cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

💦𝙃𝙤𝙩 𝙠𝙞𝙨𝙨💯

پاهاشو از هم باز کنی زبونتُ بکشی رو به.شتِ خیسش🩸👅💦 #بزرگسال❗❌ نویسنده: صدف🐚

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
10 856
المشتركون
-7524 ساعات
+1327 أيام
-1 20930 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from N/a
#پارت708 سرشو کوبیدم به دیوار. نه یه بار... ده بار زدم! سزای خیانت مرگه کسی که به من، به امیرحسین یزدانی خیانت کنه تقاصشو بدجور پس میده تو صورتش فریاد زدم : با رفیقم ریختی روهم بی همه چیز؟ چی کم گذاشته بودم واست؟ فردین نامزد داره حرومزاده! دوباره زدم که اینبار بی جون کنار دیوار رها شد -بهت گفته بودم زندگی کردن با من سخته! یه بار پا گذاشتی رو غیرتم گذشتم ازت. اینبار جنازتو میفرستم در خونه‌ی بابات! با صدای فردین، نگاهمو از شادی غرق خون گرفتم -شادی خانوم در چرا بازه؟ کیکی که گفتی خریدم... فقط حواست باشه اول مژدگونی بگیری بعد خبر بابا شدن رفیقمونو بهش بدی..‌. https://t.me/+y7YzcaLpZt1hNWM8
إظهار الكل...
Repost from N/a
#پارت708 سرشو کوبیدم به دیوار. نه یه بار... ده بار زدم! سزای خیانت مرگه کسی که به من، به امیرحسین یزدانی خیانت کنه تقاصشو بدجور پس میده تو صورتش فریاد زدم : با رفیقم ریختی روهم بی همه چیز؟ چی کم گذاشته بودم واست؟ فردین نامزد داره حرومزاده! دوباره زدم که اینبار بی جون کنار دیوار رها شد -بهت گفته بودم زندگی کردن با من سخته! یه بار پا گذاشتی رو غیرتم گذشتم ازت. اینبار جنازتو میفرستم در خونه‌ی بابات! با صدای فردین، نگاهمو از شادی غرق خون گرفتم -شادی خانوم در چرا بازه؟ کیکی که گفتی خریدم... فقط حواست باشه اول مژدگونی بگیری بعد خبر بابا شدن رفیقمونو بهش بدی..‌. https://t.me/+y7YzcaLpZt1hNWM8
إظهار الكل...
Repost from N/a
#پارت708 سرشو کوبیدم به دیوار. نه یه بار... ده بار زدم! سزای خیانت مرگه کسی که به من، به امیرحسین یزدانی خیانت کنه تقاصشو بدجور پس میده تو صورتش فریاد زدم : با رفیقم ریختی روهم بی همه چیز؟ چی کم گذاشته بودم واست؟ فردین نامزد داره حرومزاده! دوباره زدم که اینبار بی جون کنار دیوار رها شد -بهت گفته بودم زندگی کردن با من سخته! یه بار پا گذاشتی رو غیرتم گذشتم ازت. اینبار جنازتو میفرستم در خونه‌ی بابات! با صدای فردین، نگاهمو از شادی غرق خون گرفتم -شادی خانوم در چرا بازه؟ کیکی که گفتی خریدم... فقط حواست باشه اول مژدگونی بگیری بعد خبر بابا شدن رفیقمونو بهش بدی..‌. https://t.me/+y7YzcaLpZt1hNWM8
إظهار الكل...
Repost from N/a
#پارت708 سرشو کوبیدم به دیوار. نه یه بار... ده بار زدم! سزای خیانت مرگه کسی که به من، به امیرحسین یزدانی خیانت کنه تقاصشو بدجور پس میده تو صورتش فریاد زدم : با رفیقم ریختی روهم بی همه چیز؟ چی کم گذاشته بودم واست؟ فردین نامزد داره حرومزاده! دوباره زدم که اینبار بی جون کنار دیوار رها شد -بهت گفته بودم زندگی کردن با من سخته! یه بار پا گذاشتی رو غیرتم گذشتم ازت. اینبار جنازتو میفرستم در خونه‌ی بابات! با صدای فردین، نگاهمو از شادی غرق خون گرفتم -شادی خانوم در چرا بازه؟ کیکی که گفتی خریدم... فقط حواست باشه اول مژدگونی بگیری بعد خبر بابا شدن رفیقمونو بهش بدی..‌. https://t.me/+y7YzcaLpZt1hNWM8
إظهار الكل...
