cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

کافه مون مارترCafé Montmartre

منطقه‌ی مونتمارتر از مناطق مشهور پاریس است. در قرن نوزدهم و بیستم این منطقه عمدتاً محل تردد هنرمندان زیادی بود آثار نقاشانی مانند پیكاسو، مودیگلیانی، میرو و قبل از آن ها مانند مانت، تولوز-لاوتك، گریکو، رنوار و ون را می توان در کافه های این دهکده زیبا یافت

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
290
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
-630 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Photo unavailable
Photo unavailable
إظهار الكل...
Photo unavailable
نقد، بیش از آن‌که به داوری درباره‌ی‌ اثر شباهت داشته باشد، در حکم روشی برای به کمال رساندن آن است. والتر بنیامین دهلیزهای رستگاری ص ۱۹
إظهار الكل...
در یک سیستم سراسر وحشت  تمام مفاهیم جهان، از آن چه که تفکر نام دارد، تا ایدئولوژی و باور فرد به چیزهایی که باعث امید می شود، در یک لحظه فرو می ریزد، اختناق، درماندگی تاریکی مطلق انسانها را فرا می گیرد.تاریخ اعصار تاریکی را از سرگذرانده است که در آن قلمرو عمومی تاریک و تیره شده و جهان چنان نامطمئن شده که مردم از هرپرسشی درباره سیاست باز ایستاده‌اند،  چون نگران منافع حیاتی و آزادی شخصی خود بوده‌اند. کسانی که در چنین اعصاری زیسته‌اند و تحت آن شرایط قرارگرفته‌اند، همواره گرایش بدین دارند که از جهان و قلمرو عمومی بیزار باشند و تا جای ممکن آن را نادیده بگیرند یا حتی بدون توجه به آن جهانی که میان آنهاست، برای برقراری روابط متقابل با یکدیگر از روی آن بپرند تا به  فراسوی آن برسند؛ چنانکه گویی جهان تنها ظاهری است که مردم می‌توانند خود را ورای آن پنهان کنند.توده ها در سیستم توتالیتر به زندگی معمولی مشغولند و طوری رفتار می کنند که گویا شاهد هیچ ظلم و حق کشی نیستند. در چنین وضعیتی اقلیت مخالف با سیستم، قد علم می کنند.اقلیتی که زندگی را بدون درآمد زندگی می کند.حق کار ندارد و  تاوان مخالفت با سیستم را در اشکال مختلف می پردازد، به زندان می رود،شکنجه می شود اما در مقابل حکومت سراسر دروغ سر خم نمی کند. در چنین نظامی، اقلیت مخالف، سالها به مبارزه ادامه می دهند.مبارزه ای که نسل به نسل منتقل می شود و هیچگاه از بین نمی رود. مبارزه ای که فرد از جان و مال و همه چیز می گذرد. ادامه دارد...
إظهار الكل...
بسيار سال‌ها گذشت تا بفهمم آن‌که در خيابان می‌گريد از آن‌که در گورستان می‌گريد بسيار غمگين‌تر است سال‌ها گذشت و من از خيابان‌های بسيار از گورستان‌های بسيار گذشتم تا فهميدم آن که حتی در خلوتِ خانه‌ی خویش نمی‌تواند بگرید از همه اندوهناک‌تر است حسن آذری https://t.me/+H6ZN5MwrBbw3M2Zk
إظهار الكل...
کافه مون مارترCafé Montmartre

منطقه‌ی مونتمارتر از مناطق مشهور پاریس است. در قرن نوزدهم و بیستم این منطقه عمدتاً محل تردد هنرمندان زیادی بود آثار نقاشانی مانند پیكاسو، مودیگلیانی، میرو و قبل از آن ها مانند مانت، تولوز-لاوتك، گریکو، رنوار و ون را می توان در کافه های این دهکده زیبا یافت

