: ارغوان پارت گذاری>>> روزانه ژانر: آروتیک/گی/عاشقانه/درام🔞 رمان دارای صحنه های باز و سکسی است محدودیت سنی دارد
إظهار المزيد2 471
المشتركون
-924 ساعات
-567 أيام
-10230 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from N/a
00:07
Video unavailable
گپ رولپلی 🤪🤪🔥
از چه رولی دوست و رل میخوای⁉️
🦋🏳🌈🦋🏳🌈🦋🏳🌈🦋🏳🌈🦋🏳🌈
https://t.me/+V-q85dCTdZ84NmI8
❤️ هر شب توی ویسچت چالش صکصی 🔞
🧡 بازی با ربات های BDSM و LGBT 🇮🇷
💛 با مجازات های رولپلی یا کراشزنی 💋
💚 گپ پت ها 💙 گپ لیتل ها 💜 گپ ددی ها
https://t.me/+V-q85dCTdZ84NmI8
https://t.me/+V-q85dCTdZ84NmI8
⚠️💦 #برتتیمرهـا اینجا #بهتریـن مکان برای شماست ؛ از دستش ندید
همتون با هر گرایشی لیتل اسلیو میس ددی مستر میتونید به خانوادمون بیاید 🥺👈🏿👉🏿💋
animation.gif.mp41.31 KB
29200
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:05
Video unavailable
#گی #اروتیک #قانون_و_اغوا
وسط جلسه تحریکش کرده🔥💦
با پاهام ک.ی*رشو میمالیدم گوشاش سرخ شده بود اما وسط جلسه نمیتونست کاری کنه
با چشاش خط و نشون می کشید که به هیچ ورم نبود💦🔞💦🔞
محکم فشار دادم چهرش رفت تو هم
_چیزی شده جناب سخاوت
_جلسه تمامه دوستان
با بقیه منم سرخوش میخواستم برم که در بسته شد
گیر افتادم
_ حالا که بیدارش کردی خودت هم می خوابونیش 🥵🤬
تو بغلش چرخیدم سرخ و عصبی بود خودمو بیشتر چسبوندم بهش
_بذارمش تو گهوارش؟🤤😈😈
https://t.me/+lXwDPkH_mIdlZTE0
https://t.me/+lXwDPkH_mIdlZTE0
animation.gif.mp40.79 KB
27900
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:04
Video unavailable
🍆♨️شکارچی ای که شکار یه دوارف میشه و مجبوره هر شب بهش سرویس بده♨️🍆
#تریسام🔥 #BDSM⛓
اریک ا#سپنکی به #باسن متیو زد و گازی از گوشش گرفت:
-عاشق اینم که با اینکه هر شب #میگامت ولی بازم #تنگی توله.
#نیپل متیو رو #نیشگون گرفت و درحالی که محکم تر خودشو تو #سوراخش می کوبید لب زد:
-تصمیم گرفتم به #پادشاه_تاریکی معرفیت کنم.
#کون خوبی داری، #سرویس_دادنتم که خوبه.
قیافهتم که جذابه، دهن #تنگی هم داری.
کلا فول آپشنی برای #جنده ارباب تاریکی شدن.
https://t.me/+-nlmkl4Q5hM5N2Ux
https://t.me/+-nlmkl4Q5hM5N2Ux
4.30 KB
29400
❤️🔥❤️🔥❤️🔥
❤️🔥❤️🔥
❤️🔥
#مقدر_شده
#پارت_298
حرفش باعث شد غمی بزرگ روی سینه ام سنگینی کند او تمام شب درد کشیده بود و ناله کرده بود ولی برای محافظت از من حتی در این حال هم با گرگش جنگیده بود تا از من محافظت کند
دستم را به طرف سینه اش بردم و روی قلبش گذاشتم چشمهایم پر از اشک شد خواستم چیزی بگویم ولی انگار کلمه ها از ذهنم فرار کرده بودند
و فقط غمم را با قطره های اشکی که روی گونه ام سر میخوردند نشان میدادم
ـ گریه نکن... بهت نمیاد شاهزاده
شاهزاده ای که آرگوت میگفت با شاهزاده ای که جکووب به زبان آورده بود زمین تا آسمان فاصله داشت...