#پارت708 سرشو کوبیدم به دیوار. نه یه بار... ده بار زدم! سزای خیانت مرگه کسی که به من، به امیرحسین یزدانی خیانت کنه تقاصشو بدجور پس میده تو صورتش فریاد زدم : با رفیقم ریختی روهم بی همه چیز؟ چی کم گذاشته بودم واست؟ فردین نامزد داره حرومزاده! دوباره زدم که اینبار بی جون کنار دیوار رها شد -بهت گفته بودم زندگی کردن با من سخته! یه بار پا گذاشتی رو غیرتم گذشتم ازت. اینبار جنازتو میفرستم در خونه‌ی بابات! با صدای فردین، نگاهمو از شادی غرق خون گرفتم -شادی خانوم در چرا بازه؟ کیکی که گفتی خریدم... فقط حواست باشه اول مژدگونی بگیری بعد خبر بابا شدن رفیقمونو بهش بدی..‌. https://t.me/+y7YzcaLpZt1hNWM8
إظهار الكل...
#پارت708 سرشو کوبیدم به دیوار. نه یه بار... ده بار زدم! سزای خیانت مرگه کسی که به من، به امیرحسین یزدانی خیانت کنه تقاصشو بدجور پس میده تو صورتش فریاد زدم : با رفیقم ریختی روهم بی همه چیز؟ چی کم گذاشته بودم واست؟ فردین نامزد داره حرومزاده! دوباره زدم که اینبار بی جون کنار دیوار رها شد -بهت گفته بودم زندگی کردن با من سخته! یه بار پا گذاشتی رو غیرتم گذشتم ازت. اینبار جنازتو میفرستم در خونه‌ی بابات! با صدای فردین، نگاهمو از شادی غرق خون گرفتم -شادی خانوم در چرا بازه؟ کیکی که گفتی خریدم... فقط حواست باشه اول مژدگونی بگیری بعد خبر بابا شدن رفیقمونو بهش بدی..‌. https://t.me/+y7YzcaLpZt1hNWM8
إظهار الكل...
Repost from N/a
چشم تو چشمه ی شراب من است، هر نفس مست ازین شرابم کن ... #فریدون_مشیري🦢🍃
إظهار الكل...
#ملـکـه_سـکـس👑🔥 #Part_1 _خانم، پسرهای برده ای که می خواستید اومدن. رژلبم رو روی میز گذاشتم و از داخل آیینه به متین نگاه کردم و با صدای آرومی پرسیدم: _همونایی که می خواستم یا بازم مثل همیشه تخمی فیسن؟ _نه خانم اندفعه با بقیه فرق دارن، یکی شون من مرد رو به هوس انداخت شما دیگه جای خود. لبم کج شد و همراه متین از اتاق بیرون اومدیم و قبل از اینکه به پایین برسیم دوباره پرسیدم: _تمام قانون ها رو بهشون توضیح دادی؟ نمیخوام وقتی یکی شون رو گرفتم از اول براش دیکته کنم. وقتی سر تکون داد خیالم راحت شد. به طبقه پایین رفتیم و با دیدن سر 5تا مرد که پشت به من روی مبل نشسته بودن، نفسی کشیدم و با غرور مبل رو دور زدم و رو به روشون ایستادم. هر5مرد بالا تنه شون برهنه بود و هیکل روی فرمشون مقابلم بود. حتی صدای پاشنه کفشم باعث نشد سرشون بالا بیاد. نزدیکشون شدم و با چوب نازکی که تو دستم بود، زیر چونه اشون زدم و سرهاشون رو بالا اوردم. _من تو سکس یه فرد قوی میخوام یکی که سر یک‌ دقیقه ارضا نشه. صورتم رو با دیدن فرد اول جمع کردم و با چوب به گونه اش زدم و چندش گفتم: _تو منو ترن آف میکنی! همین الان گمشو. متین سریع جلو اومد و شونه اشو گرفت تا از اونجا ببردتش. صورت دومی و سومی هم‌ منو منزجر کرد. صورت چهارمی رو بالا اوردم و مستقیم به چشمام زل زد برعکس بقیه که از چشم تو چشم شدن باهام واهمه داشتن. از اینکارش لبخند کمرنگی روی لبم نشست و پچ زدم: _تورو میخوام. بدون اینکه به نفر آخر نگاه کنم خیره تو چشمای پسر، داد زدم: _اینو آماده اش کن و تا یک ساعت دیگه تو اتاقم بیاریدش حتی اگه یه تار مو تو بدنش باشه از سقف آویزونتون میکنم. https://t.me/+5A8IXvI7iZNhYTQ0 https://t.me/+5A8IXvI7iZNhYTQ0 https://t.me/+5A8IXvI7iZNhYTQ0 آتوسا دختر ثروتمندی که پسرای زیادی رو برده جنسی خودش میکنه و این بین از یه پسر خوشش میاد و اونو برده جنسی خودش میکنه ولی نمیدونه اون پسر برده نیست و سر یه انتقام به آتوسا نزدیک میشه...🙊🔞💦
إظهار الكل...
𝑸𝒖𝒆𝒆𝒏 𝒐𝒇 𝒔𝒆𝑥🔞

