cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

اغوا و عشق

تو تمام خواسته ام بودی اما رفتی ، خواسته هایم بیشتر نشد تو در تمام وجودم رخنه کرده بودی ولی درگیر اغوا بودم و ذره ذره دور شدنت را ندیدم 💔 پارت گذاری همه روز به جز پنجشنبه و جمعه و تعطیلات رسمی📑

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
930
المشتركون
-324 ساعات
-367 أيام
-7030 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from N/a
-سقطش کن! ناباور از آن چه شنیده بودم یک گام به عقب برداشتم. یه گامی رو که من به عقب برداشته بودم با دو گام بلند جبران کرد: -اصلا از کجا معلوم که راست بگی و نخوای توله ی یکی دیگه رو به اسم خانوادگی ما ببندی هان؟ از اون بابای معتاد پفیوزت که آبی گرم نمیشه، گفتی چی بهتر از این که خودمو ببندم به ریش یه خانواده ی اسم و رسم دار... هق زدم و یک گام دیگه به عقب برداشتم. دستش رو دراز کرد و محکم بازوم رو گرفت و گفت: -پای یه مرد توی خونه ی تو باز شده و یه جنازه روی دست من مونده... اون وقت توقع داری باور کنم که داری راست می گی و حامله گیت مشروعه؟! دستش رو ناگهان رها کرد و فریاد زد: -نمی تونی با یکی دیگه بخوابی و ادای زن های نجیب رو در بیاری و توقع داشته باشی سایه ی سر بشم برای اون نطفه ی حرومی که توی شکمته! سرم گیج می رفت! گناه من فقط عاشقی بود و حالا داشتم تاوان عشقم رو به بدترین شکل ممکن می دادم. سرش رو جلو اورد و پچ پچ کرد: -همین امشب کار رو تموم میکنم دختره ی بی آبرو.... نفسم رفت و لرزیدم https://t.me/+M1ALvQmqnTFiZGM8 زن با نگاهی تحقیر آمیز براندازش کرد و گفت: -خیال کردی با یه توله میتونی پاگیرش کنی؟ سری با افسوس تکون داد و همون طور که به سمت وسایلش می رفت گفت: -از تو زرنگ تراش نمیتونن این گرگای پولدار رو گول بزنن... تو که مثل بره می مونی دختر جون! هنوز همون جا گوشه ی مطبش تاریک و کثیفش می لرزیدم که صداش رعشه به جونم انداخت: -تموم نشد پری؟ -الان تمومش می کنم آقا! رو به من تشر زد: -یالا بیا روی تخت! اون وقتی که باید می لرزیدی لابد جیک جیک مستونه ت بوده! بیا دیگه این قدر وقت من رو نگیر دختر جون! به دست و پاش افتادم: -تو رو به هر کی می پرستی بذار برم! -بذارم بری؟ دیوونه شدی؟ مثل این که یادت رفته کی اون بیرونه و من برای چی پول گرفتم! دستم رو توی جیب شلوارم کردم و سرویس طلا رو جلوش گرفتم. چشماش با دیدن برلیان ها برق زد اما گفت: -جفتمون رو می کشه! -میرم... قسم میخورم که یه جوری خودم رو گم و گور می کنم که هیچ وقت پیدام نکنه... وسوسه شده بود! صداش دوباره اومد: -داری چه غلطی می کنی پری! سیلی محکمی به صورتم زد و من بی اختیار جیغ کشیدم. پری سرویس رو از دستم قاپید و با خونسردی گفت: -تموم شد آقا! https://t.me/+M1ALvQmqnTFiZGM8 رفتم اما نمی دونستم اون یه روزی وجب به وجب این خاک رو دنبالم می گرده...
إظهار الكل...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عمومذهبیش‌ میشه 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
إظهار الكل...