این که چه دردی را این بار تحمل کرده است قلبم را میسوزاند علاوه بر جنگیدن با تاریکی درونش باید با گرگش هم مبارزه میکرد...
ـ ولی این بار زودتر تموم شد..
با حرفش نگاهم از زخمهایش به طرف چشمهایش رفت
ـ نیروی پاکی که تو بهم داده بودی باعث شد اینبار زودتر از دوره تاریکم بیرون بیام
ـ پس... پس بیشتر بهت میدم تا... تا جایی که خوب بشی
دسته ای از موهایم که روی شانه ام افتاده بود را گرفت و گفت:
_قرار نیست تموم بشه لئو... تو فقط کمی اون رو عقب روندی ولی قرار نیست همیشه عقب بمونه
ـ پس هربار بهت نیرو میدم
ـ نه دفعه ی پیش شانس اوردی که زنده موندی تو خیلی زیادتر از توانت از نیروت استفاده کردی
نیروی تو برای از بین بردن زخمها و بیماری
های معمولیه نه جنگیدن با نیروی تاریکی
ـ برام مهم نیست اگه این بار زنده موندم پس بازم زنده میمونم
آرگوت دستش را به دور گردنم انداخت و پیشانیم را سینه اش فشرد
ـ و من قرار نیست بهت اجازه بدم جونت رو به خطر بندازی..
ضربه ی به سینه اش زدم که هیسی از درد کشید و بغض من بزرگتر شد
باید چکار میکردم باید راهی باشد تا او....
چیزی به ذهنم آمد اگر... اگر اجازه میدادم تا مارکم کند شاید... شاید کمی حداقل کمی از دردش را در دوره ی تاریکش کم میکردم
اگر قرار باشد هر بار که به دوره ی تاریک میرود با گرگش هم بجنگد به جای درمان
دردش ، بدتر نابودش میکردم
❤️🔥❤️🔥
❤️🔥
❤ 110👍 17😁 9❤🔥 7
49500
❤️🔥❤️🔥❤️🔥
❤️🔥❤️🔥
❤️🔥
#مقدر_شده
#پارت_297
_ هی گرگ سفید میشه آلفات رو پیدا کنی؟ میخوام ببینمش...
چند لحظه بعد رایحه ای به مشامم خورد چشمهایم را بستم و با تمام وجود رایحه را حس کردم
لبخندی نرم نرمک روی لبهایم نشست... این رایحه ی آلفا بود
شروع کردم به راه رفتن و به غریزه ای که من را به رایحه ای که حس میکردم اعتماد کردم
مدتی بعد از راه رفتن دریاچه را دیدم
آن رودخانه ی نقره فام که مثل الماسی بین تاریکی درختهای زرد و خشک زمستانی میدرخشید درختهای سبزی که تراوت و زندگی از آنها تراوش میکرد
جلوتر که رفتم آلفا را دیدم که رو به دریاچه و روی زمین نشسته بود و به درختی تکیه داده بود
به طرفش رفتم و کنارش نشستم بدون حرفی سرم را روی بازویش گذاشتم و به رودخانه نگاه کردم
ـ پیدام کردی...
ـ همممم... به گرگم گفتم برام پیدات کنه.
بعد از آن نه من حرفی زدم نه اون ، مدتی همانطور در سکوت به زیبایی روبه رویمان خیره شده بودیم و آرامش تنها چیزی که در هوا جریان داشت
صدای آلفا باعث شد از خلسه آرامش بخشم بیرون بیاییم..
ـ دیشب دوره ی تاریکم رو گذروندم.
شوکه بلند شدم و به صورتش خیره شدم حالا متوجه زخم هایی که روی تنش بود شدم زخم هایی که زیر لباسهایش که پوشیده بود کم و بیش معلوم بودند
چیزی که درون ذهنم منفجر شد و باعث لبهایم را لرزان تکان دهم
ـ صدام نکردی...
ـ نه...
