cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

حــــْــوٰراٰ

رمان حــــْــوٰراٰ🔞🔥 به قلمِ: سارا.الف حورا( آنلاین) فئودال ( آنلاین) تا انتها رایگان 🔥

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
49 468
المشتركون
-6224 ساعات
-3607 أيام
+1 38030 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

00:05
Video unavailable
کیارش سلطانی...♠️🔥 رئیس بزرگترین باند خلافکار ایران... وحشی و به خون حاجی معروف شهر تشنه... دستور داد دختر 16 ساله‌ش و بدزدن تا بعد از چند ماه با شکم حامله تحویل حاجی بده❤️‍🔥⛓ اما وقتی ادماش یه دختر ریز با چشمای زمردی جلوی پاش انداختن رو زمین...🥹🖤🔥 https://t.me/+zm0lJJ5txJg1NTM0 🔞❌#دارای_محدودیت_سنی
إظهار الكل...
6.89 KB
sticker.webp0.14 KB
#پارت43 عصبی به پسر کوچولوی تخس روبروم نگاه کردم _درس نخوندی پس باید تنبیهت کنم زود شلوارتو بکش پایین ... با ترس‌نگاهم کرد شلوارش رو ارو پایین کشید اشک داخل چشم هاش مشخص بود انقدر ترسونده بودمش که حتی به مامان و باباش هم‌چیزی از تنبیه های متنوعم نمیگفت شلوار و شورتش رو دراورد خمش کردم رو میز و با خط کش اهنی روی باسنش ضربه زدم اروم ناله میکرد از درد صربه هام رفته رفته شدید تر شد که صدای جیعش بلند شد همزمان با صدای جیغش در باز شد و مهراد وارد اتاق شد هول شدم و خواستم داداشش رو صاف کنم که مچ دستم رو گرفت و فشار داد _خانوم معلم سسی ما .. داداشمو با چه جراتی تنبیه میکنی ؟ کی هستی تو مگه ترسیده خواستم مچم رو از حصار دستش جدا کنم که محکم تر فشار داد و تو یک حرکت رو شکم خمم کرد و شلوارو شورتم رو پایین کشید _هر اسپنکی که زدمت میشمری صدای جیع و گریه ت در بیاد یه چیزی کلفت میکنم توت ضربه ی اول و زد از درد باسنم رو‌منقبض کردم با صربه ی دومش جیغ بلندی کشیدم که زیپ شلوارش رو پایین کشیدو.... https://t.me/joinchat/AAAAAFBtcqPjwCACAjCJYw https://t.me/joinchat/AAAAAFBtcqPjwCACAjCJYw #sexy #سس_با_معلم_خصوصی_داداشش
إظهار الكل...
قاضی شهوتی🔞⚖ #Part_1 دستش رو به واژنش رسونده بود و آروم نفس نفس میزد. عرق سردی روی پیشونیش بود و تو همون حال استرس زا شروع به مالوندن اون صورتی و تپلش کرد که حتی وقتی تو زندون بود تمیز و بدون مو بود! واژنش رو میمالوند و از ترس این که صداشو سربازا بشنون لباشو مدام گاز میگرفت. بدنش بی حد و مرز سکسی و کردنی بود.. هیچوقت نمیشد باور کرد که اون یه قاتل بود! قاتلی که روز معاشقه با شوهرش اونو به قتل رسونده باشه. زنی که اونقدر ح.شریه که حتی توی حبس هم نمیتونه ح.شر خودش رو کنترل کنه! آب تپل صورتیش سرازیر بود و حرکت دستش تند تر و تند تر میشد از داغی زیاد روسریشو درآورد و موهای لختش روی صورتش ریخت. خیلی زیبا بود! خیلی خیلی.. ماهرانه انگشتش رو وارد سوراخش کرد و خودش رو انگشت میکرد. انقدر توی لذت خود ارضاییش محو بود که متوجه نبود من دارم از چشمی در اتاق بازداشتگاه بهش نگاه میکنم و تموم حرکاتش رو زیر نظر دارم. حتی خودم هم نمیتونستم درک کنم چرا این وقت شب به اینجا اومدم و یه زن متهم به قتل رو زیر نظر گرفتم! https://t.me/+3U72xd5jy4k0YjZk https://t.me/+3U72xd5jy4k0YjZk https://t.me/+3U72xd5jy4k0YjZk https://t.me/+3U72xd5jy4k0YjZk فاحشه‌ی ح.شری داستان یه قاضی با نفوذ ۳۴ سالست که تو عمرش هیچ زنی نتونسته قلبشو تسخیر کنه. تا این که یه روز لا به لای پرونده های جنایی به یه پرونده‌ی قتل برمیخوره! پرونده ای که قاتل اون زن ۱۹ ساله ای هست که همسرش رو به طور مشکوکی به قتل رسونده! ترنم قاتل پرونده‌ی همسر کشی در عین لوند بودن و هورنی بودنش انقدر مظلومه که برای اولین بار دل و ایمون قاضی پرونده ، حاج حارث ارجمند رو میلرزونه و باعث میشه آقای قاضی جذاب قصه از هیچ تلاشی برای نجات دادن جان ترنم چشم پوشی نمیکنه اما... رمان دارای صحنه های بزرگسال است🔞🔥
إظهار الكل...
فاحـشه‌ی قاضـی🔞⚖