00:29
Video unavailable
احمد کایا
إظهار الكل...
نظریه انقلاب مارکس
إظهار الكل...
🔺 هملت پس از اینکه از واقعیت قتل پدرش باخبر می‌گردد، نمی تواند بلافاصله اقدام به انتقام‌جویی کند. زیرا پدرِ هملت در این داستان در جایگاه دانش قرار دارد، اما عمویش بعنوان قاتلِ پدر در جایگاه حقیقت ایستاده است. هملت در ناخودآگاه تمنّای قتل پدر و محرم آمیزی با مادر را دارد، این درست موضعی است که عمویش در آن ایستاده است. نمایشی که هملت بواسطه بازیگران دوره گرد به اجرا در می‌آورد به منظور دست یافتن به يقين نیست، بلکه این نمایش اجازه می دهد علاوه بر هملت، دیگری بزرگ نیز به واقعیت پی‌ببرد. پیش از این، تنها شبحِ پدر و خود هملت است که می دانند قاتل کیست. اما این دانشِ بی‌اثری است و با آن نمی‌توان حقیقتی که در جانب کلادیوس ( عموی هملت) قرار گرفته را خنثی نمود. هملت پس از اجرای نمایش که در آن فردی برادر خودش را به قتل می‌رساند، تقلا می‌کند موضع کلادیوس از حقیقت را به جایگاه دانش تغییر دهد. هنگامی که کلادیوس از دیدن صحنه‌ی نماش برآشفته می‌شود، درست زمانی است که دیگری نابینا و کور، بینا شده و آنچه در واقع رخ داده است را تصدیق می‌کند. از این پس، جایگاه کلادیوس موضع دانش است و هملت در جایگاه حقیقت قرار گرفته است. 🔺 در آغاز روان‌کاوی، آنالیزان در جانب دانش و روان‌کاو در جانب حقیقت ایستاده است ( هر چند گمان بر این است که روان‌کاو می‌داند)، اما در پایان و انتهاء، روان‌کاوی شَوَنده در سوی حقیقت و روان‌کاو در طرف دانش جای می‌گیرد. بنابراین می توانیم پایان تراژدی هملت را پایان فرآیند روان‌کاوی در نظر بگیریم. به تعبیری تراژدی ادیپوس آغاز روان‌کاوی را توضیح می‌دهد، زیرا ادیپوس از سرنوشت خود آگاه است، اما این دانش و آگاهی صرفا شیوه‌ای برای گریز از حقیقتِ میل اوست. در داستان هملت است که پایان مورد توجه قرار می‌گیرد و حقیقت از سوی هملت تصدیق می‌شود. لذا می توانیم ادیپوس را تراژدی دانش و هملت را تراژدی حقیقت ( میل) در نظر بگیریم. 🔺 در اینجا تفاوت میان روانکاو و سوژه‌ی منحرف بسیار ظریف است؛ از یک سو، منحرف ابزاری است که میل دیگری را محقق می‌سازد و دیگری می‌تواند در عمل او حقیقت خودش را بازشناسی کند. از سوی دیگر، منحرف عهده‌دار دانش و قصدیتی‌ است که مسئول کردار خویش است. منحرفی که بر روی زنان بی‌‌حجاب اسید می‌پاشد، آرزوی دیگری را برآورده می‌سازد، ولی در عین حال به جهت رفتار عامدانه‌اش مستحق مجازات است. روانکاو میان دانش و حقیقت بُرشی ایجاد می‌کند که در نهایت سوژه‌ی آنالیزان آن حقیقت را تصاحب کند. آنچه عمل روان‌کاوی و انحراف را متمایز می‌سازد، این است که در روان‌کاوی، حقیقت و دانش در سمت سوژه واحدی نیست. در تحلیل روان‌کاوانه، آن‌که می‌داند از حقیقت دور است و آن‌که منظر حقیقت را دارد، نمی‌داند. ✍ رضا احمدی https://t.me/+H6ZN5MwrBbw3M2Zk https://t.me/lookingawry
إظهار الكل...
کافه مون مارترCafé Montmartre

منطقه‌ی مونتمارتر از مناطق مشهور پاریس است. در قرن نوزدهم و بیستم این منطقه عمدتاً محل تردد هنرمندان زیادی بود آثار نقاشانی مانند پیكاسو، مودیگلیانی، میرو و قبل از آن ها مانند مانت، تولوز-لاوتك، گریکو، رنوار و ون را می توان در کافه های این دهکده زیبا یافت

ماریا می ترسم  از یاد ببرم اسمت را بسان  شاعران  که می ترسند  از یاد ببرند  آن کلمه را که زاده شد  از شکنجه ی شب آن کلمه را می نماید  هم تراز  خدا اما  همیشه  به یاد خواهم داشت  جسمت‌ را اما  همیشه  دوست خواهم داشت  جسمت‌ را همیشه  پاس خواهیم داشت  جسمت را بدانسان‌ که سربازی  جنگش درهم شکسته  بی کس و بی مصرف  پاس می دارد  تنها پای  بر جای مانده اش را  #ولادیمیر‌_مایاکوفسکی ابر شلوار پوش ترجمه: #م_کاشیگر ○●○●○● ماريا! مى‌ترسم از یاد ببرم نامت را، مثل شاعری که می‌ترسد از یاد ببرد کلمه‌ای را که میان رنج شبانه زاده، و شکوه خدا دارد. تن تو را پاس و دوست خواهم داشت، مثل سربازی زخم‌خورده از جنگ، بی مصرف، بی‌کس، که از تنها پای خویش پاسداری می‌کند. #ولادیمیر‌مایاکفسکی ابر شلوار پوش ترجمه: نرگس سنائی Мария! Имя твое я боюсь забыть, как поэт боится забыть какое-то в муках ночей рожденное слово, величием равное богу. Тело твое я буду беречь и любить, как солдат, обрубленный войною, ненужный, ничей, бережет свою единственную ногу. Владимир Маяковский https://t.me/+H6ZN5MwrBbw3M2Zk
إظهار الكل...
کافه مون مارترCafé Montmartre

منطقه‌ی مونتمارتر از مناطق مشهور پاریس است. در قرن نوزدهم و بیستم این منطقه عمدتاً محل تردد هنرمندان زیادی بود آثار نقاشانی مانند پیكاسو، مودیگلیانی، میرو و قبل از آن ها مانند مانت، تولوز-لاوتك، گریکو، رنوار و ون را می توان در کافه های این دهکده زیبا یافت

جهان در سایه‌ی #صلح و بدون #جنگ پیشرفت می‌کند یا با #عدالت و #گرفتن‌حق #ارغنون #مریم‌علیخانی ۱۱ آبان ۱۴۰۲ 2 November 2023 لینک کانال ارغنون https://t.me/+lWc67NfozDFhNzY0 لینک گروه ارغنون https://t.me/+l31x03Q56CUzZTZk
إظهار الكل...