ࡅܿߺߊܩࡅ࡙ߺܝߊ
رمان درحال تایپ...✍ نامیـــرا ☆ به قلم: مهدیه.f * ع.حائریفر 🔰رمانهای تکمیل شده: راز طلسم * جلد اول آلوین * جلد دوم ♡عشق نافرجام 》 ایدی ادمین: @Berkeh_edit 📬ناشناس نویسنده: @pishikochooloo_bot
إظهار المزيد813
المشتركون
-624 ساعات
-27 أيام
+5630 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from N/a
من آرمینام
دختری که سراز دنیای ماورا به طور اتفاقی درآورد.
مادرمودریک غار نموروکثیف درحالیکه به زنجیر کشیده شده بود پیدا کردم.
وپدرم درگیرداریک جنگ افسانهای راهی اروپا شد ومن عاشق یک دورگه ای هات وسکسی شدم. ولی اون به من خیانت کرد. ومنو درازای درمان مردمش فروخت .درحالیکه من برای اون ومردمش از جون خودم وبچه هام مایه گذاشتهام..
وقتی قل وزنجیرارو به دست وپاهایم زدن
قسم خوردم. بشم ملکه ای عذاب وهمه ی اونارو عذاب کنم . چون من برای داشته هام
آدم می کشم ورحم نمی کنم...
https://t.me/+po3-Sia_VBIzZTRk
۱۶
600
Repost from N/a
من نامدارم ، رئیس یک باند مافیا ، مردی که همه از شنیدن اسمش وحشت دارن ... همه جا چشم و گوش دارم ، وفادارترین آدما برام کار میکنن...
بعد از چند سال در خفا زندگی کردن ، دوباره برگشتم تو بازی ، اینبار قوی تر و زخمی تر از قبل ...
اولین طعمه هم ملکه بود ...
همون آذی فرهانی که همه ملکهی افعی صداش میزنن ، چرا که اون تنها زنیه که تونسته بین این جماعت گرگ قد بکشه ، تنها زنیه که بی رحمیش زبون زد این آدم هاست ...
دست تقدیر و حرص و کینه مارو سر راه هم قرار میده ، دو تا آدم قدرتمند و سلطنت طلب ...
اون دنبال انتقام مرگ دخترش و من دنبالِ ...
https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0
#عاشقانه_درام_معمایی
#بزرگسال
۱۴
1100
Repost from N/a
- شنیدم نمیدونی بابای بچهت کیه!
دود سیگارش را توی صورتم فوت کرد و پوزخند زد:
- یعنی هیچی از اون #شب رویایی که با هم گذروندیم یادت نمیآد؟ اونموقع که خیلی از کارم راضی بودی. اونوقت الآن میگی یادت نیست؟ اشکال نداره، گفتی انقدر داره بهت خوش میگذره که میخوای #فیلم اون لحظه رو ثبت کنی.
با چشمانی گرد شده به فیلمی که از من و خودش توی اتاق خوابش گرفته بود، نگاه کردم.
- #شوهر آشغالت همین بلا رو سر زنم آورد. التماسهاشو نادیده گرفت و بعد از اینکه بهش تج'اوز کرد، #جنازهشو تحویلم داد. حالا نوبت توئه که #تقاص پس بدی.
به قصد انتقام به دختره نزدیک میشه و... 🔥
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
عضویت محدود
۱۳
600
Repost from N/a
#معرفی_رمان_آنلاین
📌 #سپردم_به_فراموشی
👫🏻 لیلی و بهداد
📝 #سمیه_عبدی
🪧 چکیده:
قصه ی ما از جایی شروع شد که لیلی میون مثلث عشقی گیر کرده، عاشق بهداد ولی ویهان از دختر عموی نشون کردش نمیگذره، تجاوز و آخرین راه حل میدونه تا جایی که کار به جایی میکشه که ...
https://t.me/+xBlT9mc13UwxZmNk
۱۰صبح
1900
Repost from N/a
گندم منشی مظلومی که عاشق رئیس خشـ🩸ـن و خشکش میشه😱💦
غافل از اینکه حسشون دو طرفه س.....❤️🔥🔥
اما......🤔
نامادری گندم نقشه های دیگه ای برای این زوج دوست دآشتنیمون داره🥲💔
https://t.me/+m2jlmwdgRBo1ZDM0
۹صبح
1800
Repost from N/a
Photo unavailable
امیر سلطانی پسری جذاب و خوشتیپ....😮💨
پسری که یک اتفاق تلخ باعث تغییر زندگی و آینده اش میشه ....
