𝗠𝗘𝗧𝗔𝗡𝗢𝗜𝗔`🥀
🧿••𝗠𝗘𝗟𝗔𝗡𝗖𝗛𝗢𝗟𝗬 نَغمِهمن.. هَمچوآواینَسیمپَرشِکَستِه عَطرِغَممیریختبَردِلهایِخَستِه 🥲✨/𝟭𝟰𝟬𝟮 𝟬𝟲 𝟮𝟳
إظهار المزيد788
المشتركون
+1524 ساعات
+1947 أيام
+25830 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from N/a
اولین بار عکسشو دیدم و از حرفهای زنای فامیل شناختمش و ندیده عاشقش شدم 🫠
اما وقتی توی یه عروسی از نزدیک دیدمش و به سمتم اومد و گفت اونم از من خوشش میاد . رابطه ما نزدیکتر شد تا جاییکه اون کاملا قلبمو تصاحب کرد و جسممون برای رسیدن به هم دل دل میزد و بوسهها و آغوشهای یواشکیمون نشان از اوج خواستههامون بود .
عشقی شیرین و پرشور بین ما شکل گرفت که شعلههاش منو سوزوند .🔥
تا به خودم اومدم به اجبار بر سر سفره عقد دیگری نشسته بودم چون یک نفر عکسهای منو عماد رو به داداشام نشون داده بود و اونا منو مجبور به ازدواج با اولین خواستگارم کردن .
https://t.me/+eleWV-LB4EhiY2M0
حالا با عشق ممنوعهام باید یک جا زندگی کنم درحالیکه بعنوان دایی همسرم هست و ....😱❌
۹صبح
900
پسره بخاطر دختره تیر خورده و حالا مجبورش میکنه تا کارای شخصیش رو براش انجام بده، تو حموم گیرش میندازه و ..😈♨️
#رمانیممنوعهکهبهزودیلینکشباطلمیشه🔥
جلو رفتم و یکی یکی دکمههاش رو باز کردم.
سرخ شدن گونه هام رو احساس میکردم و سعی میکردم سرم رو پایین نگهدارم.
اخرین دکمه رو هم باز کردم و پیراهن رو با کمک خودش از تنش بیرون کشیدم.
نگاهم به دکمه شلوارش افتاد.
دو دل نگاهی بهش انداختم که با دستش سرم رو گرفت و بالا برد.
ناچار به چشم هاش خیره شدم که لب هاش ...
https://t.me/+fllD5T6v8MNkMjdk
https://t.me/+fllD5T6v8MNkMjdk
8 صبح پاک
3100
Repost from N/a
-کارت به جایی رسیده که من رو دور می زنی؟
بغض مانند سراب داغ گلویش را خراش داد
-نه ...من...
همان طور که پشتش ایستاده بود و از داخل آینه نگاهش می کرد ،سر نزدیک گوشش آورد
_دروغ نگو توله سگ... انگار باز دلت کتک میخواد.
اشک به چشمش نشست و بریده بریده گفت:
-تو..ر...رو...خ...خدا ،ولم کن💔
https://t.me/+GKSDf3fVqe0wNjA0
❌من واران وارسته ،عاشق ناظر شرکتم شدم و اون تمام اعتمادم رو بدست آورد ولی شرکتم رو به مرز ورشکستگی رسوندن و فرار کرد ،حالا من شدم یه آدم سنگ دل که فقط منتظر پیدا کردنشم ❌🔞
https://t.me/+GKSDf3fVqe0wNjA0
https://t.me/+GKSDf3fVqe0wNjA0
صب بپاک
1400
Repost from N/a
داستان مثلث عشقی 🔥😍🔺️
دوتا مردی که عاشق یه خانم دکتر میشن❤️🔥
یکی سرگرد پروندهی جنایی 🥵
یکی سرآشپز معروف دیوونه🤤
برای خوندن این رمان جذاب و صحنه دار🔞روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻💥
https://t.me/+vDp2uPAX5N05Y2Q0
۸صبح
2000
Repost from N/a
🖤عزاداریهاتون قبول درگاه حق🖤
لیستی از رمانهای برتر این هفته انتخاب شد👇🏼
لینک لینک لینک لینک لینک لینک لینک
🖤ولی من هر بار که دنیا بهم سخت گرفت
اسمتو صدا زدم آقا اباعبدلله🖤200
Repost from N/a
من نیل ام...
همان نیلی که از هشت سالگی قلبش گره خورده بود به قلب او...
همان نیلی که شش سال پیش مرا با شناسنامه سفید از خانه اش بیرون کرد و نمیدانست قرار است برگردم اما این بار نه تنها...! این بار با دختری برگشته بودم که از خون او بود! دختر بچه ای با مو های فر و چشمان سبز درست مثل همان نیلِ هشت ساله که عاشق او بود!
خیال میکردم تا همیشه در قلب او ماندگار میشوم اما وقتی برگشتم فهمیدم کس دیگری جای مرا در قلبش گرفته!
آن عشق افسانه ای برای همیشه در گذشته مانده بود!
https://t.me/+25_5OVk_pV5hOGZk
1شب پاک❌
2000
Photo unavailable
مربوطبهآیندهیِ " مِـتانـویـا "
🫸🏻✨🩶
ریاکت:³⁰
😢 2🌚 2😭 2❤🔥 1
4806
پسره بخاطر دختره تیر خورده و حالا مجبورش میکنه تا کارای شخصیش رو براش انجام بده، تو حموم گیرش میندازه و ..😈♨️
#رمانیممنوعهکهبهزودیلینکشباطلمیشه🔥
جلو رفتم و یکی یکی دکمههاش رو باز کردم.
سرخ شدن گونه هام رو احساس میکردم و سعی میکردم سرم رو پایین نگهدارم.
اخرین دکمه رو هم باز کردم و پیراهن رو با کمک خودش از تنش بیرون کشیدم.
نگاهم به دکمه شلوارش افتاد.
دو دل نگاهی بهش انداختم که با دستش سرم رو گرفت و بالا برد.
ناچار به چشم هاش خیره شدم که لب هاش ...
https://t.me/+fllD5T6v8MNkMjdk
https://t.me/+fllD5T6v8MNkMjdk
12 پاک
2800
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.