آقای قاضی با پوست سفید سوتین مشکی بسته بود، خودت بودی نمیکردیش؟ 🔞👅💦

sexy aunt🔞 #part1 با حرص بهش نگاه کردم دستشو از زیر میز رد کرده بود و توی شورت خالم کرده بودو داشت میمالیدش درست بود عینکی بودمو چشمام ضعیف بود اما کور نبودم که جلوم اینطور رفتار میکردن یعنی فکر میکردن نمیفهمم؟! خالم در حین اینکه غذا می‌خورد و قاشق حاوی قورمه سبزی رو توی دهنش میذاشت مدام سرجاش وول می‌خورد و سیاهی چشماش میرفت!! یه روز مامان و بابام رفته بودن مسافرت و حالا من تنها همراه با خالم و شوهرخالم بودمو یه جوری رفتار میکردن انگار نیما کوره! نگاهم به شوهر خالم کشیده شد یه دستش کم بود که دو دستش رو توی شورت خالم کرد و حالا دو دستی داشت تپل خالم رو براش می‌مالید حقیقتا اگه میگفتم بین پام سیخ شده دروغ نبود اینجوری جلوی چشام رفتار میکردن و انتظار داشتن سیخ نشم؟ به هرحال منم یه پسر ۱۶ ساله بودم و توی دبیرستان از بچه ها شنیده بودم س‌کس خیلی حال میده مخصوصا اگه س‌کس با یه زن باشه چون دخترا همش تنگ‌ بازی درمیارن و همه چیزو زهرمار آدم میکنن اما زنای متاهل این چیزا براشون مهم نیست چون پرده ندارن و اینکه شوهرشونم همیشه توی س‌کس براشون کم میذاره https://t.me/+f4Q1x108d1g1ZDdk https://t.me/+f4Q1x108d1g1ZDdk پسری ۱۶ ساله ی دبیرستانی که عاشق خاله ناتنی متاهل خودش میشه🔞💧
إظهار الكل...
💦🌸💦🌸 🌸💦🌸 💦🌸 🌸 #مـدرســه_69🔞🔥 #پارت_1 _پوزیشن موردعلاقم 69 نظر تو چیه؟ تا حالا تو دهن هر دختری کردم راضی بوده میتونی از بقیه دانش آموزا بپرسی. با غیض سرمو تو کتابم کردم تا خودش بی خیال بشه. چقدر رک میگه همه دخترای مدرسه زیرخوابشن و حالا میخواد منو تست کنه. صدای خنده اشو شنیدم و کفششو روی صندلیم گذاشت و به سمتم خم شد و با تمسخر گفت: _میگن دو هموطن تو کشور غریب باید هوای همو داشته باشن بیا بریم دستشویی وقتی دارم لای پاتو میمکم تو وقتی از شدت شهوت میخوای غش کنی من هواتو دارم. دوستاش پشت سرش با این حرفش قهقهه زدن. اوپس پس حالا من سوژه قلدر و محبوب مدرسه شده بودم؟ نگاه همه روی ما جلب شده بود و اون با مرموزی خودکارشو زیر دامنم فرستاد که با حرص دستشو پس زدم. _پسر عجب رون سفید و توپری داری! الحق که دختر ایرونی گوشتی هستی مثل این دخترای خشک و شکستنی نیستی. ضربه ای به پاش زدم و از جا بلند شدم و سرمو بالا گرفتم تا این پسر محبوب مدرسه  و خوب ببینم که داشت با غرور و تحسین از سد تا پامو رصد میکرد. _ولی دخترا میگفتن زودانزالی داری که منم نمیتونم با پسری که زودی آبش میاد بخوابم. نگاهمو با تمسخر به سینه ورزشکاریش که بخاطر کروات شل و دکمه های باز پیراهنش پیدا بود، انداختم و با چندش گفتم: _ترجیح میدم پسر شاگرد اول مدرسه باهام لاس بزنه تا پسری که سه بار مشروط شده و هنوز تو مقطع دبیرستان گیر گرده. https://t.me/+hiR4Gcn-B7I0NjJk https://t.me/+hiR4Gcn-B7I0NjJk https://t.me/+hiR4Gcn-B7I0NjJk ریحانه تو مدرسه اسپانیا درس میخونه و خیلی خوشگل و محبوبه و دیان پسر قلدر و چندسال مشروطیِ مدرسه که با همه سکس داشته و با دست رد ریحانه به سینه اش یه روز اونو تو دستشویی مدرسه خفت میکنه و...🙊🔞💦
إظهار الكل...
🔞𝗣𝘂𝘀𝘀𝘆 𝗣𝗶𝗻𝗸🍼