با کشته شدن برادرش توسط رفیقش مجبور به جدا شدن از نامزدش میشه و باید با خون بس ای که وارد عمارتشون میشد تن به ازدواج میداد....😮❗️
خون بس ای که پدر امیر برای گرفتن انتقام از قاتل پسر کوچیکش وارد عمارتش میکنه و امیر هم به دلیل گرفتن انتقام خون برادرش و سرد شدن دل سوختش قبول میکنه و از عشقش جدا میشه و با اون دختر ازدواج میکنه و شبش باید دستمال خونی که رسمشونه تحویل مادرش بده و....🔞💔
https://t.me/+xwLaZCLhCmRjM2M0
۲۴
عضویت محدود است🚷
800
Repost from N/a
من آدریانم
خون آشامی که چندین قرن دنبال جفتش تمام خاک دنیاروتوبره کرده.
تا اینکه اونو درحالیکه جفت یک گرگه پیدا کردم.دختری زیبا وشاهدخت ماه.
اون سفت و سخت ،عاشق گرگش بود.
ولی من هرجورشده باید اونو به دست بیارم
پس با حیلهگر ی وجنایت بدستش آوردم
https://t.me/+po3-Sia_VBIzZTRk
۲۱
900
Repost from N/a
بهش میگن ملکه ی افعی ...
چون داغدار مرگ دختر ۴ سالشه ، هرکسی که کوچکترین سهمی توی مرگ ماهی عزیزش داشته رو نیش میزنه ، عهد کرده که قاتل ماهی رو بکشه ...
ملکه قدرتمنده ، هزاران آدم براش کار میکنن ، همه ازش حساب میبرن ، با اعتبارش آدم میخره و آزاد میکنه ...
زخم خوردس و برای درمون پیدا کردن برای این زخم دست به هرکاری میزنه ...
ماه نشین روایت زندگی یک زنه ... زنی که زنانه برای انتقام میجنگه ، زنی که توسری خور نیست ، ضعیف نیست ، ترسو نیست برعکس زیادی جسوره ، زیادی نترسه ، اصیله ، افعیه ، زیادی شبیه ملکه هاست ...
و در این راه با مردی آشنا میشه سرشار از راز ، غیر قابل اعتماد ، دیوانه تر از خودش و ...
https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0
۲۰
1400
Repost from N/a
به #زور وادارم کردن با کسی که دوستش ندارم ازدواج کنم و منم شب عروسی از دستش فرار کردم. سالها درآمدم از #رقصیدن تو مهمونیها و رابطه با آدمهای مختلف بود.
تا اینکه یه شب یه مشتری #پولدار اومد سراغم و گفت برای همیشه منو میخواد. مردی که چهرهش برام خیلی آشنا بود. یه مرد وحشی که هیچ زنی نمیتونست از #فانتزیهای عجیب و غریبش جون سالم به در ببره.
همون مردی که شوهرم زنشو کُشته بود!
از همون اول با نفرت به من تو اون لباس بدننما نگاه میکرد. نگاهی که میگفت: «به #جهنمت خوش اومدی!» ‼️🔞
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
عضویت فقط برای ۵۰نفر😰
⚠️لینک ساعت ۱۲شب باطل میشه دوستانی که لینک این ذخیره کردن سریعی عضو بشن⚠️
۱۹
900
Repost from N/a
من لیلی ام
دختری که تو مثلث عشقی میون بهداد و ویهان گیر میکنه🥺
ویهان متجاوزی که تن و روحمو با هم درید
کی فکرشو میکرد کسی که عاشقش بودم به من تجاوز کنه!؟
ویهان بی خیال دخترعموش نمیشه حتی اگه شده بزور باهاش ازدواج بکنه یک ازدواج اجباری...
اما این وسط واسه لیلی تصادف میکنه و حافظش رو از دست میده!
آیا بیاد میاره چه به سرش آمده؟
https://t.me/+xBlT9mc13UwxZmNk
بیا ادامه شو اینجا بخون لینکش محدوده❌🫠
۱۶
1300