ـ چرا...؟
ـ چون گرگم اینبار قرار نبود ازت ساده بگذره.
❤️🔥❤️🔥
❤️🔥
❤ 92👍 16😁 13❤🔥 8
47900
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
- #سک.س معلم با دانش آموزش خلافه قوانینه میدونستی خانم معلم؟؟🔞💦🍒
از شنیدن صدای خش دارش بین پام خیس شد و خمار بهش نگاه کردم که خیره به #سینه های درشتم شد دستشو گرفتم و زیر دامنم بردم و روی #بهشت خیسم گذاشتم که عصبانی نگاهم کرد و #نازمو تو مشتش گرفت و فشارش داد که ناله ی بلندی کردم
-آههه.... عدنان لعنتی دیگه نمیتونم حداقل با انگشتات یکاری کن
-اینجوری نمیشه خانم معلم این #بهشت خیسی که من حس کردم نیاز به یه چیز #کلفت تر داره........
https://t.me/+dJsdmXYs0Fg5MTY0
https://t.me/+dJsdmXYs0Fg5MTY0
معلم باکره ای که از رابطه میترسه ولی با دیدن عدنان شاگرد سک.س.یش سر جلسه امتحان خیس میکنه و پسره.......😱🔥👅
9200
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
تا کی منتظر پارتگذاری رمان انلاین باشی؟⁉️🙄🔞 همهی رمانای پولی اینجاست 👅🤩💦
رمان #حامی_تر_از_حامی : 🥵💥
یه پسری به اسم اهورا از سمت خانوادش خیلی تحت فشاره و تو مدرسه هم #آزار_جنسی میبینه تا اینکه...
رمان #مسافر: 👅🧸
شاهو پسری ک بخاطر #ترس از اعدام با #ایسو ازدواج میکنه و ایسو اونو مجبور میکنه ک لیتل بویش 🍼 باشه ....
🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞
https://t.me/+sfLKdL5vBw05Yjk8
https://t.me/+sfLKdL5vBw05Yjk8
12400
Repost from N/a
00:03
Video unavailable
پارتنریای🍕🎡دردودل💌🫂کراشیابی👅💦
https://t.me/+0QH4cz_nzQFiMzQ0
https://t.me/+0QH4cz_nzQFiMzQ0
𓇿 𓇿 𓇿 𓇿
🍫𝗽𝗮𝗿𝘁𝗻𝗲𝗿𝘆𝗮𝗯𝗶𝗶 فرمناشناس🍑
🍫𝗟𝗚𝗕𝗧 ویسچت🍑
🍫𝗧𝗔𝗟𝗞 فتیش🍑
🍫𝗕𝗗𝗦𝗠 علایق🍑
🍑 ایده تنبیه🍫
https://t.me/+0QH4cz_nzQFiMzQ0
https://t.me/+0QH4cz_nzQFiMzQ0
جـوین شـو دیـگه بیـشـتر توضـیـح نـدم خـودت ایـن کـاره ی🌈🍌🎆
animation.gif.mp40.36 KB
28100
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
دلت #مردونگیه کلفت شاگردتو میخواد خانم معلم؟؟🫦💦🔥
Link
تو سالن مدرسه بودم که با شنیدن صدای یکی از شاگرد هام ترسیده برگشتم که عدنانو دیدم
نامتعادل سمتم اومد که فهمیدم مسته ترسیده گفتم :
-اینجا چه غلطی میکنی عدنان !! الان مدرسه بستست همه ی بچه ها رفتن
چنگی به سینه هام زد و قبل از اینکه جیغ بزنم جلوی دهنمو گرفت
-جوووون دلم میخواد این #سینه های کوچولوتو انقدر بمالم تا بزرگ بشه
شوکه نگاهش کردم که با رفتن دست بزرگش زیر دامنم.........🔥😈
https://t.me/+dJsdmXYs0Fg5MTY0
https://t.me/+dJsdmXYs0Fg5MTY0
عدنان پسر کله خر و لات مدرسه که با دیدن خانم معلم جوون مدرسه #حشری میشه و توی کلاس #باکرگیشو ازش میگیره.....😳🔞💦
23200