شرت توری بپوشم جلوت لوندی کنم، بلدی کنترلتو از دست بدی بزنی جرررم بدی و کبودم کنی؟🤤🔞💦

#پارت546 سریع کنارش خزیدم و دستش را گرفتم: _ خر شدی باز کیمیا؟ چی میگی؟ بخدا من کسیو دعا نکردم، بدی کسیو نخواستم، نخواستم هیچکدومتون زندگیتون بد پیش بره... حتی، حتی دیدی که برای خوشبختی قباد و بچه‌دار شدنش هم راضی شدم لاله رو بگیره...اینکه لاله چیکار کرد به هیچکدوم ما مربوط نبود، خودش خراب کرد و جزاش رو دید... دستش را بیشتر فشردم، سعی کردم دلگرمی باشم: _ درست میشه، بالاخره مامانت هم خوب میشه، حتما میشه، چرا نشه؟ هوم؟ لاله هم میره پی زندگیش و دست از سرتون بر میداره، شما بچه‌تونو به دنیا میارید، قباد هم زندگیشو دوباره میسازه...مگه نه، وحید؟ وحید انگار فهمید قصد دارم امیدوارانه قدم پیش بگذارم که سریع سری تکان داد: _ دقیقا، منم همیشه همینو بهش گفتم... اما باور نمیکنه، خوبه که تو هم بهش بگی... به شکمش که کمی برامده شده بود اشاره کردم: _ ببین روز به روز داره بزرگتر میشه، نباید غصه بخوریا...یهو دیدی چشاش کج شد! با چشمان درشت شده نگاهم کرد که خندیدم. مشتی ارام به بازویم زد: _ بچه خودتم میبینیم خانوم، کج قیافه‌ی بچته! اینبار بلندتر خندیدم، حاجیه‌خاتون که برگشت، گونه‌هایش گلگون شده بود، لعنتی در سن پیری هم شیطنت بود مگر؟ دل چقد باید جوان باشد که همچین کارهایی کنی؟ حتی وحید و کیمیا هم متوجه شدند، خاله حلیمه که آن دو را دید، ذوق کرد، بوسیدشان و حالشان را پرسید و به لطف انها قرار شد غذای خوشمزه بپزد، خوش به حالم پس!
إظهار الكل...
Photo unavailable
❗️خطر اسپویل❗️ حورا بالاخره می‌ذاره میره اما با برگه‌ی آزمایشی که... یا حتی باردار بودنش و به دنیا اومدن بچه‌ش...اونم وقتی قباد از همه‌جا بیخبره، یا حتی خیانت یکیشون که...🥲 تو وی‌ای‌پی از پارت 900 رد شدیم و رو به پایان میریم😭 هفتگی 12تا پارت داریم و ممکنه هرچه زودتر عضویت بسته بشه، چرا؟ چون رمان تموم شه باید از کپی کردنش جلوگیری کنیم❗️ کلی اتفاقات عجیب و جدید افتاده و پارتی که امروز قرار گرفت رو شما دو سال دیگه میخونید🫠 (فایل نمیشه چون رمان قراره چاپ شه) برای عضویت                  مبلغ 50 هزارتومن رو 🩶به شماره کارت: 6037998252618607 محمد رضا کرمی ( بانک ملی) آیدی ادمین جهتِ ارسالِ شات   @ad_melorin   @ad_melorin
إظهار الكل...
00:05
Video unavailable
کیارش سلطانی...♠️🔥 رئیس بزرگترین باند خلافکار ایران... وحشی و به خون حاجی معروف شهر تشنه... دستور داد دختر 16 ساله‌ش و بدزدن تا بعد از چند ماه با شکم حامله تحویل حاجی بده❤️‍🔥⛓ اما وقتی ادماش یه دختر ریز با چشمای زمردی جلوی پاش انداختن رو زمین...🥹🖤🔥 https://t.me/+zm0lJJ5txJg1NTM0 🔞❌#دارای_محدودیت_سنی
إظهار الكل...
6.89 KB
00:05
Video unavailable
کیارش سلطانی...♠️🔥 رئیس بزرگترین باند خلافکار ایران... وحشی و به خون حاجی معروف شهر تشنه... دستور داد دختر 16 ساله‌ش و بدزدن تا بعد از چند ماه با شکم حامله تحویل حاجی بده❤️‍🔥⛓ اما وقتی ادماش یه دختر ریز با چشمای زمردی جلوی پاش انداختن رو زمین...🥹🖤🔥 https://t.me/+zm0lJJ5txJg1NTM0 🔞❌#دارای_محدودیت_سنی
إظهار الكل...
6.89 KB