Repost from N/a
#پارت_واقعی_رمان🔥🔞 _ریحانه،متاهل دیگه چه کوفتیه؟یعنی چی؟ _یعنی ازدواج کردم... چند لحظه شوکه نگاهم کرد.با چشمای به خون نشسته‌اش غرید. _تو گوه خوردی...مگه الکیه...مگه من رفته بودم بمیرم!؟ با تموم جسارتی که داشتم جوابشو دادم‌. _من و حسام عقد کردیم...پرهام تو چه بخوای.چه نخوای من الان متاهلم. پس مثل یه آدم محترم و متشخص برو بیرون. چشماشو بهت زده بست...حتی اسم حسام اونو دیوونه میکرد...نکنه بلایی سرم بیاره! هیستریک زمزمه کرد: _تو و حسام؟......حسام....حسام... از چشمای عصبانی و سرخش ترسیدم... با دو قدم بلند به سمتم اومد و دو طرف بازومو گرفت: _خون به پا می‌کنم‌‌ ریحانه... هان؟...فکر کردی چون عقد کردی تمومش میکنم؟تو میگی عقد کردم و منم میگم باشه، خوشبخت بشی؟؟خواب دیدی خیر باشه!! بد کردی...ریحانه، بد کردی با دلم...بلایی به سر تو و اون حسام بیارم. که مرغای آسمون به حالتون گریه کنن! فکر کردی میزارم به همین راحتی تو رو از من بگیره؟! عربده زد:فکر کردی میزارم داشته باشدت؟؟؟؟ همه ی وجودم میلرزید... #من‌‌خاطره‌ی‌‌خوبی‌‌از‌برخورد‌با‌مردا‌نداشتم. کاش بهم دست نزنه... چونه مو توی دست بزرگ و مردونه ش گرفت: _همیشه بهم نزدیک،ولی دست نیافتنی بودی! توی‌ لعنتی‌ همیشه‌ برام‌ حسرت‌ بودی. بغضم شکست و اشکام سرازیر شدن. غمگین نگاهم کرد و با لحن تلخی لب زد _ #فقط‌بگو‌که‌بهت‌دست‌نزده #بگو‌لمست‌نکرده! https://t.me/+Ru6CTKMe4Y8xOTRk https://t.me/+Ru6CTKMe4Y8xOTRk https://t.me/+Ru6CTKMe4Y8xOTRk
إظهار الكل...
🔥بࢪزخ ؏ۺܧ🔥

"بسم الله الرحمن الرحیم" عاشق شدن❣️ مثل نماز خوندن میمونه❣️ نیت که کردی❣️ دیگه نباید به اطرافت نگاه کنی❣️ 🔥[برزخ‌عشق‌به‌قلم‌:رباب‌بیات]🔥 🚫کپی حرام=پیگرد قانونی🔴حتی با ذکر منبع🚫

Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عمومذهبیش‌ میشه 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
إظهار الكل...
#اغوا و عشق #میترا🔗 پارت دهم🦋 (پارت نهم) _ بحث سر این نیست رفیق ، من واقعا نگرانتم ، من که بودم از همه لحضاتت خبر داشتم ، دیدم تو دلت چی گذشت نمیخوام دوباره .‌.‌ _نه ، حق با توعه هر چی بوده برای گذشته است! کلافه دستی تو موهام کشیدم و گفتم میشه یکم برام بیاری؟! _چی؟! _چی دیگه به نظرت !؟ _جون داداش ، تموم کردم پریشب همه بچه ها بودن با هم زدیم _عه میبینم اثرات چیپسش هنوز مونده رو میز! _شرمندتم دیگه ، ببخش _نه بابا ما که با هم این حرف ها رو نداریم ، اون سنتی هاش رو نداری ، همون که رگ های قلب رو باز می‌کنه! سمت آشپزخونه رفت و در حالی که مشغول خالی کردن محتویات داخل لیوان بود گفت با خنده _اژ دست تو ، خوب شده دکتر نشدی وگرنه همه مریض هاتو به کشتن می‌دادی!. _بعععله ما اینیم دیگه..