این رمان مناسبت همه سنین نیست🔞

#خانوم_روانشناس👩‍⚕🔞 #پارت1♨️ موهاش رو گرفتم و سرش رو به کی.رم فشردم که صدای عقش بلند شد. لبم رو به دندون گرفتم و رها کردم. نمیتونستم ارضا شم داشتم به جنون می رسیدم. محکم پرتش کردم روی تخت اسپنک محکمی به باسنش زدم و خودم رو با فشار واردش کردم که صدای جیغش بلند شد. موهاش رو تو چنگم فشردم و شروع به تلمبه زدن کردم. اینقدر تند تند توش تلمبه می زدم که صدای بهم خوردن بدن هامون بلند شده بود و همراه ناله هاش قاطی شده بود. عصبی کی.رم رو از تو ک.صش در آوردم و وارد کو.نش کردم که جیغش بلند شد. _ قرارمون این نبود آقا اردلان! عصبی غریدم: _ خفه شو جن.ده پولتو دادم ...! چند تا ضربه ی محکم دیگه ای به باسنش زدم؛ اما هنوز راضی نشده بودم ...😈🍑 https://t.me/+rkn5f5aTqgsxMzVk https://t.me/+rkn5f5aTqgsxMzVk https://t.me/+rkn5f5aTqgsxMzVk اردلان مردی خشن و سرد که بیماری روانی داره و به زور روانشناسش رو وارد امارتش میکنه و باهاش سکس میکنه تا اینکه ...🔞💦 ورود افراد زیر 20 سال به شدت ممنوع❌💯
إظهار الكل...
🔞خـانـومـ روانـشـنـاسـ🔞

انقدر گردنشو بخوری که دستت به بهشت کوچولوش رسید انگشتات خیسیشو حس کنه🫦💦 رمان: #خانوم_روانشناس🔞🔥 #عاشقانه #بزرگسال #روانشناسی😈💦 نویسنده: #بانوی_طلایی_F رمان های کاملم @novel_bano P1