‌. _ته بطری بود ، اینم روزی شما ، قسمت کس کس نخورد _به شاعرم که شدی ؟! _من از اول شاعر بودم ، شما منو کشوندی دانشگاه و حسابداری ! _پس حالا که کشوندمت کارت رو درست انجام بده! نمیدونم چرا حساب ها به هم ریخته ! _والا منم تعجب کردم، چند روزیه دارم برسی میکنم اگه چیزی فهمیدم بهت میگم حله .... (ماهسان) خیره شده بودم به آلبوم عکس قدیمی ، آلبومی که همیشه قایمش میکردم تا رهام نفهمه هنوز نگه اش داشتم ، بعد از مرگ رهام بود که رفتم خونه مامان و اوردمش خونه خودم ، خیره شده بودم به عکس ها ، عکس نامزدی من و برسام ، درست لحظه ای که حلقه کرده بود توی دستم ، چقدر ذوق داشتم به خاطر وجودش توی زندگیم ، آلبوم رو بستم یه دفعه هجوم خاطرات برام یادآوری شد ، حرف های برسام (ماهسان تو همه زندگیمی چطور ترکت کنم برم اخه، مگه میتونم برم ، مگه میتونم بدون تو دووم بیارم ، ،ماهسانم به ماه نگاه کن به همه این قشنگی ها قسم که تو از ماه هم قشنگتری، خیلی دوستت دارم ماهسان، مرسی که به خاطرم این همه راه اومدی ، ...) قطره اشکم رو پاک کردم حرف های اون پیرزن عجیب غریب توی قبرستان یادم اومد با خودم زمزمه کردم یعنی اون اتفاق برسامه بعد این همه مدت یهو پیداش شد بی خبر بی صدا، حتی بدون اینکه منو بشناسه ، خیلی دلم میخواست جواب سوالی که این همه مدت توی ذهنم هست رو ازش بپرسم چرا یهو رفت اینم درست روز یه روز مونده به عقد ، چی شد که این تصمیم رو گرفت اینم یه طرفه ....
إظهار الكل...
#اغوا و عشق #میترا🔗 پارت نهم سرش را تکان داد گفت_ آهان بله خودکاررا روی  میز برداشت و  پایین هر صفحه قرار داد امضایی زد، لرزش دست هاش از چشمم دور نموند! و بعد از امضا کردن قرارداد بدون اینکه سرش را بالا بیاورد و به چشمان نگاه کنه خیلی آروم خداحافظی گفت و رفت و من موندم و خیالات گذشته !   به چای یخ زده روبروم خیره شده بودم و تازه یادم اومد که آقای معینی چای را فراموش کرد بیاره و برسام بدون پذیرایی رفت، با حال ناجوری از جام بلند شدم و سوییچ ماشین رو برداشتم و راه افتادم.           (برسام) صدای آهنگ ضبط رو زیاد کرده بودم و غرق در افکار گذشته بودم، اصلا نمیتونستم هضم کنم ، چقدر خانم شده بود ، چقدر متین و آراسته شده بود ، یکم حال ناراحتی داشت ولی هنوز هم جذاب بود ، از اول تا اخر تنظیم قرارداد و حرف زدن باهاش دلم میلرزید و مطمئنا لرزش دستام موقع امضا کردن از چشمش دور نمود! چقدر دلتنگ شده بودم یه جورایی انگار چشمام هم نمیخواست باور کنه اون چیزی که دیده، نفس عمیقی کشیدم و قرص آسپرین رو از جلدش بیرون آوردم و خوردم ، بعد از فهمیدن اینکه سعید پور سرم کلاه گذاشته ناراحتی قلبی پیدا کرده بودم و دکتر گفته بود در مقابل هیجانات باید آروم باشم قلبم داشت از سینه کنده میشد ماشین رو یه گوشه نگه داشتم و صدای خواننده حالم رو بدتر میکرد ، «بعد چند سال اتفاقی دیدمت ، انگار یکی پاهامو پابند زد ، با یه بچه رد شدی که رسید به من یه لبخند زد ، اتفاقی دیدمش چقدر شبیه تو مثل ماهه، سهم من سکوته و ادامه مسیر و این راهه» چقدر این آهنگ وصف حال الان من بود صدای ویبره گوشی افکارم رو به هم ریخت بهار بود تماس رو رد دادم و براش نوشتم امشب خونه آرش میرم منتظرم نمونید! میدونستم اگه بخوام جواب بدم باید کلی سیم جیم میشدم ، پس بی خیال شدم و مسیر رو دور زدم و سمت خونه آرش راه افتادم با حالی کلافه رسیدم در خونه آرش ،به محض رسیدن ، آرش که انگار فهمیده بود حالم خوب نیست ، راهم داد و سمت آشپزخونه رفت ، مشغول دم کردن چای شد، سرم رو بین دستام گرفته بودم و شقیقه ام رو فشار میدادم ،بعد از ده دقیقه با چای و مخلفات اومد ، لیوان چای رو توی دستام گرفته بودم و فشارش میدادم کم کم داغی لیوان توی دستم یخ شد ، آرش گفت:حالت خوبه برسام ، چت شده ، این موقع شب چرا اومدی اینجا یهویی، دارم نگرانت میشم چرا حرفی نمیزنی؟! - یادته همین چند وقت پیش یه رازی رو بهت گفتم!؟ _در مورد همون دختره که گفتی قبلا عاشقش بودی ، همونی که گفتی چند سال پیش رفتی خواستگاریش تا دم عقد رفتین بعد... _اره همون! _خب چی شده؟! _بعد چند سال دیدمش! _واقعا! -اره ! _خب چی شد؟! _هیچی ، اصلا نمیدونستم دارم کجا میرم و با کی طرفم ، یادته میخواستم لباس خدمه و کارکنان رستوران رو عوض کنم ؟! -اره خب! _رفتم ، برای لباس کارکنان ، یه مدل انتخاب کنم! اصلا تصورش نمی‌کردم صاحب همچین شرکتی شده باشه ، از اول هم زن کاریزماتیک و فعالی بود ولی تا این حد تصورش رو نمی‌کردم! آرش دستی روی شونم گذاشت و گفت:رفیق ، هر چی بوده دیگه تموم شده ،الان شما دو تا ، دو تا آدم جدا هستید با دو تا طرز فکر جدا و و زندگی جدا ، نه تو دیگه اون آدم ده ، دوازده سال پیشی نه اون ، هم تو ازدواج کردی هم مسلما اون ..‌ بین حرفاش فتادم و گفتم _اونطور که صدرا می‌گفت ،تازه شوهرش رو از دست داده ،... _بیخیال برسام هر چی بوده برای گذشته است الان دیگه مهم نیست ، بعد هم مطمئن باش به خاطر کاری که تو گذشته باهاش کردی دیگه باهات مثل قبل نمیتونه باشه! _نمیدونم ، از لحظه ای که دیدمش عذاب وجدانی که چند ساله باهامه و دارم سرکوبش میکنم توی وجودم طغیان کرده ، نمیتونم آروم بگیرم! _میخوای چیکار کنی حالا ؟! _میخوام روابطم رو باهاش بیشتر کنم وقتی فقط یکم بهم اعتماد کرد ، همه چیز رو بهش میگم ! _چه فایده ای داره این کار؟! _من فقط می‌خوام بفهمه تحت چه شرایطی بودم که مجبور شدم این کار رو انجام بدم! _چی بگم ، هر طور صلاحه، هر طور می‌دونی! _ارش؟! _بله؟! _امشب اشکالی نداره اینجا باشم ، حوصله خواهرم رو ندارم از وقتی مامان رفته شهرستان ، گیر دادن های بهار هم بیشتر شده! _چه اشکالی داره رفیق خونه خودته تا هروقت خواستی بمون! _فقط ، بهار نفهمه من اینجا داعم میام و میرم! _چرا؟!مگه من لولو خورخوره ام قراره تو رو بخورم و خبر ندارم ؟! _نه ، هر چی باشه من و تو از دبیرستان باهمیم بهار هم اون موقع دختر خونه بود ، دیگه همچین یکم بگی نگی از کارهامون خبر داره دیگ ، می‌دونه من بی هدف نمیام اینجا ! _بععععععله  ، فقط این دفعه یه جورایی فرق می‌کنه دلیلت ! _نه چه فرقی باید بکنه؟! _فرقش اینه که فیلت یاد هندستون کرده؟! _از دست تو ، حالا من یه درد و دلی باهات کردم بی جنبه بازی در نیار!