https://t.me/c/1788962313/12

‌کوله پشتیمو یه سمت دوشم انداختم و آدامس بادکردمو ترکوندمو نگاه پر #اخمی به کافی شاپ رو به روم دادم پوزخندی گوشه لبم نشست و سمت آسمون نگاه کردم ــ حکمتتو شکر اوس کریم مردم کجاها که قرار نمیزارن بی توجه به نگاه جمع شده و عجیب نگهبان وارد کافه شدم.. سکوت عجیب فضای داخل کافه باعث شد کمی #خجالت بکشم. اما من ازون دخترای لوس و تیتیش مامانی نبودم که با چهار تا نگاه ناراحت بشم و چیزی نگم #صدامو انداختم پس سرمو رو بهشون داد زدم ــ چیه آدم ندیدین یا فکر میکنین از فضا اومدم بینـامـ... ــ اینجا چخبره؟ با صدای #عصبی کسی حرفمو قطع کردم و سرمو برگردوندمو بهش توپیدم: ــ یعنی چی چخبره؟ مگه کوری نمیبینی؟ اصن اینجا مگه صاحاب نداره توی یه لاقبا اومدی واس من تریپ رییس جمهور برداشتی یه لحظه #حس کردم دودی که از سرش بلند شده.. مثل رم کرده ها سمتم خیز برداشت که با صدای سرد و خشداری وایستاد ــ با منه مسیح، #خانومو #راهنماییش کن به اتاق مدیریت بدون حرفی پشتشو کرد و سمت راه روی #باریکی رفت. با ابروهای بالا رفته به شونه های پهن و مردونش که هر لحظه دور تر میشد نگاه کردم بی اهمیت به صدای #حرصی همون آقا مسیح سمت اتاقی که همون مرد واردش شد رفتیم.. درو باز کرد و پر کینه گفت: ــ گمشو داخل بعدا #حسابتو میرسم #دختره‌ی #سلیطه شونه ای بالا انداختم و با خنده نمکی که فیهاخالدونشو بسوزونه از کنارش رد شدمو درو #محکم تو روش کوبیدم.. سرخوش برگشتم که محکم تو سینه سفت و سختی فرو رفتم و دستی دور #کمرم مانع افتادنم شد. بهت زده سرمو بلند کردم و میخ چشمای عسلیش شدم. پس ذهنم خاطرات پشت سرهم شکل گرفتنو منو یاد گذشته ی دور افتاده ای انداخت با #فشاری روی کمرم از فکر بیرون اومدم بی توجه به اینکه این آدم چکاری با من داره شروع کردم به #تقلا کردن. خواستم با آرنجم تو شکمش بزنم که انگار فهمیدو پشت پام زد. دوتایی پخش زمین شدیم من از فرصت استفاده کردم و با زانو #بین پاش زدم. از درد دادی کشید و سنگینیشو کامل روم انداخت. جیغ زدم: ــ اعه لهم کردی از روم بلند شو پفیوز عوضی ولــممممم کننن میخوام بــرممم بی هوا دست گرمشو روی دهنم گزاشت و #نیشگونی از رونم گرفت. زیر لب غرید: ــ آروم بگیر سلدا دهنتو ببند تا همین الان خودم خفت نکردم. حتی یه ذره هم به حرفش اهمیت ندادم و زیر تن #داغ و سنگینش شروع به تقلا و جیغ زدن کردم. کسی هول زده وارد شد و بعد صدای منحوسش باز به گوشم رسید ــ داری چه غلطی میکنی سام صدای داد هوارتون کافَرو برداشته پس چرا هنوز #بهوشه؟ چی؟ بهوش؟ مگه قراره بیهوشم کنن؟ #وحشت زده به چشمای به خون نشستش که خیره نگام میکرد، نگاه کردم گنگ تکونی خوردم که چیزی توی #بازوم فرو رفت. سرمو برگردوندم و به مسیح اخمو نگاه کردم که داشت زیر لب با سام حرف میزدو مایع #سوزنو خالی میکرد. اما سام بی توجه سرشو نزدیک گوشم آورد. ناله ای کردم که دستی روی سرم کشید و موهای #خیس از عرقمو کنار کشید و آروم زیر گوشم نجوا کرد ــ ششش چیزی نیست کوچولوی موطلایی من دیدی پیدات کردم؟ بالاخره #مال خودم شدی دختره سرتق خودم آدمت میکنم زمزمه های شیرینش کم کم منو تو #خلسه شیرینی برد و دیدم هر لحظه تار و تار تر شد تا جایی که..... https://t.me/+pSgWLWt4QHJkZjI0 https://t.me/+pSgWLWt4QHJkZjI0 ❌🔥خلاصـــه:سام مرصاد یاغی، بی رحم،خشن رئیس باند مافیای نفت بعداز چندسال برمیگرده به ایران تا گروه تحت رهبری پدرش رو هدایت بکنه.... تو مدت زمانی که ایران هست تصمیم میگیره سلدا دختری که از بچگی باهاش بزرگ شده رو هرجور شده پیدا بکنه اما بعداز جست و جوی زیاد وقتی سلدارو پیدا میکنه متوجه میشه سلدا دیگه اون دختر معصوم نیست و یه فاحشه تمام عیار که کارش تیغ زدن مردهاست با این حال سام دست از اون برنمیداره تا وقتی که....😱🔥 پــارتاش فوق #خشن و #تنبیه که با #صحنه هایی که داره مناسب #بزرگسالانه❌🔞
إظهار الكل...
شیطان مونث

رمان هات😋💦💥