إظهار الكل...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عمومذهبیش‌ میشه 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
إظهار الكل...
Repost from N/a
00:08
Video unavailable
- دکتر بهت نمی‌خورد بعد از سی‌وخرده‌ای سال با دوست‌دخترت بیای! بلافاصله بعد از این حرف، صدای خنده‌ی جمع بلند شد. سرخ از خجالت نگاهم را بالا کشیده و سریع گفتم: - من دوست دخترشون نیستم! انگار حرف من را نمی‌شنیدند. رضا ابرویی بالا انداخت و این بار خطاب به او گفت: - تو کی رفتی قاطی مرغا؟ چه بی‌خبر؟ این دفعه رسما قلبم نزد و تا خواستم دوباره وارد بحث شده و این اراجیف را تکذیب کنم، دوست دیگرش گفت: - فقط بخاطر یه شام عروسی ما رو دعوت نکردی، خسیس؟! و با این حرف، دوباره شلیک خنده‌ی جمع بالا رفت. چرا دست برنمی‌داشتند؟ بالاخره وسط آن بلبشو به خودم جرئت دادم و مستقیم خیره شدم در چشمان مردی که تا به امروز، هیچ چیزی جز اخم و تندی از او ندیده بودم. آنچه می‌دیدم نفس را در سینه‌ام حبس کرد. داشت می‌خندید و چقدر با خنده جذاب‌تر می‌شد... وقتی سنگینی نگاهم را حس کرد، برگشت سمتم و چیزی را زمزمه‌وار گفت که ... https://t.me/+H_PHdHw59t02YjE0 https://t.me/+H_PHdHw59t02YjE0 (فقط کافیه دو پارت اول رو بخونید تا متوجه قلم قوی نویسنده بشید. )
إظهار الكل...
1.26 MB
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عمومذهبیش‌ میشه 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
إظهار الكل...
Repost from N/a
با حالتی میون سکته و خشم به تصویر مقابلم نگاه می کنم و تنم می لرزه از تصور عذابی که اون دختر داره به خاطر من تجربه می کنه.⛔️🔞 فیلم هنوز به آخر نرسیده و هنوز نتونستم به صدای جیغ های دختر تو تصویر کنار بیام که پیامی برام ارسال می شه. _این بار از شکنجه‌اش فیلم دیدی اما دفعه‌ی بعد یه صحنه‌ی معاشقه از خودم و خواهرت برات میفرستم تا بفهمی نباید سر من کلاه بذاری❌ فریاد می زنم و گوشی رو محکم تو دیوار می کوبم و اهمیتی به قطعات از هم پاشیدش نمی دم. نفس نفس می زنم از خشم و هنوز تنم از دیدن اون تصاویر می لرزن که در اتاق بی هوا باز می‌شه و شایان وسط اتاق با دختری که دست و پاهاش بسته‌ست چسب روی دهنشه قد علم می کنه. _پیداش کردیم آقا! اینم همون دختری که دنبالش بودید.❗️ با نفس نفس سمت دختر می رم و وقتی چهره بی هوشش رو می بینم نیشخند روی لب هام جا خشک می کنه. این انتقام امکان نداره با باختن من تموم بشه!من هم شیوه های خودم رو برای این بازی داشتم پر خطر داشتم...⚠️🔞 https://t.me/+asx2kCsYdUxmMTg0
إظهار الكل...
چیتا| سارا انضباطی

«﷽» داستان عشقی که از دل نفرت رویید! معجزه‌ای به نام تو (فایل) شبی در پروجا (فایل) ارتباط با ادمین: @samne77 نحوه پارتگذاری: شنبه تا پنجشنبه